برق کجا می‌ره؟

خُب، مزه‌هایمان را پراندیم و شما در ذهن خودتان چند شکلک خوش یُمنِ شادی‌بخش متصور شوید تا برویم سر اصل مطلب، همان برق عزیز!( حس شلدون وقتی قضیه کشف ابر عدم تقارن را تعریف می‌کند هم همین بوده انگار)

این روزها برق به گمشده‌ای غایب اما غیاب در عین حضور تبدیل‌شده، یعنی وقتی هست آن‌قدر حضورش را درک نمی‌کنیم که وقتی نیست، تازه می‌فهمیم خاموشی یعنی چه، زندگی  امروز همه ما آن‌چنان با برق یا همان جریان الکتریسیته( به قول اعراب: کهربائیه) درهم‌تنیده شده که فقط وقتی کم می‌آوریم اش، معلوم می‌شود چه نعمتی داریم.

مثلا بدون برق، در بالابر( آسانسور) گیر می‌کنیم با هزاران خطر احتمالی، پمپ آب کار نمی‌کند و همان نیمچه فشار آب را هم از دست می‌دهیم، از عالم فناوری عقب می‌افتیم، لپ‌تاپ بی‌مصرف می‌شود، در ساده‌ترین حالت نمی‌شود یک فیلم نیم‌ساعته را دید، از خانه بیرون می‌آیی، چراغ راهنمایی کار نمی‌کند، چهارباغ می‌روی، کافه‌ها و فروشگاه‌ها عزا گرفته‌اند، لبنیات‌فروشی‌ها، مرغ فروشی‌ها، آکواریوم دارها و ده ها صنف دیگر، می‌زنند روی دستشان که خاک‌برسرمان می‌شود، فرق نمی‌کند، تابستان یا زمستان، که هردوی آن‌ها یک‌جور مصیبت دارند به‌وقت قطعی برق!

این‌ها را گفتم، بگذارید ادامه بدهم، دیروز به‌اجبار دل از مترو کندم( این‌یکی خدا رو شکر برق داره همیشه) با تاکسی اینترنتی طی مسیر کردم، اسم نمی‌آورم کدام کمپانی که تبلیغ اش نشود( ایموجی بگذارید) راننده بنده خدا جوانی بود هم سن و سالِ قدیم‌های خودم، مثل همیشه که گپ می‌زنم و چند تا انتقادِ شیر برنج و آبکی نثار تصمیم‌سازان انرژی نساز می‌کنم، یک‌چیز پراندم و  این بنده خدا گفت بله، من فلان شهرک صنعتی کار می‌کنم و حالا هم گفته‌اند دو روز تعطیل هستید به دلیل نبودن یا همان غیاب برقِ عزیز، پس برای این‌که بیکار نباشم و لاجرم معیشت ام به خطر نیفتد، به‌جای عصرها، صبح‌ها هم می‌آیم تاکسی اینترنتی( گفتم که نمی خوام تبلیغ اش بشه)

این از تکنیسین شهرک صنعتی که به‌جای تولید کالای صنعتی که ممکن است حتی تجهیزات نیروگاهی هم بینشان باشد، می‌آید مسافرکشی! مثل او کم نیستند، یعنی فقط بقال، سوپری یا مرغ فروش و نانوایی نیست که به زحمت می‌افتد، اصل مطلب آنجاست که تولیدکننده نمی‌داند چه خاکی به سرش بکند، یک مثال دیگر را بخوانید: فلان کمپانی، صفحات خورشیدی و متعلقات آن را می‌سازد تا کمک کند به احداث مزرعه‌های خورشیدی و افزایش سطح تولید انرژی که در پیک مصرف، شبکه به فنا نرود و عمو برقی مهربان، برای تراز شدن شبکه توزیع، پایش را روی سیم( سیم به آن کلفتی) نگذارد. خب وقتی برق کم است چه کند؟ حساب کنید چند ساعت قطع برق روی حجم و کیفیت تولید و البته سودآوری بنگاه‌های اقتصادی که سودشان در تولید انبوه و صنعتی کالا هست، چه تاثیری دارد ؟ آیا آن‌ها را در درازمدت با زیان انباشته یا عدم النفع فراوانی  مواجه نمی‌کند که می‌کند، پس حالا چطور می‌خواهیم از حجم ناترازی کم کنیم!

به‌عبارت‌دیگر وقتی در زمان خودش، آن‌کسانی که ما گذاشته‌ایم که تصمیم بگیرند و حق خودمان در تعیین سرنوشتمان را به‌واسطه قرارداد اجتماعی برای خیر عمومی بهشان واگذار کرده‌ایم، یادشان نبوده یا خواسته‌اند و نتوانسته‌اند، ظرفیت نیروگاهی و تولید برق را از هر منبعی( نیروگاه گازی، خورشیدی، برقابی یا بادی) که الحمدالله  همه  منابع اش در کشور موجود هست، افزایش دهند و مدام به‌جای تامین منابع انرژی و بهینه کردن تولید، یک جمله دارند که صرفه‌جویی کنید، تکلیف ما چیست؟

آیا همه ما باید برویم موتوربرق و اینورتر و شارژ کننده باتری بخریم؟ چند نفرمان زورش می‌رسد که حداقل ۱۵۰ میلیون تومان هزینه کند برای تامین حداقلی برق خانه یا محل کارش در موقع بی‌برقی، چند خانواده که در خانه بیمار خاص دارند یا پدر و مادرشان چون دیابت دارند نمی‌توانند گرمای زیاد را تحمل کنند، باید زجر بکشند و مریضی‌شان تشدید شود، چقدر کارها باید عقب بیفتد مثل همین روزنامه‌نگاری ما که یک‌دفعه وسط نوشتن هیچی به هیچی می‌شویم!

اگر به نظرتان کافی است همین‌جا تمام اش می‌کنم، ناترازی کلمه‌ای برای ساده‌سازی فقدان مدیریت صحیح و فقدان توانایی تصمیم‌گیری درست در زمان مناسب است، گول نخورید، اگرچه با بالا بردن دودرجه‌ای دمای وسایل سرمایشی یا استفاده بیشتر از نور طبیعی در طول روز و تمهیداتی ازاین‌دست شاید بتوان فعلا مصرف را مدیریت کرد اما یادمان نرود، برق برای مصرف کردن ساخته‌شده وگرنه چیزی نیست که بگذاریم اش توی انبار و قفل کنیم، قرار است همه ما درست مصرف کنیم که سرِ جای خودش ، منتها جناب تصمیم‌ساز که ما تو و همکارانت را گذاشته‌ایم تا درست و به‌موقع، تصمیم مناسب بگیرید، سعی کنید، باید به وظیفه خود عمل کنید وگرنه می‌شود سال به دریغ از برقِ پارسال.

* روزنامه‌نگار