گره بحران جمعیت

ریشه یابی یک بحران

از نظر علم جمعیت‌شناسی کاهش نرخ موالید به دو دلیل اتفاق می‌افتد؛ یا تصمیم شخصی خانواده‌ها به دلایل مختلف است یا افراد دیر ازدواج می‌کنند. هنگامی که در جامعه‌ای مانند ایران، باروری طی مدت طولانی و چند دهه زیر سطح جانشینی قرار بگیرد، سهم گروه دوم پر رنگ‌تر می‌شود؛ برخلاف سال‌های دهه ۷۰ که سهم گروه اول پررنگ‌تر بود. یعنی با شروع برنامه‌های تنظیم خانواده و کاهش جمعیت در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ خانواده‌هایی که تصمیم گرفتند از تعداد فرزندان خود کم کنند، سهم بیشتری در سقوط نرخ باروری داشته‌اند و افرادی که دیرتر ازدواج می‌کردند سهم بسیار کمتر. اما امروز وضع کاملاً متفاوت است. سال‌های طولانی مدت تجرد، بی‌فرزندی برنامه‌ریزی شده و فاصله طولانی بین فرزندان وزن پررنگ‌تری در کاهش باروری ایجاد کرده‌اند. یعنی افراد دیر ازدواج می‌کنند، به دنبال آن دیر فرزند می‌آورند و به یک یا نهایتاً دو فرزند بسنده می‌کنند. برای جامعه‌ای که سیاست پر جمعیتی را دنبال می‌کند، نیمه اول یا دوم دهه۳۰ سالگی برای تولد اولین فرزند دیر نیست؟

نرخ باروری ۱.۶ فرزند به معنای آن است که  عمده زنان جامعه به طور میانگین تا پایان سن باروری‌ خود کمتر از دو فرزند خواهند داشت! پس چرا عمده تبلیغات جمعیتی به سراغ خانواده‌های چهار و پنج فرزندی رفته‌اند؟ واضح است که این گزاره به این معنا نیست که چهار و پنج فرزندی بد است، هرگز! چه بسا آرزوی بسیاری از مردم داشتن چنین خانواده‌ای است اما وقتی میانگین سال‌های تجرد در کشور به ۲۹ سالگی نزدیک شده (بر اساس آمار سال ۱۴۰۲) و رقم باروری عدد ۱.۶ را نشان می‌دهد پس باید برای تغییر سن ازدواج و فرزندآوری باید برنامه‌ریزی‌ها پررنگ‌تر شود.

هنگامی که سن فرزندآوری خصوصاً نخستین فرزند بسیار بالا باشد، عملاً مراتب بالاتر فرزند برای خانواده‌ها دور از دسترس خواهد شد. پایین آوردن سن تجرد و به دنبال آن پایین آوردن سن فرزندآوری یکی از نقاط کلیدی است که تحقق خانواده‌هایی با اندازه بزرگ‌تر را امکان‌پذیرتر می‌سازد. اما کاهش سن ازدواج و فرزند‌آوری به مسایلی برمی‌گردد که گویا حل نشده است.

اقتصاد و ارزش‌ها

دومین ریشه‌ای که سفت و محکم اجازه باز شدن گره بحران جمعیت را نمی‌دهد ارزش‌ها و ساختار‌های ضدخانواده است. چطور می‌توان با یک ساختار ثابت، یک روز سیاست‌های کاهش باروری را اجرا کرد و روز دیگر سیاست‌های افزایش باروری را؟

وقتی اقتصاد و کسب درآمد مناسب برای تشکیل یک خانواده جدید، سال‌ها مردان را درگیر خود می‌کند و وقتی خرده‌فرهنگ‌هایی مانند مهریه و مسکن و ماشین به جای نقطه پیشرفت به عامل و دست انداز ایجاد و رشد یک زندگی مشترک تبدیل می‌شوند، نمی‌توان توقع داشت که نرخ ازدواج و فرزندآوری رشد کند. امروز افراد ناچارند میان نقش دانشجویی، نقش همسری و والد تنها یکی را انتخاب کنند. حال اگر کشوری بخواهد در مسیر سیاست‌های جمعیتی خود تغییری ایجاد کند چطور می‌تواند در همان زمین و با همان ساختار به اهداف خود برسد؟

امروز تشکیل خانواده و برعهده گرفتن نقش والدی در اولویت کدام دستگاه است؟ آیا در قوانین موجود، مادر و پدر شدن، کرامت و نقش اجتماعی خاصی به همراه دارد یا با ترس همراه است؟

 در اینجا لازم است به شاخصی به نام باروری ایده‌آال اشاره کنیم. باروری ایده‌آل که آن را با نام‌های دیگری مانند تعداد فرزند دلبخواه نیز می‌شناسند به زبان ساده نشان می‌دهد که افراد در صورت امکان میل به داشتن چند فرزند داشتند؟ یکی از آخرین پیمایش‌های صورت گرفته در ایران، نرخ باروری ایده‌ال در کشور را  ۳فرزند اعلام کرده است اما باروری واقعی ایران تقریباً نصف این مقدار است. این تفاوت نشان می‌دهد اگر چه میل به داشتن خانواده بزرگ در ایران همچنان بالا است اما موانعی بر سر راه وجود دارند که اجازه تحقق این میل را نمی‌دهند و آن همان ساختار‌ها و ضدارزش‌هایی است که تشکیل خانواده و فرزندآوری را مداوماً به تأخیر می‌اندازند.