زمانی برای بیدار شدن

نخستین مقطع مهم مربوط به قطعنامه ۱۶۹۶ در مرداد ۱۳۸۵ بود. این قطعنامه، نخستین بیانیه رسمی الزام‌‌آور شورای امنیت بود که از ایران خواست غنی‌‌سازی اورانیوم را متوقف کند. احمدی‌‌نژاد در واکنش به آن، زبان تهدید و تحریم را محکوم کرد و گفت جمهوری اسلامی تحت فشار از مواضع خود عقب‌‌نشینی نمی‌‌کند. اگرچه در این مقطع هنوز تحریم‌‌های گسترده اقتصادی آغاز نشده بود، ولی زمینه برای صدور قطعنامه‌‌های بعدی مانند ۱۷۳۷، ۱۷۴۷ و در نهایت ۱۹۲۹ فراهم شد.

مقطع دوم و مهم‌تر، مربوط به تصویب قطعنامه ۱۹۲۹ در خرداد ۱۳۸۹ است. این قطعنامه چهارمین و سنگین‌‌ترین بسته تحریمی شورای امنیت علیه ایران بود و شامل محدودیت‌های شدید در حوزه بانکداری، حمل‌ونقل، تسلیحات و فعالیت‌‌های اقتصادی می‌‌شد. احمدی‌‌نژاد در واکنشی مشهور، این قطعنامه را «کاغذپاره‌‌ای» توصیف کرد که به زعم او هیچ تاثیری بر عزم ملت ایران نخواهد داشت. او همچنین این تحریم را «دستمال مصرف‌‌شده‌‌ای که باید به زباله‌‌دان تاریخ انداخته شود» خواند. این نوع سخن‌‌گویی بیش از آنکه موجب بی‌‌اثر شدن تحریم‌‌ها شود، بر شدت انزوای ایران در نظام بین‌الملل افزود.

سخنان احمدی‌‌نژاد و مواضع دولت او در این دو مقطع، به‌‌ویژه در سال‌های ۱۳۸۹ به بعد، بسیار هزینه‌‌زا بود. تحریم‌‌های ناشی از قطعنامه ۱۹۲۹ و تحریم‌‌های یک‌‌جانبه آمریکا و اتحادیه اروپا در ادامه، صادرات نفت ایران را به‌‌شدت کاهش داد، نقل و انتقالات بانکی را مختل کرد، دسترسی به منابع ارزی را محدود ساخت و تورم و رکود اقتصادی بی‌‌سابقه‌‌ای را به کشور تحمیل نمود؛ به طوری که اقتصاد ایران در سال‌های ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ وارد بحران شد، نرخ ارز جهش کرد و سرمایه‌گذاری خارجی تقریبا متوقف شد.

در مجموع، واکنش‌‌های احمدی‌‌نژاد با ادبیاتی تحقیرآمیز و ضد نظام بین‌المللی، اگرچه در داخل کشور از سوی برخی جریان‌‌ها به‌‌عنوان نشانه «ایستادگی» تعبیر می‌‌شد، در عمل زمینه‌‌ساز تحریم‌‌های سنگین‌‌تر، انزوای بیشتر ایران و وارد آمدن خسارات اقتصادی سنگین به کشور بود. این تجربه نشان داد که نادیده‌‌گرفتن قواعد و سازوکارهای بین‌المللی و مقابله لفظی با فشارهای چندجانبه، نه‌تنها کارآمد نیست، بلکه می‌تواند هزینه‌‌های بلندمدتی برای منافع ملی در پی داشته باشد. 

عبارت «امیدوارم که این جنگ ما را بیدار کند»، جمله‌‌ای است که مسعود پزشکیان، رئیس‌‌جمهور ایران، در جلسه هیات دولت در تاریخ ۵ تیر ۱۴۰۴ بیان کرد. این جمله که به‌‌سرعت تیتر بسیاری از رسانه‌‌های داخلی شد، فارغ از معنای اولیه‌‌اش، معنای عمیق‌‌تری را به ذهن ‌‌می‌‌رساند: اعترافی تلویحی به اشتباهات و تاخیرهای پرهزینه در اصلاح مسیر سیاست خارجی و اقتصادی کشور. این سخن، اگرچه در زمینه حمله نظامی اخیر به ایران مطرح شد، اما در سطحی وسیع‌‌تر به ذهن متبادر می‌‌سازد که اکنون نسبت به اشتباهات گذشته و نتایج زیان‌‌بار آنها هوشیارتر شده‌‌ایم.

از مرداد ۱۳۸۵ که محمود احمدی‌‌نژاد قطعنامه‌‌های شورای امنیت را «کاغذپاره» خواند، تا تیر ۱۴۰۴ که پزشکیان از «بیداری» سخن گفت، قریب به ۱۹ سال گذشته است؛ ۱۹ سالی که در آن، سیاست‌‌های تقابلی و لفاظی‌‌ جایگزین دیپلماسی مبتنی بر منافع ملی شد و هزینه آن، از جیب و جان ملت پرداخت گردید. تحریم‌‌هایی که از قطعنامه ۱۶۹۶ آغاز شد و با ۱۹۲۹ به اوج رسید، به‌‌مرور به یک جنگ اقتصادی تمام‌‌عیار علیه مردم ایران بدل شد. این جنگ، نه‌‌فقط توان تولید و تجارت کشور را تضعیف کرد، بلکه باعث قطع پیوندهای مالی و بانکی ایران با جهان، کاهش سرمایه‌گذاری خارجی، و افت شدید قدرت خرید مردم شد.

در این فرآیند طولانی، از اقتصاد تا سیاست خارجی، از ظرفیت‌‌های منطقه‌‌ای تا حضور در بازارهای جهانی، همه و همه تحت‌‌الشعاع نگاهی قرار گرفتند که تحریم‌‌ها را بی‌‌اثر می‌‌پنداشت و به‌‌جای تدبیر، با شعار به میدان می‌‌آمد. در نتیجه، نه‌‌تنها کشور از توسعه پایدار بازماند، بلکه به‌تدریج در موضعی قرار گرفت که تهدید نظامی نیز جدی‌‌تر شد، چرا که از صحنه اقتصاد بین‌الملل و همکاری‌‌های استراتژیک به حاشیه رانده شد. به‌‌بیان دیگر، آن‌‌چه زمانی «کاغذپاره» نامیده شد، در واقع به رشته‌‌هایی از زنجیر بدل شد که اقتصاد ایران را زمین‌‌گیر کرد و امنیت ملی را آسیب‌‌پذیر ساخت.

اکنون که رئیس‌‌جمهور از بیداری سخن می‌‌گوید، شاید این آغاز نوعی بازنگری جدی باشد اما بازنگری در برابر ۱۹ سال فرسایش تدریجی و انباشت بحران‌هایی است که راه خروج از آنها، صرفا با شعار و گفتاردرمانی ممکن نخواهد بود. آنچه امروز به‌‌مثابه «بیداری» مطرح می‌شود، باید به اصلاح ساختارهای تصمیم‌گیری در سیاست داخلی و خارجی منتهی شود؛ وگرنه، تاریخ بار دیگر، همان مسیر پرهزینه را تکرار خواهد کرد.

این «بیداری» اگر قرار است واقعی و موثر باشد، باید نخست از خواست و اراده مردم آغاز شود، نه صرفا از درک دیرهنگام نخبگان سیاسی. اصلاح مسیر، بدون اعتماد عمومی، مشارکت فعال مردم، و بازسازی پیوندهای گسسته میان دولت و جامعه، ممکن نیست. جامعه‌‌ای که سال‌ها بار تحریم‌‌ها، تورم، ناامنی اقتصادی و فشارهای معیشتی را تحمل کرده، تنها در صورتی همراه خواهد شد که شفافیت، پاسخ‌‌گویی، عدالت اجتماعی و امکان تاثیرگذاری واقعی در تصمیمات کلان به او بازگردانده شود. از سوی دیگر، این بیداری باید با بازاندیشی جدی در روابط خارجی همراه باشد. بیداری تعامل موثر با جهان، پیوستن به شبکه‌‌های تجاری و مالی بین‌المللی، و بهره‌‌گیری از ظرفیت‌‌های منطقه‌‌ای و جهانی برای توسعه پایدار را می‌‌طلبد. ایران نمی‌تواند جایگاه خود در نظام بین‌الملل را بازیابد مگر آنکه از انزوا خارج شود و با پذیرش قواعد بازی جهانی، منافع ملی را در چارچوبی عقلانی دنبال کند. تنها در این صورت است که بیداری از دل جنگ، به فرصت ساختن آینده‌‌ای امن، توسعه‌‌یافته و محترم در جهان منتهی خواهد شد.

* دبیر باشگاه اقتصاددانان