مدیریت بحران در میانه تنش

جمهوری اسلامی ایران که همواره اصل دفاع مشروع، عقلانیت راهبردی و اجتناب از جنگطلبی را سرلوحه سیاست خارجی خود قرار داده، اکنون در آستانه مرحلهای تعیینکننده قرار گرفته است: مرحلهای که در آن، ضرورت حفظ بازدارندگی، همراه با پرهیز از افتادن در دام بازی دشمن، نیازمند بهرهگیری همزمان از قدرت سخت و هوشمندی دیپلماتیک است. برای مواجهه موثر و پایدار با تهدید فزاینده رژیم صهیونیستی، شش حوزه سیاستگذاری راهبردی وجود دارد که بازاندیشی و تقویت آنها میتواند مسیر را از منازعه به مدیریت بحران و از تقابل به تقویت موضع بازدارنده تغییر دهد:
۱. بازیابی کانالهای ارتباط غیرمستقیم از مسیر میانجیهای منطقهای در روابط با ساختارهایی که امکان و ظرفیت مذاکره مستقیم با آنها وجود ندارد؛ یعنی مفهوم سنتی «دیپلماسی رسمی» جای خود را به دیپلماسی غیرمستقیم و واسطهمحور میدهد. نقش میانجیگران منطقهای همچون عمان، قطر یا حتی ترکیه در دهههای گذشته نشان داده است که بدون گفتوگوی مستقیم، امکان شکلدادن به سطحی از مدیریت بحران وجود ندارد. این کانالها میتوانند محل ارسال هشدار، تعیین خطوط قرمز، جلوگیری از سوءتفاهم با سایر بازیگران و حتی انتقال پیامهای بازدارنده باشند. فعالسازی مجدد این ظرفیت، با هدف جلوگیری از افتادن در چرخه اقدامـواکنش، ضرورتی حیاتی است.
۲. تقویت دیپلماسی عمومی برای بازنمایی واقعیت تجاوز و دفاع مشروع در دورهای که افکار عمومی جهانی بیش از هر زمان دیگری در شکلدادن به جهتگیری دولتها و نهادهای بینالمللی موثر است، جنگها نه فقط در میدان نبرد که در میدان روایت نیز رقم میخورند. رژیم صهیونیستی همواره کوشیده است تجاوزگری خود را پشت نقاب «امنیت پیشدستانه» پنهان کند، درحالیکه اصل اساسی حقوق بینالملل، مشروعیت دفاع در برابر تجاوز بالفعل است. دستگاه دیپلماسی ایران با حمایت از تولید محتوای رسانهای چندزبانه، بهرهگیری از ظرفیت دانشگاهیان مستقل در جهان، ارتباط با نخبگان اخلاقمحور غربی و روایت دقیق از جنبه انسانی و حقوقی حملات انجامشده، میتواند بهتدریج تصویر این رژیم را بهعنوان یک تهدید دائمی برای صلح بینالمللی نهادینه سازد.
۳. نهادسازی منطقهای برای واکنش جمعی به بحرانهای امنیتی نوظهوریکی از آسیبهای مزمن ساختارهای امنیتی در غرب آسیا، فقدان مکانیسمهای بومی و جمعی برای هشدار زودهنگام و اقدام پیشگیرانه در برابر تهدیدات مشترک است. ابتکار ایران در ایجاد یک «میز گفتوگوی امنیتی منطقهای»، با مشارکت کشورهایی چون عراق، عربستان سعودی، ترکیه و پاکستان، میتواند بستری برای تعریف حداقلهایی از قواعد بازی در زمان بحران باشد. همچنین پیشنهاد تشکیل «کمیته حقیقتیاب حملات فرامنطقهای به کشورهای مسلمان»، ذیل سازمان همکاری اسلامی، گامی در مسیر مستندسازی تجاوزهای مکرر صهیونیسم به حاکمیت دولتهای منطقه خواهد بود. چنین ابتکارهایی میتوانند مخاطبسازی سیاسی با رویکرد حقوقی را امکانپذیر سازند.
۴. بهرهبرداری فعال از ظرفیت نهادهای چندجانبه غیرغربی در حالیکه شورای امنیت سازمان ملل، در مواجهه با تجاوزهای آشکار صهیونیسم بینالملل، عملا به گروگان منافع قدرتهای غربی تبدیل شده، نهادهای چندجانبهای چون گروه بریکس، سازمان همکاری شانگهای، گروه ۷۷ و نشستهای جنوب جهانی، میتوانند به فضای تنفسی برای جمهوری اسلامی ایران بدل شوند. ایران میتواند با پیشنهاد طرحهایی چون «پیمان بینالمللی مقابله با تروریسم دولتی» یا «منشور بازدارندگی هوشمند» در این مجامع، همزمان تصویر فعالتری از خود ارائه دهد و هم مخاطره رژیم صهیونیستی را از زاویهای جدید برای قدرتهای نوظهور جهان تشریح کند.
۵. تعمیق مفهوم بازدارندگی فراتر از اقدام نظامی در مواجهه با بازیگری که بر اصل بیثباتسازی مستمر بنا شده، بازدارندگی صرفاً به معنای توان پاسخگویی سریع نظامی نیست. بازدارندگی هوشمند، به معنای ترکیب قدرت نظامی با ثبات اقتصادی، همبستگی اجتماعی، انسجام در روایت سیاسی و مشروعیت بینالمللی است. جمهوری اسلامی باید روایت خود از بازدارندگی را بر اساس اجماع داخلی، حمایت منطقهای و ظرفیت پاسخگویی هدفمند و متناسب بنا کند؛ بهگونهایکه رژیم صهیونیستی در هرگونه تصمیمگیری با محاسبه هزینههای غیرقابل پیشبینی مواجه شود. تجربه واکنش ایران به حمله اخیر، نمونهای از این نوع بازدارندگی دقیق بود که بدون هیجان، اما با صراحت و هدفمندی اجرا شد.
۶. تمرکز ویژه بر دیپلماسی همسایگی برای جلوگیری از نیابتی شدن جنگ رژیم صهیونیستی، در موارد متعدد، کوشیده است با استفاده از خاک کشورهای ثالث یا فعالسازی نیابتی گروههای کوچک در مناطق مرزی، هزینه تقابل خود با ایران را به دیگران منتقل کند. ایران باید همزمان با هشدار به این کشورها درباره تبعات همسویی با چنین پروژههایی، سیاست اطمینانبخشی و گفتوگوی امنیتی دوجانبه با همسایگان را در اولویت قرار دهد. نشستهای مشترک امنیتی با عراق، جمهوری آذربایجان، افغانستان و شورای همکاری خلیج فارس، میتواند مانع از افتادن این کشورها به دام پروژه بیثباتسازی رژیم اشغالگر قدس شود. هدف اصلی، جلوگیری از منطقهای شدن درگیری و حفظ ثبات پیرامونی ایران است.
سخن پایانی اینکه رژیم صهیونیستی، بهعنوان ساختاری که تداوم خود را در بحرانسازی و امنیتزدایی از پیرامون میبیند، از هر فرصت برای کشاندن منطقه به درگیریهای ویرانگر استقبال میکند. اما تجربه نشان داده است که جمهوری اسلامی ایران، با تکیه بر هوشمندی تاریخی، درک ژئوپلیتیک عمیق و سرمایه اجتماعی مقاوم، توانسته در بزنگاههای حساس، از تبدیل بحران به جنگ فراگیر جلوگیری کند و معادلات بازی دشمن را بر هم بزند. اکنون نیز، در شرایطی که هنوز پنجرهای هرچند باریک برای مهار تنش و پیشگیری از جنگ تمامعیار باز است، عقلانیت استراتژیک ایجاب میکند که دستگاه سیاست خارجی، همراستا با ارتقای قدرت بازدارندگی دفاعی، سه محور اساسی را در اولویت قرار دهد: نخست، دیپلماسی بازدارنده، که فراتر از دیپلماسی واکنشی یا تدافعی، بر طراحی و اعمال ابتکارهای پیشگیرانه، تهدیدزدایی از محیط امنیتی و هشداردهی چندلایه به بازیگران ماجراجو متمرکز است. این دیپلماسی با بهرهگیری از ظرفیتهای رسمی، نیمهرسمی و غیررسمی، به جای آنکه در برابر بحران منفعل باشد، خود به بازیساز تبدیل میشود. دوم، روایتسازی اخلاقی و حقوقی از واقعیت میدان: در دنیایی که افکار عمومی جهانی، رسانههای جمعی و نهادهای مدنی قدرت تعیینکننده یافتهاند، تصویر مشروع، انسانی و اخلاقی یک کشور، بخش مهمی از سرمایه بازدارندگی آن محسوب میشود. ایران باید روایت خود را از تجاوز، مقاومت و دفاع مشروع با زبان مشترک جهانی و بر پایه اصول بنیادین حقوق بینالملل بازگو کند.
سوم، مقابله حقوقی چندلایه از طریق بهرهگیری از مکانیسمهای حقوقی موجود در ساختارهای منطقهای و بینالمللی، پیگیری مستند و هدفمند جنایات جنگی و طرح دعاوی رسمی علیه رژیم صهیونیستی، ولو به شکل نمادین. این اقدامات، نهتنها برای ثبت تاریخی وقایع ضروریاند، بلکه به تدریج زمینهساز فشار سیاسی و مشروعیتزدایی از رژیمی خواهند بود که بقای خود را در تداوم تجاوز تعریف کرده است.
در نهایت، راهبرد ایران نباید صرفا بر پاسخ به تحریکات متمرکز باشد، بلکه باید بر طراحی یک منظومه سیاستی پیچیده و فعال برای مدیریت بلندمدت منازعه، ارتقای بازدارندگی ترکیبی و شکلدهی به نظم امنیتی بومی استوار شود؛ نظمی که در آن، منطقه غرب آسیا نه صحنه آزمایش تسلیحاتی قدرتهای فرامنطقهای، بلکه بستری برای گفتوگو، توسعه و همزیستی خواهد بود.
در چنین چشماندازی، جمهوری اسلامی ایران نهتنها از دام جنگافروزی میگریزد، بلکه میتواند الهامبخش الگویی نوین از امنیتسازی منطقهای باشد؛ الگویی که عقلانیت، مقاومت و دیپلماسی هوشمند، سه ضلع بنیادین آن را تشکیل میدهند.
* پژوهشگر مسائل سیاسی