وبسایت الجزیره بررسی کرد؛
شکست تلآویو در عملیات نظامی علیه ایران

رژیم صهیونیستی در آغاز دو هدف اصلی اعلام کرده بود. نخست، از کار انداختن کامل برنامه صلحآمیز هستهای ایران و دوم، ایجاد ناآرامی داخلی برای تغییر ساختار سیاسی کشور. این دو هدف که با تحلیلهای سطحی و بر پایه توهمات دیرینه صهیونیستها پایهریزی شده بودند، در همان روزهای ابتدایی جنگ در بوته آزمون ناکام ماندند. گزارشها حاکی از آن است که ایران با درایت اطلاعاتی، مواد شکافتپذیر خود را از تاسیسات فردو پیش از حمله آمریکا تخلیه کرده بود. این اقدام، مهمترین مولفه از برنامه هستهای را از خطر خارج ساخت و عملا طرح موسوم به «قطعسر» را بیاثر کرد. از سوی دیگر، با توجه به عدم دسترسی خارجی به سایتهای هستهای، هیچگونه ارزیابی مستقلی نیز از میزان تخریب اعلام نشده و منابع غربی نیز در این زمینه سکوت کردهاند؛ سکوتی که گویای ناکامی دشمن است.
ناکامی در پروژه تغییر ساختار حاکمیتی ایران
اسرائیل با تکیه بر سیاست شکستخورده ترور رهبران نظامی در سایر کشورها، تلاش کرد با هدف قرار دادن فرماندهان ارشد نیروهای مسلح، نوعی خلأ در ساختار قدرت ایران ایجاد کند. این در حالی است که تجربههای پیشین نشان داده است ترور در ایران نه تنها به تضعیف حاکمیت منجر نشده، بلکه به تقویت انسجام ملی و حمایت عمومی از ساختارهای رسمی انجامیده است. واقعیت این است که حتی برخی اقشار منتقد در داخل کشور، در مواجهه با حمله همهجانبه دشمن خارجی، به وحدت و همبستگی روی آوردند. افکار عمومی ایران، صرفنظر از گرایشهای سیاسی، این حمله را نه متوجه یک جریان خاص، بلکه متوجه کلیت کشور و تمامیت ارضی تلقی کردند.
رژیم صهیونیستی در اقدامی نمایشی و برای فریب افکار عمومی، حملاتی را متوجه زندان اوین و سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی کرد و مدعی شد که این حملات در راستای حمایت از مردم ایران است. با این حال، پیامدهای این حملات، دقیقا خلاف آنچه تبلیغ میشد، عمل کرد: نهتنها شرایط زندانیان سیاسی دشوارتر شد، بلکه اقدامات رسانهای ایران مشروعیت بیشتری نزد مخاطب داخلی و بینالمللی یافت.بمباران برخی نمادهای تبلیغاتی داخلی، از جمله ساعت نمادین موسوم به «ساعت تهدید اسرائیل» که کاربردی رسانهای داشت نیز واکنش گسترده تمسخرآمیز در رسانههای بینالمللی را بهدنبال داشت و تلاشهای اسرائیل برای القای «پیشدستی مشروع» را بیاثر ساخت.
انزوای بینالمللی تلآویو و بازگشت دیپلماسی
شاید یکی از مهمترین نتایج این ماجراجویی نظامی، آشکار شدن انزوای رژیم صهیونیستی در سطح بینالمللی بود. هرچند برخی کشورهای غربی از جمله آلمان با الفاظ کلیشهای از «حق دفاع اسرائیل» سخن گفتند، اما هیچیک از آنها حاضر به همراهی با فهرست مطالبات شدیداللحن تلآویو از جمله توقف کامل غنیسازی اورانیوم در ایران نشدند.ایران بار دیگر بر موضع اصولی خود مبنی بر عدم تولید سلاح هستهای و فعالیت صرفا صلحآمیز تاکید کرد و این موضع، با استقبال جامعه جهانی روبهرو شد. حتی ایالات متحده آمریکا، با وجود حمله محدود هوایی به برخی مراکز ایران، از پیوستن رسمی به جنگ خودداری کرد و پس از آن نیز خواستار مذاکره با ایران شد.دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا که در ظاهر به تلآویو کمک کرده بود، در عمل راه خود را از آنها جدا کرد و بهصراحت اعلام کرد که بهدنبال توافقی با ایران است؛ توافقی که میتواند شامل تضمینهایی برای کشورهای منطقه نیز باشد.
ضربات متقابل و تغییر معادله نظامی
هرچند اسرائیل توانست در ساعات اولیه برتری هوایی محدودی کسب کند، اما با حملات موشکی گسترده و دقیق ایران، بخشهای وسیعی از سرزمینهای اشغالی دچار اختلال و ویرانی شد. موشکهای ایرانی با عبور از سپر دفاعی معروف گنبد آهنین، به اهدافی در قلب مناطق حساس تلآویو برخورد کردند و نوعی شوک راهبردی برای تصمیمسازان اسرائیلی ایجاد کردند.نکته حائز اهمیت آن بود که ذخایر موشکی پدافندی اسرائیل به سرعت کاهش یافت و راهی برای تامین فوری آنها در کوتاهمدت وجود نداشت. در نتیجه، حملات ایران نهتنها نمادین نبود، بلکه به فلج شدن اقتصادی و روانی مناطق اشغالی انجامید.جمهوری اسلامی ایران، با وجود خسارات انسانی و زیرساختی، بار دیگر نشان داد که توانایی عبور از بحرانهای شدید را دارد. دستگاه دیپلماسی با هوشمندی، اقدامات تحریکآمیز دشمن را در چارچوب حقوق بینالملل پاسخ داد. ایران حتی در حمله تلافیجویانه به پایگاه نظامی آمریکا در قطر، از قبل هشدار داد تا از تلفات انسانی جلوگیری شود و زمینهای برای درگیری گستردهتر ایجاد نشود.
در نهایت، وقتی نشانههایی از نقض آتشبس توسط تلآویو مشاهده شد، این تهران بود که توانست کاخ سفید را وادار به هشدار مستقیم به اسرائیل کند. چنین تحولی بیسابقه است و نشاندهنده موقعیت استراتژیک جدید ایران در مناسبات منطقهای و جهانی است. عملیات اخیر رژیم صهیونیستی علیه ایران نهتنها به تحقق هیچیک از اهداف اعلامی آن نینجامید، بلکه باعث تقویت انسجام داخلی، تثبیت جایگاه منطقهای ایران و افزایش مشروعیت بینالمللی جمهوری اسلامی شد. ایران، با راهبردی هوشمندانه، از این تهاجم بهعنوان فرصتی برای بازتعریف جایگاه خود در منطقه و عرصه جهانی بهره برد. اکنون این تلآویو است که باید به بازسازی جایگاه ازدسترفته خود در معادلات راهبردی بپردازد.