به یک راهبرد خروج فکر کنیم

اشغال سرزمینهای عربی، ازجمله اشغال سرزمینهای بیشتری در سوریه و حملات بیتوجیه و بیدلیل اخیر علیه داراییهای نظامی کشور، نشانه گویای دیگری از ماجراجویی معطوف به توسعهطلبی باند افراطی حاکم بر اسرائیل است.
ادعای اسرائیل قبل از شروع حلقه جدید تجاوز مبنی بر «دفاع پیشدستانه» و ادعای اینکه ایران قصد خود برای نابودی اسرائیل را اعلام کرده، مضحک و مردود است. صرفنظر از اینکه مفهوم «دفاع پیشدستانه» در اصل جایی در حقوق بینالملل ندارد و دفاع از خود مطابق اصل ۵۱ منشور ملل متحد تنها در صورت وقوع حملهای موجه است، معدودی نیز که به این مفهوم باور دارند، پیششرط لازم برای توجیه آن را قریبالوقوع بودن قطعی اقدامی نظامی دانستهاند. بدیهی است که ایران به هیچ شکلی در آستانه حمله به اسرائیل قرار نداشت. به گواه گزارشهای «برآورد اطلاعات ملی آمریکا» (NIE) مقامات ایرانی تصمیمی برای ساخت بمب اتمی ندارند و بدیهی است که صرف غنیسازی اورانیوم تهدیدی قریبالوقوع علیه هیچکس نمیتواند باشد.
شعار نابودی اسرائیل نیز که طی ۴۷سال گذشته از سوی برخی در ایران مطرح شده، صرفا جنبه شعاری داشته و هیچکس تردیدی در اینکه در فضای خاص خود باید درک شود، ندارد. در خصوص توان موشکی ایران نیز اجماع وجود دارد که این توان بنا بر ماهیت آن صرفا در حوزه بازدارندگی کاربرد دارد. ادعاها در خصوص گروههای محور مقاومت نیز مردود است. حداقل روشن است که طی ماههای اخیر این گروهها در موقعیتی که بتوانند آسیبی را متوجه اسرائیل کنند، قرار نداشتهاند. مردم ما توجه دارند که ادعاهای نتانیاهو در مورد «مبارزه با دیکتاتوری» و «روز آزادی» از هر جهت تفاوتی با ادعاهایی مشابه صدام در روزهای بعد از تجاوزش به خاک ایران در سال ۵۹ ندارد.
کسی که بیرحمی فوقالعادهای در نسلکشی در غزه و استفاده از گرسنگی به عنوان سلاح جنگی نشان داده، قطعا هیچ ارزشی برای «آزادی» و مفاهم مقدسی مانند آن قائل نیست و از آنها صرفا به عنوان سلاحی در جنگ روانی استفاده میکند. مردم ما بیشک از بسیاری از روندها و سیاستها ناخشنودند، اما امروز با انبانی آکنده از دو قرن تجربه انواع جنبشهای سیاسی بهخوبی میدانند که ما ایرانیان هر مشکلی که داریم، باید بین خود حل کنیم و فضولی دیگران اعم از ترامپ و نتانیاهو در این امور مطلقا موقوف و مردود است.
در اینکه اسرائیل با تکیه بر چراغ سبز آمریکا در روز دوشنبه و بعد از جلسه ترامپ در روز قبل در کمپدیوید با برخی مقامات سیاسی و فرماندهان نظامی و در جریان مکالمه تلفنی ترامپ و نتانیاهو وارد این جنگ تجاوزکارانه شد، شکلی نیست. ترامپ نیز روز جمعه نتوانست شادمانیاش را از تجاوزات اسرائیل مخفی کند. این چراغ سبز آمریکا به اسرائیل اگرچه با مشارکت در عملیات تعرضی همراه نبوده، اما در دفاع در برابر موشکهای ایران نقشی فعال داشته است. اکنون سوال این است که آیا محدود نگهداشتن دخالت آمریکا در تجاوزات اسرائیل ممکن است یا خیر. به باور نگارنده، در این جنگ نیز مانند همه جنگهای دیگر یک راهبرد برای خروج باید مدنظر مقامات ما باشد و در هر تصمیمی که در همه حوزهها میگیرند، استراتژی خروج نیز باید در پس یا پیش ذهنشان باشد. روشن است که تاکنون تجاوزات و تعرضات عمدتا محدود بوده است. این سوال که آیا دامنه تجاوزگری اسرائیل میتواند توسعه یابد و به حوزه زیرساختهای اقتصادی در شرایط تحریم نیز بکشد یا خیر نیز مهم است.
از آنجا که راهبرد خروج از جنگ طبعا از کانال دیپلماسی میگذرد، ایران میتواند درهای دیپلماسی را همچنان باز نگه دارد. با توجه به اینکه آمریکا حداقل در تعرض به خاک ایران مشارکت فعال نداشته، ایران میتواند گزینه ادامه مذاکرات با آمریکا را زنده و فعال نگه دارد. این گزینه، بهویژه از آن جهت مهم است که اسرائیل همیشه طی چند ده سال گذشته قویا مخالف مذاکره دنیا با ایران بوده و برای خرابکاری در همه ادوار مذاکراتی فعالانه کوشیده است. این بار نیز اگر مذاکراتی که طی دوماه گذشته در جریان بوده متوقف شود، جنایتکاران اسرائیلی مدعی موفقیتی از این نظر برای خود خواهند بود. ما میتوانیم و باید مانع چنین موفقیتی برای آنها شویم. از نظر راهحل طبعا باید به دورههای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت نظر داشت. آنچه فعلا مهم است، تمرکز بر کوتاهمدت و خارج کردن آمریکا از موضع حمایت از تجاوز اسرائیل علیه خاک ماست. در این رابطه اگر گزارشها در مورد محتوای طرح ویتکاف در رسانههای آمریکایی درست باشد، پیشنهاد ادامه غنیسازی در یک دوره انتقالی، مادام که یک کنسرسیوم برای غنیسازی بین ایران و برخی از کشورهای منطقه تحت مذاکره است، میتواند قابل بررسی باشد. به باور نگارنده، توافق و عملیاتی کردن چنان کنسرسیومی اگر اساسا عملی باشد، به سالها وقت نیاز دارد.
* دیپلمات پیشین ایران