فارن افرز مختصات نظم ترامپی را بررسی کرد؛
عصر نوین استبداد در خاورمیانه؟

نشریه فارن افرز در مطلبی مینویسد: دونالد ترامپ این موضوع را حتی پیش از آنکه با احمد شرع، اسلامگرای سوری که پنج سال را در زندانهای آمریکا در عراق گذراند و بعدتر بشار اسد، رئیسجمهور سوریه را سرنگون کرد، دست دهد، روشن کرده بود. ترامپ در سخنرانیاش در ریاض - جایی که همپیمانان استبدادی جدیدش، ولیعهد سعودی محمد بن سلمان و رئیسجمهور ترکیه رجب طیب اردوغان، را به دلیل تشویق او به رفع تحریمها علیه سوریه ستود - اعلام کرد که به طور آگاهانه در حال رهاکردن سیاستهای شکستخورده گذشته واشنگتن است.
او با انتقاد صریح از معماران آمریکایی تهاجم ۲۰۰۳ به عراق و هدف خیالپردازانهشان برای گسترش دموکراسی در منطقه گفت: «در نهایت، آن بهاصطلاح ملتسازان، کشورهای بیشتری را ویران کردند تا بسازند و مداخلهگران در جوامعی پیچیده مداخله کردند که خودشان هم آنها را نمیفهمیدند.» ترامپ گفت راهحل واقعی نه در مداخلات غربی، بلکه در «راه عربی» نهفته است. او اعلام کرد: «تحول بزرگ در خاورمیانه نه از همهمه مداخلات غربی، و نه از انکار ریشههای فرهنگی، بلکه از در پذیرش سنتهای ملی و همان میراثی آمده است که عمیقا دوستش دارید.» اما بیایید واقعبین باشیم: در طول یک قرن گذشته، این «میراث» یا استبداد و سرکوب را در آغوش گرفته یا بنیادگرایی افراطی را و فضای میانه بسیار اندک بوده است.
باوجود آنکه ترامپ در سخنرانیاش «دستاوردهای درخشان ریاض و ابوظبی» را ستود، تراژدی جهان عرب این است که نه دیکتاتوری و نه اسلامگرایی سیاسی نتوانستهاند این جوامع را واقعا بهسوی مدرنیته سوق دهند. تقریبا تمام آنچه از «بهار عربی» که زمانی امیدبخش بود باقی مانده، دیکتاتوریهایی ازنواحیاشدهاند که جنبشهای مردمی اسلامگرا را در هم شکستهاند. تازهترین نمونه آن را میتوان تونس دید. تمام آنچه از فاجعه عراقِ جورج بوش باقی مانده، دموکراسی شیعهای است لرزان و آشفته که تحت سلطه کشور همسایه ایران قرار دارد. و اکنون، به گفته برخی منتقدان، ترامپ در عمل در حال تقدیس استبداد برای بلندمدت است. نادر هاشمی، پژوهشگر سیاست اسلامی در مدرسه خدمات خارجی ادموند والش در دانشگاه جورج تاون، در مصاحبهای تلفنی در این باره میگوید: «ما بهسوی نوعی تازه از استبداد در سوریه و منطقه در حرکتیم. وقتی رئیسجمهوری مستبد در آمریکا با رهبرانی همکاری میکند که خودشان نیز مستبدند، دیگر هیچ تعهدی به حقوق بشر و دموکراسی وجود نخواهد داشت. استبدادگرایی ترامپ در داخل کشور، در واقع سایر خودکامگان را برای حرکت در همین مسیر جسور کرده. آنها میگویند اگر او میتواند دانشجویانی را از دانشگاهها ناپدید کند، ما هم میتوانیم.»
اگر بخواهیم جانب انصاف را رعایت کنیم، باید گفت که احمد الشرع وعده سوریهای آزاد و فراگیر را داده است و بسیاری از کارشناسان خاورمیانه او را بابت اظهارات «درست» درباره وحدت ملی و احترام به اقلیتها تحسین میکنند، و دستکم در مساله اجرای شریعت اسلامی موضعی مبهم اتخاذ کرده است. اما در ماه مارس، شرع قانون اساسی موقتی را امضا کرد که کشور را در طول یک دوره گذار پنجساله تحت حاکمیت اسلامگرایان قرار میدهد.
چارلز دان، دیپلمات باسابقه آمریکایی در منطقه، در ایمیلی برای فارن پالیسی نوشت: «در رهبری او ظرفیت و پتانسیل واقعیای به چشم میخورد.» اما فشارهای داخلی و نیاز به اعمال نظم، و فشارهای خارج از سوی حامیانش در ترکیه و خلیجفارس، مسیر او را پیچیده خواهند کرد.»
دان گفت که ممکن است ترکیه و کشورهای خلیجفارس بر سر تمایلات احتمالی اسلامگرایانه دولت شرع اختلافاتی داشته باشند، اما «هر دو گروه حامی او، با حکومت استبدادی و سرکوب حقوق مدنی و سیاسی در صورت لزوم مشکلی نخواهند داشت.» بدیهی است که دلایل راهبردی قانعکننده برای حمایت ترامپ از حکومت شرع در سوریه وجود دارد.
این دلایل بسیار فراتر از نزدیکی به خودکامگانی نظیر محمد بن سلمان است که وعده سرمایهگذاریهای کلان در ایالات متحده دادهاند. هدف اصلی ترامپ که شاهد سقوط اسد بود روی کار آمدن یک حاکم سنیمذهب در سوریه برای تقویت نفوذ و قدرت آمریکا در این کشور است. اسد متحدی قدرتمند برای دو دشمن اصلی آمریکا، ایران و روسیه، بود.
اما متاسفانه، وعدههای اولیه شرع بسیار آشنا به نظر میرسند. بعد از آنکه محمد مرسی، یکی از رهبران ارشد اخوانالمسلمین، پس از سرنگونی حسنیمبارک در سال ۲۰۱۱ قدرت را در مصر به دست گرفت، او هم وعدههای مشابهی داده بود. در مقطعی، چهرههای برجسته اخوانالمسلمین، از جمله خیرت الشاطر، استراتژیست ارشد این گروه اسلامگرای سیاسی، گفتوگوهایی دوستانه با هیات اعزامی نمایندگان آمریکایی داشتند.
یکی از اعضای آن هیات کنگره به من گفت: «آنها نهایت تلاش را میکردند تا همان چیزی را بگویند که ما میخواهیم بشنویم. میگفتند از حقوق زنان، حقوق اقلیتها و مجلس موسسان قانون اساسی به طور کامل محافظت خواهند کرد.»
اما در نهایت، تصمیمات مرسی پس از تحمیل قانون اساسی الهامگرفته از شریعت که محبوبیت نداشت، برای منصوبکردن اعضای اخوانالمسلمین در وزارتخانههای کلیدی و برکناری ژنرالهای ارتش، موجب شروع اعتراضات خشونتباری شد. مهمتر از همه، او درک درستی از نیازهای اقتصاد مدرن نداشت؛ در دوران حکومتش قیمت مواد غذایی افزایش یافت، سوخت اندک شد و شهرهای بزرگ به طور روزانه با خاموشی مواجه شدند. نتیجه نهایی؟ کودتای ارتش در ۲۰۱۳ به رهبری ژنرال عبدالفتاح السیسی که اکنون رئیسجمهور مصر است. برخی کارشناسان دیگر معتقدند محتملترین مدل برای شرع همان چیزی است که گروه شورشیاش، هیات تحریر الشام که حمله برای سرنگونی اسد را رهبری کرد، در شهر ادلب در شمال غرب سوریه انجام داد، جایی که سرکوبی شدید علیه مخالفان صورت گرفت.
به طور مشابه، در چند ماه اخیر کشتارهایی توسط جهادیها علیه غیرنظامیان علوی در مناطق ساحلی سوریه رخ داده است، اگرچه مسوولیت دولت شرع روشن نیست. خشونت علیه جمعیت اقلیت دروزی نیز رخ داده و بسیاری از سوریها خانههایشان توسط شبهنظامیان مشکوکی که ادعای نمایندگی دولت را دارند، مصادره شده است.
فواز جرجس، نویسنده کتاب تازه «خیانت بزرگ: مبارزه برای آزادی و دموکراسی در خاورمیانه»، گفت: «مساله این نیست که آیا او خرقه و لباس جهادی خود را کنار گذاشته یا نه، بلکه موضوع اصلی آن است که چه نوع دولتی در سوریه تشکیل داده است: یک دولت استبدادی عربی معمولی با هویت سنی – سلفی.» جاشوا لندیس، رئیس مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه اوکلاهما و نویسنده کتاب در حال انتشار «سوریه در استقلال: ملیگرایی، رهبری و شکست جمهوریخواهی»، میگوید لغو تحریمها توسط ترامپ «یک پیروزی بزرگ» برای شرع بود. منصفانه باید گفت ترامپ گزینههای زیادی ندارد و احتمالا حق دارد از آنچه در کلام «دولتسازان» و «نئوکانهای» دولتهای گذشته آمریکا مینامد که «تریلیونها دلار را صرف شکست در توسعه کابل، بغداد و بسیاری شهرهای دیگر کردند» انتقاد کند. بسیاری از کارشناسان حوزه خاورمیانه میگویند ترامپ درست عمل کرد که به سراغ شرع رفت که آینده رهبری او هنوز در حال شکلگیری است. سعید هاشمی گفت: «حس کلی ژئواستراتژیک این است که این فرصتی است برای آمریکا و اروپا که شرع را به سمت دیدگاه موردنظر خود در خصوص تحولات جهانی جلب کنند.»