فارنافرز بحران اعتبار در سیاست دولت آمریکا را بررسی کرد؛
تضمین معتبر از مسیر دیپلماسی میگذرد

جنیفر کاوانا و رزماری کلانیک ۲۵ ژوئن در نشریه فارن افرز نوشتند: دولت ترامپ اکنون با یک معضل اساسی مواجه است. همانطور که برخی مقامهای آمریکایی اذعان کردهاند، بخش قابل توجهی از ذخایر اورانیوم غنیشده ایران و اجزای سانتریفیوژها احتمالا از حملات جان سالم به در بردهاند. برای یافتن و ایمنسازی این بخشها، ایالات متحده ناگزیر به همکاری با جمهوری اسلامی ایران است؛ اما تهران تاکنون هیچ تمایلی برای امتیازدهی نشان نداده است. مهمتر از همه اینکه مقامات ایران همچنان خواستار ادامه غنیسازی اورانیوم هستند و حاضر به توقف کامل آن نشدهاند.
ترامپ شاید تصور کند که نمایش اخیر قدرت نظامی آمریکا بهعلاوه حملات گسترده اخیر رژیم صهیونیستی، ایران را به عقبنشینی وادار خواهد کرد، اما چنین فرضی بعید است و اگر هم اثری داشته باشد، تنها به تشدید بیاعتمادی و انصراف بیشتر تهران از مسیر مذاکره خواهد انجامید؛ مذاکرهای که ترامپ دو بار آن را با چراغ سبز به حمله نظامی مختل کرده است؛ یکبار با مجوز دادن به حملات هوایی رژیم صهیونیستی و بار دیگر با ورود مستقیم نظامی به جنگ. تهدیدهای ترامپ به تداوم حملات و سخنان او درباره تغییر حکومت نیز کمکی به کاهش تنشها نمیکند.
مشکل اصلی دولت ترامپ اکنون نه در شدت تهدیدها، بلکه در «اعتبار تضمینها»یی است که میتواند به جمهوری اسلامی ایران ارائه دهد. برای آنکه دیپلماسی قهر و اجبار (Coercive Diplomacy) به نتیجه برسد، دو عنصر اساسی لازم است: نخست، تهدیدهایی باورپذیر که تبعاتی پرهزینه برای ایران در صورت عدم همکاری به همراه داشته باشد که ترامپ با افزایش نیروهای نظامی، حملات اخیر و تهدیدهای رسانهای خود این شرط را تا حدی محقق کرده است. دوم و به همان اندازه مهم، ارائه تضمینهای معتبر به ایران که در صورت پذیرش خواستههای آمریکا، عواقب تهدیدشده محقق نخواهند شد. به عبارت سادهتر، ایران باید مطمئن شود که اگر کوتاه بیاید، آمریکا به سراغ گزینه درگیری مجدد نخواهد رفت.
تصمیم ترامپ برای استفاده از نیروی نظامی شاید به باورپذیری تهدیدهایش کمک کرده باشد، اما توانایی او برای ارائه تضمینهای معتبر را تضعیف کرده است. با این حال، هنوز فرصتهایی وجود دارد که بتوان تهران را به میز مذاکره بازگرداند. ترامپ باید اطمینان حاصل کند که رژیم صهیونیستی بهطور کامل به حملات پایان میدهد و در صورت نقض آتشبس، حتی از تامین تسلیحات تهاجمی آن نیز خودداری کند. همچنین دولت آمریکا باید صراحتا اعلام کند که تغییر حکومت هدف آن نیست و این موضع را با خروج نیروهای نظامی اضافهشده از منطقه و ارائه تخفیف فوری در تحریمها، همزمان با دستیابی به چارچوبی برای توافق، به اثبات برساند. بازگشت به مسیر دیپلماسی که در اواسط ژوئن بهطور ناگهانی متوقف شد، دشوار و نیازمند صبر است، اما حل معضل اعطای «تضمینهای معتبر» تنها مسیر رسیدن به هدف ترامپ یعنی توقف برنامه هستهای ایران است.
چرا به تضمینهای معتبر نیازمندیم؟
ترامپ همچنان هدف خود را جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای اعلام میکند. اما این هدف، واقعگرایانهتر از مسیر دیپلماسی قابل تحقق است، نه با حملات نظامی؛ چراکه حملات هوایی بهتنهایی قادر به نابودی کامل سایتهای هستهای زیرزمینی یا ذخایر اورانیوم نیستند. حملات اخیر به فردو، نطنز و اصفهان نیز این ضعف را بهخوبی آشکار کرد. ارزیابیهای میدانی اولیه نشان میدهد که تاسیسات فردو آسیب دیده اما نابود نشده است. کارشناسانی چونگری سامور از دانشگاه هاروارد و دیوید آلبرایت، بازرسان سابق سازمان ملل معتقدند که تجهیزات حیاتی از این سایتها پیش از حمله خارج شدهاند. طبق تصاویر منتشرشده، آخرین مکان شناختهشده برای ذخایر اورانیوم ایران تونلهایی در اصفهان بوده که ظاهرا هدف حمله مستقیم قرار نگرفتهاند.
برنامه هستهای ایران تنها به این سه سایت محدود نمیشود. ایران با درسگیری از حمله سال۱۹۸۱ رژیم صهیونیستی به رآکتور اوسیراک عراق، ساختار برنامه خود را بهگونهای طراحی کرده که چندپاره، دارای پشتیبان و مقاوم باشد. فعالیتهای حیاتی مانند تحقیق و توسعه، متالورژی اورانیوم و مهندسی سانتریفیوژ در مراکز دانشگاهی و دولتی مختلف پراکنده شدهاند. بنابراین، ادامه مسیر دیپلماسی ضروری است. ایران تمایلی به ورود به جنگی فرسایشی با آمریکا ندارد. با این حال، حتی اگر ایران بخواهد برای جلوگیری از جنگ عقبنشینی کند، تهدیدهای افراطی ترامپ این مسیر را میبندد. همانطور که توماس شلینگ، نظریهپرداز روابط بینالملل و برنده نوبل، هشدار داده بود، تهدید موثر باید همراه با تضمین معتبر باشد: اگر طرف مقابل همکاری کند، از عواقب تهدیدشده در امان خواهد ماند. مشکل اینجاست که حتی اگر ایران متقاعد شود که نپذیرفتن خواستههای آمریکا به حمله منجر خواهد شد، هنوز اطمینان ندارد که پذیرش این خواستهها از حمله جلوگیری میکند و اگر باور داشته باشد که حمله به هر حال انجام خواهد شد، دیگر دلیلی برای مصالحه وجود ندارد.
بحران اعتبار
جمهوری اسلامی ایران دلایل بسیاری برای بیاعتمادی دارد. در نظام بینالملل، هیچ نهاد بالادستیای وجود ندارد که تضمینی برای اجرای تعهدات ارائه دهد. اگر ایران امتیاز بدهد اما آمریکا تعهدات خود را نقض کند؛ مثلا بهدنبال تغییر حکومت برود—هیچ راه موثری برای پاسخ ایران وجود ندارد. علاوه بر این، مشکل «ناسازگاری زمانی» وجود دارد: آمریکا تنها پس از آنکه ایران برگ برنده خود یعنی برنامه هستهای را کنار گذاشت، باید به تعهدات خود عمل کند؛ اما انگیزه حفظ این تعهد پس از گرفتن امتیاز از ایران کاهش مییابد. همچنین، تهران نگران است که پذیرش اولیه، رژیم صهیونیستی و آمریکا را به مطالبات گستردهتری تشویق کند.
نمونه اوکراین درس عبرتی است: بر اساس تفاهمنامه بوداپست در ۱۹۹۴، اوکراین تسلیحات هستهای خود را تحویل داد و در عوض از تضمینهای امنیتی آمریکا، روسیه و بریتانیا برخوردار شد. اما تنها ۲۰سال بعد، روسیه کریمه را اشغال کرد و در سال۲۰۲۲ به خاک اوکراین حمله کرد. در مورد ایران نیز، مقامات بهوضوح نگران این هستند که آمریکا بهدنبال براندازی باشد؛ حتی اگر تهران به توافق هستهای جدید تن دهد. در حال حاضر، ایران تنها کشوری است که از مکان بخشهایی از برنامه هستهای خود اطلاع دارد.
آغاز مجدد دیپلماسی
حتی اگر دولت ترامپ بخواهد تضمین معتبر ارائه دهد، این کار بهسادگی ممکن نیست. تهدید و تضمین در ذات خود متضادند: همان اقداماتی که یک تهدید را جدی جلوه میدهد (مثل افزایش نیروهای نظامی یا نمایش غیرقابل پیشبینی بودن)، قابلیت اعتمادپذیری تضمین را کاهش میدهد. ترامپ با افزایش حضور نظامی، تهدیدهای رسانهای و اجرای حملات، نشان داده که از استفاده از زور ابایی ندارد. اما همین اقدامات، اعتماد به نیت واقعی آمریکا را از بین میبرد. تجربه قبلی نیز به این بیاعتمادی دامن زده است: آمریکا در سال ۲۰۰۳ به عراق حمله کرد، حتی با وجود همکاری عراق با بازرسان. در سال ۲۰۱۸، ترامپ با وجود پایبندی ایران به توافق، از برجام خارج شد و تحریمها را بازگرداند.
اکنون برای اطمینانبخشی، آمریکا باید اقدامی عملی انجام دهد. باید اطمینان دهد که در صورت همکاری ایران، نه خود و نه متحدانش (از جمله رژیم صهیونیستی) دست به حمله مجدد نخواهند زد. این امر نیازمند محدودسازی ارسال تسلیحات تهاجمی به رژیم صهیونیستی در صورت نقض آتشبس و عقبنشینی از مواضع نظامی تهاجمی آمریکا در منطقه است. همچنین باید فورا پس از دستیابی به چارچوب توافق، بخشی از تحریمها را رفع کند. موانع دیپلماسی میان ایران و آمریکا واقعیاند؛ اما غیرقابل عبور نیستند. چنانچه واشنگتن بخواهد به هدف اعلامشده خود یعنی توقف برنامه هستهای ایران دست یابد، ناگزیر است مسیر تضمینهای معتبر و تنشزدایی عملی را در پیش گیرد.