دور اول مذاکرات بین ایران و آمریکا انجام شد و به نظر میرسد هر دو طرف از نتیجه این دور از مذاکرات راضی باشند. فاصله بزرگی که بین اهداف ایران و آمریکا در مذاکرات وجود دارد، الزام میدارد که در کوتاهمدت در مورد امکان گشایشهای بزرگ در روابط بینالمللی در عرصه سیاست و اقتصاد محتاط باشیم. با وجود این، ایران باید آماده باشد که از فرصتهای ایجادشده حداکثر بهره را ببرد. بسته به اینکه این مذاکرات به رفع کدام بخش از تحریمها منجر شود، ایران باید آماده باشد تا جهت حرکت را متناسب با آن تنظیم کند. در این میان نکتهای که نباید از آن غافل شد، این است که هر گشایش در روابط بینالملل به اصلاح سیاست داخلی نیاز دارد تا اثری قابلتوجه بر اقتصاد بگذارد.
سال گذشته یکی از پرماجراترین سالهای هوش مصنوعی از ابتدای پیدایش این فناوری در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی تاکنون بوده است. در سالی که گذشت هماوردیهای بینالمللی پیرامون هوش مصنوعی از سطح فناوری و رقابت شرکتها فراتر رفت و ابعاد ژئوپولیتیکال پردامنهتری یافت.
نشست روز شنبه در مسقط بهعنوان نخستین نشست برای شروع یک روند مذاکراتی که قرار است به یک توافق مکتوب منتهی شود، به شکلی مطلوب برگزار شد. تعبیرات و عباراتی که بعد از این نشست توسط طرفین در توصیف نشست مطرح شد، در زمره بهترینها در نوع خود بعد از یک تماس دیپلماتیک مقدماتی بود. تعبیر «بسیار مثبت و سازنده» که در بیانیه کاخسفید درباره این مذاکرات آورده شده، از این مقوله است.
در سلسله بحثهای مفیدی که روزنامه «دنیای اقتصاد» متولی آن بود، آقای دکتر مسعود نیلی صورتبندی جالب و قابلتاملی از وضعیت کنونی ایران ارائه کردند. به گفته ایشان سه مساله بنیادین ایران امروز عبارتند از: ناترازی در منابع انرژی، تنش در سیاست خارجی و بحرانهای اجتماعی. این مثلث را میتوان مثلث سرنوشت ایران نامید. به زعم ایشان حتی موجودیت سرزمینی ایران بهنوعی وابسته به این مثلث است. اما سوال مهم در سیاستگذاری عملی این است که تغییر یا تصمیم بزرگ را باید از کدام ضلع شروع کرد تا هزینههای آن برای سیاستمدار کمتر یا حداقل قابل مدیریت باشد؟
برای تحلیل مذاکرات باید درک درستی از انگیزه طرفین برای شرکت در مذاکرات داشت. اما اهمیت سیاستهای طرفین برای رسیدن به یک تحلیل درست همسنگ و هماندازه نیست. میتوان شرکت و حضور ایران در مذاکرات را نتیجه پیشنهادها و درخواستهای مکرر آمریکا و همزمان با فشار حداکثری بعد از شروع ریاستجمهوری ترامپ دانست.
در مذاکرات جاری میان ایران و آمریکا کدام پیشنهاد با مضمون اقتصادی میتواند برای دو طرف جذاب باشد؟ بدون تردید اولویت نخست ایران در مذاکرات، برداشته شدن تحریمهای اقتصادی و برای آمریکا، تضمین عینی برای دستنیافتن ایران به سلاح هستهای است.
همزمان شدن مذاکرات سطح بالا میان ایران و ایالات متحده برای رفع مناقشه هستهای و برچیدن تحریمها با بررسی پیوستن به کنوانسیونهای پالرمو و CFT در مجمع تشخیص مصلحت نظام، فرصتی بینظیر برای اقتصاد ایران فراهم میکند.
تایید خبر دونالد ترامپ مبنی بر آغاز مذاکره بین ایران و آمریکا توسط آقای دکتر عراقچی را باید به فال نیک گرفت و آن را سرآغاز دوره جدیدی در روابط ایران و آمریکا و مذاکرات هستهای و بهطور کلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی به شمار آورد. با این تصمیم درستی که گرفته شده، شاهد مذاکراتی دشوار و پر فراز و نشیب بین ایران و آمریکا خواهیم بود. اینکه وزارت خارجه عهدهدار این مذاکرات است، امیدبخش است و انتظار این است که وزارت خارجه در اجرای وظایف ذاتیاش طرحهایی اصولی، منطقی و منطبق با شرایط روز را تهیه کند و در برابر صاحبان منافع خاص و افراد پرنفوذ اما متوهم بایستد.
«سیاست تجاری ما بر پایه بازارهای باز و آزاد است... درس قطعی تاریخ به ما این است که هر چه جریان تجارت جهانی آزادتر باشد، امواج پیشرفت بشری قویتر و صلح میان ملتها مستحکمتر خواهد بود.» اینها کلمه به کلمه سخنانی است که رئیسجمهور جمهوریخواه، رونالد ریگان زمانی ادا کرده بود. جملاتی که بر پایه تفکر آزادیخواهانه جناح راست ایالات متحده شکل گرفته بود و اینک میراثدار چنین اندیشهای، دونالد ترامپ است که به هیچ یک از این ارزشها وقعی نمیگذارد.
شعار سال ۱۴۰۴ سرمایهگذاری برای تولید انتخاب شده است و مخاطب آن همه سرمایهگذاران بالقوه ایرانی، اعم از اشخاص حقیقی و حقوقی خصوصی (واقعی)، دولت و شبهدولتیها، نهادهای عمومی و دیگر سازمانهای دارای فعالیتها و انگیزههای اقتصادی هستند.
گزارهای که بهویژه در یک دهه اخیر زیاد شنیده میشود آن است که ایران غنیترین ذخایر نفتی و گازی و معدنی جهان را دارد، به بازارهای بزرگی در داخل و همسایگی خود دسترسی دارد، از موقعیت جغرافیایی کمنظیری برخوردار است، به لحاظ کمّی و کیفی صاحب نیروی انسانی فوقالعادهای بوده و از این جهت شهره جهان و محافل علمی و دانشگاهی دنیاست و حتی برخی از هوش برتر ایرانیان در جهان سخن میگویند. ظاهرا هم همه گرایشهای سیاسی و فکری بر این اتفاق نظر دارند و اختلاف بر سر چرایی بهکار نگرفتن صحیح این منابع عظیم در جهت توسعه و پیشرفت کشور یا موانع تبدیل این ثروتهای عظیم به ارزشافزوده و در نهایت رفاه و آسایش و آرامش ایرانیان است.
بسیاری آن را به ضعفهای مدیریتی و اجرایی یا فساد نسبت میدهند. بسیاری دیگر موضوع روابط خارجی، عدم دسترسی به فناوری و بازارهای خارجی و بیتوجهی به علم و دانش را عامل تعیینکننده در این خصوص میدانند. بسیاری هم بر این باورند که مسائل سیاسی و اجتماعی داخلی مانع تحقق خواسته مذکور است.
بدون هیچ تردید و بدون هیچ تفاوت نظر میان اقتصاددانان، رشد و توسعه اقتصادی نیازمند سرمایهگذاری است و بدون سرمایهگذاری، امکان دستیابی به رشد اقتصادی پایدار وجود ندارد.
هر سال وقتی به این روزها میرسیم، به سنت «حول حالنا الی احسن الحال» دنبال ردپایی از تغییر در وضعیت معیشت و شرایط اقتصاد کلان میگردیم و هر سال امیدمان نسبت به قبل برای تغییر کمرنگتر میشود. نوع کنش فعالان بازار نیز نمایشی تمامعیار از این موضوع است که آنان چشماندازی از تغییر را نمیبینند. روندهای قیمتی بهویژه در بازار سرمایه حاکی از این مساله است و جالب آنکه بر خلاف گذشته، بورس دیگر به اخبار مذاکره نیز پاسخ نمیدهد و گویی میانگارد در نهایت، نتیجهای نخواهد بود و اقتصاد ایران در انفکاکی ابدی از دنیای اطرافش، در خود فرو میرود، هر روز بخشی از وجودش را از دست میدهد و تصمیمگیرندگان تنها میگویند ناترازی بیشتر شد. چه ناترازی برق باشد یا بنزین یا سرمایهگذاری و در خوان آخر حتما ناترازی دارو و غذا.
چرا دولت که خود با صلاحدیدش ارز ترجیحی را به واردکنندگان کالاهای اساسی تخصیص میدهد، قادر به کنترل «گرانی» در انتهای زنجیره عرضه به مصرفکننده نیست؟ این پرسشی بود که چندی پیش آقای رئیسجمهور در گفتوگو با وزیر محترم جهاد کشاورزی مطرح کردند.
زمانی که دونالد ترامپ برای نخستینبار به ریاستجمهوری آمریکا رسید، اقتصاد جهانی شرایط متفاوتی داشت؛ نرخ تورم و نرخ بهره در سطح جهانی پایین بود و اقتصاد بسیاری از کشورها در وضعیت آرام و پایداری به سر میبرد. یکی از سیاستهای اقتصادی جنجالی ترامپ، وضع تعرفههای تجاری بر واردات از چین بود. هرچند این سیاستها به نتیجه مطلوب مورد نظر ترامپ منجر نشد، اما واقعیتهای اقتصادی جدیدی را آشکار ساخت که تا پیش از آن بسیاری تنها در کتابهای درسی و دانشگاهها خوانده بودند. تاثیر این تعرفهها البته از روابط تجاری آمریکا و چین فراتر نرفت.
میدانیم که در ۴۶سال گذشته، یعنی از آغاز استقرار جمهوری اسلامی در ایران، رابطه با آمریکا بحرانی و پرتنش بوده است. بسیاری از مردم دلایل آن را فراموش کردهاند. گاهی شنیده میشود دلیل آن را دشمنی اصولی آمریکا با نظام جمهوری اسلامی اعلام میکنند که از روز نخست خواهان سرنگونی نظام اسلامی بوده و درصدد کودتا و براندازی آن هم برآمده است. بررسی روند وقایع نشان میدهد که هیجان انقلاب اسلامی و بحران بیماری شاه طی دوسال بدون تقابل جدی بهموازات هم گسترش یافت و سرانجام بدنه نیروهای مسلح را هم فراگرفت و ارتش، ژنرالها را که نفوذ خود را در بدنه مردمی ارتش از دست داده بودند، از هرگونه تقابلی باز داشت.
برخلاف انتظارها که عمان، قطر یا سوئیس را مامور تحویل نامه ترامپ به ایران میدانست، قرعه فال به نام امارات زده شد. انور محمد قرقاش، دیپلمات بلندپایه اماراتی و مشاور دیپلماتیک شیخ محمد بن زاید رئیس دولت امارات عربی متحده، راهی تهران شد تا نامه رئیسجمهور آمریکا خطاب به مقامات ارشد ایران را تحویل سیدعباس عراقچی دهد.
فراز و فرود اقتصاد ایران در دهه اخیر در مقایسه با دهههای گذشته نشان از تغییرات ساختاری مشهود متغیرهای بخش واقعی و اسمی اقتصاد دارد. نوسانات متغیرهای اسمی مانند نرخ ارز، رشد نقدینگی و شاخص قیمت مصرفکننده به گونهای بوده که شدت آنها در دهه اخیر در مقایسه با دورههای مشابه بیشتر بوده است. نکته قابل تامل، علاوه بر نوسانات شدید این متغیرها تواتر تکرار آنهاست. همانطور که در نمودار نیز نشان داده شده است، جهشهای شدید در نرخ ارز که حدود ۵۰درصد یا بیشتر بودهاند، در سالهای اخیر سهبار تکرار شده است.
زمانی که سالنامه۱۴۰۲ گروه رسانهای «دنیایاقتصاد» با تصویر دونالد ترامپ بر جلد آن، منتشر شد برخی بر ما خرده گرفتند که پوشاندن لباس حاجیفیروز، این پیامآور ایرانی بهار، بر تن ترامپ کجسلیقگی بوده است. برخی دیگر نیز پیشتر رفتند و ما را به دامن زدن به حس ترامپهراسی در جامعه متهم کردند. مخاطب آن جلد اما جامعه ایرانی نبود؛ شهروندان ایرانی خود از سر ناچاری و به تجربه آموختهاند که رخدادهای بیرونی تا چه اندازه میتوانند در تعیین وضعیت زندگیشان اثرگذار باشند.
دوستی داشتم که عادت داشت فیلمهای ویدئویی را با دور تند تماشا کند. از همان لحظه آغاز، سرعت فیلم را بالا میبرد و تا پایان به همین شکل پیش میرفت. هرچه اعتراض میکردیم، بیفایده بود. نکته جالبتر اینکه پس از پایان فیلم، داستان را برایمان بازگو میکرد و حتی نقدی هم بر آن میگفت. رفقایی که فیلم را با سرعت عادی دیده بودند، اعتراض داشتند؛ روایتی که او تعریف میکرد، اغلب با واقعیت فیلم همخوانی نداشت و از اساس اشتباه بود. به گمانم سال۱۴۰۳ برای جامعه ایران نیز چنین بود؛ فیلمی که روی دور تند گذاشته شده بود و تحولاتش چنان سریع رخ داد که مجالی برای تامل و درک عمیق باقی نگذاشت.
رشد اقتصادی از جمله متغیرهای اقتصاد کلان به شمار میآید که عملکرد یک اقتصاد با حضور تمام عاملان اقتصادی را نشان میدهد. رشد اقتصادی نهتنها برای ارزیابی عملکرد یک اقتصاد در افق زمانی مشخص و معین استفاده میشود، بلکه به نوعی با لحاظ کردن جمعیت، میتواند وضعیت رفاه اقتصادی جامعه را نشان دهد. ازاینرو، بررسی وضعیت رشد اقتصادی همواره از سوی سیاستگذاران اقتصادی و اقتصاددانان کلان مورد توجه قرار میگیرد.
ساختار قدرت در ایران، شبکهای پیچیده از نهادهای انتخابی و انتصابی است که در تعارض منافع و رویکردها به سر میبرند. قوه مجریه، با وجود جایگاهش بهعنوان مجری سیاستها، در عمل تحت فشار نهادهای موازی چون مجمع تشخیص مصلحت، شوراهای عالی متعدد، شورای نگهبان و نهادهای دیگر قرار دارد. این وضعیت در حالی است که سازوکاری رسمی برای حل اختلافات این نهادها با دولت اندیشیده نشده است.
اوضاع پیچیدهای بر ایران حاکم شده است. راست جدید در جهان قدرت گرفته و نظم منطقه نیز ائتلافهای ارتجاعی و تجدیدنظرطلبانه را شروع کرده است. در ایران کشورداری با برساختههایی چون قومیت و فدرالیسم دست به گریبان است که نتیجه آنها پدیدار و غلبه امر محلی بر امر ملی است.
«بیدلی در همه احوال خدا با او بود / او نمیدیدش و از دور خدایا میکرد».
اقتصاد ایران گرفتار چرخهای معیوب شده است؛ چرخهای که از کسری بودجه آغاز میشود، با تورم ادامه مییابد و در نهایت، به زوال سرمایهگذاری مولد ختم میشود. این چرخه، در سالهای اخیر با سیاستهای اشتباه و تصمیمات مقطعی، تشدید شده و چشمانداز رشد اقتصادی را بیش از پیش تیره کرده است. از یکسو، خلق پول بیرویه برای جبران کسری بودجه، ارزش پول ملی را کاهش داده و قدرت خرید مردم را فرسوده است. از سوی دیگر، سرکوب نرخهای بهره و تعیین تکلیفی آن، باعث شده است تا سرمایهها از مسیر تولید خارج شوند و به بازارهای غیرمولد مانند مسکن، طلا، ارز و حتی خروج سرمایه از کشور هدایت شوند. در چنین فضایی، سیاستگذاران به جای اصلاح ساختاری، به سیاستهای قهری همچون مالیات بر عایدی سرمایه یا کنترل دستوری قیمتها روی آوردهاند، غافل از اینکه چنین اقداماتی، سرمایهگذاری مولد را بیش از پیش در محاق فرو میبرد.
دو نفر از کابینه مسعود پزشکیان پیاده شدند. درحالیکه از زمان آغاز کابینه جدید، ۶ماه نگذشته است اعضایی از آن خارج میشوند که در رویکرد وفاق وی و چینش کابینه با همه گروههای سیاسی، از افراد همفکر وی هستند و یکی از آنان نقش کلیدی در به پای صندوق آوردن مرددان و قدرت گرفتن پزشکیان داشت. مرددانی که فکر میکردند ساخت قدرت دیگر ظرفیت عبور از مشکلات را ندارد و محمدجواد ظریف بهعنوان نماد تنها راه، از طریق مذاکره این امید را زنده میکرد که شاید هنوز راهی وجود داشته باشد. اما حالا ساخت قدرت، ظرفیت تحمل وی را ندارد. رنگ کابینه وفاق، نزدیک به همانهایی خواهد شد که ایران را به اینجا کشاندهاند.
جلسه استیضاح عبدالناصر همتی، وزیر امور اقتصادی و دارایی دولت چهاردهم در مجلس دوازدهم علاوه بر نتیجهای که برای وزیر رقم زد، یک نتیجه واضح و مشخص داشت و آن اجماع نمایندگان موافق و مخالف وزیر و همچنین اجماع دولت و مجلس بر وخامت اوضاع اقتصادی کشور بود.
همایش چشمانداز اقتصاد ایران در سال ۱۴۰۴ که با حضور جمعی از اقتصاددانان برجسته کشور و تحلیلگران روابط بینالملل در هفته گذشته برگزار شد، حاوی دو پیام مهم بود که کموبیش در همه سخنرانیها انعکاس داشت.
انتخاب دونالد ترامپ بهعنوان رئیسجمهور ایالات متحده در سال ۲۰۲۵ شوک قابلتوجهی به نظام بینالملل وارد کرد. این شوک نهتنها ابعاد اقتصادی داشت، بلکه پیامدهای سیاسی گستردهای نیز در پی داشت.
حتی اگر سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه، تصریح کند که امیر قطر و وزیر خارجه روسیه در سفر به تهران حامل پیامی از سوی آمریکا برای جمهوری اسلامی ایران نبودهاند، اما وضعیت مبهم و بلاتکلیف پرونده هستهای و پتانسیل آن برای از کنترل خارج کردن وضعیت شکننده موجود، باعث خواهد شد در هفتهها و ماههای آینده و بهویژه ناظر بر بازه زمانی اکتبر ۲۰۲۵، فرا رسیدن موعد اسنپبک، انگیزههای میانجیگران برای مدیریت روابط تهران و واشنگتن بیشتر و بیشتر شود.