بسیاری بازپسگیری خرمشهر در ۳ خرداد ۱۳۶۱ را بزرگترین پیروزی نظامی ایران در جنگ با عراق میدانند. اما نبرد میان دو کشور ۶سال پس از آن ادامه یافت و در نهایت نیز پایان جنگ، غافلگیرانه، در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ با تصمیمگیری چند روزه در مورد پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت که البته در ۲۹ تیر ۱۳۶۶ صادر شده بود، رقم خورد.
در بیستسال گذشته، شیوههای مختلفی برای حمایت از بازار سرمایه مورد استفاده قرار گرفته که هر یک مزایا و معایبی داشته است. در این میان، شیوه فعلی حمایت از بازار که جزء ناکارآترین آنها بوده و قبلا نیز چندینبار تجربه و آزموده شده بود، متاسفانه مجددا بهکار گرفته شده است و دریغ از فکر و ایده جدید!
دولتی که در برابر بحرانها به طور مکرر غافلگیر شود، به احتمال قوی دچار یک عارضه ساختاری است که از گسست میان حکومت و واقعیت نشأت میگیرد. اگر دولتی با محدود کردن صدای منتقد و تکیه بر روایتی دستچینشده و تکبعدی از موفقیت، خود را در حبابی از اطلاعات گزینشی محصور کند، در واقع به دست خود، حیاتیترین سازوکارش را برای شناخت واقعیت جامعه و کاستیهای حکمرانی از کار میاندازد.
برای پیشبینی شرایط اقتصادی ایران در زمان آتشبس، باید عوامل تاثیرگذار را به دو قسمت خارجی و داخلی تقسیم کرد؛ در بعد خارجی ابتدا دونالد ترامپ با تصمیمی خلقالساعه به ایران چراغ سبز نشان داد.
جنگ تحمیلی ۱۲روزه علیه ایران یک بار دیگر اهمیت اصل بنیادین آزادی را به نمایش گذاشت. زمانی که جنگ آغاز شد، بهویژه پس از آنکه تهران به طور علنی از سوی مهاجمان مورد تهدید جدی قرار گرفت، برخی از شهروندان به طور کاملا طبیعی و عاقلانه، بهویژه خانوادههایی که فرزندان کوچک داشتند تهران را به مقصد شهرهای دیگر ترک کردند؛ و البته اکثریت بسیار بزرگی به هر دلیل ترجیح دادند در تهران بمانند.
۱۲روز پر التهاب گذشت و ایران، بازهم تلاطم امواج را از سرگذراند و ماند تا به ما نشان دهد که چقدر برای این ملت عزیز است. خورشید ایران در ۴تیر، برای مردم این سرزمین، طلوعی متفاوت داشت. با دلبری سر برآورد و گویی میخواست به غمزه مساله آموزمان شود و درسهای برآمده از تلخ و شیرین سرگذشت این میهن کهن را بار دیگر برایمان بازگو کند. تمدن دیرپای ایران، معلمی صبور و بسیار متواضع است؛ هرچند ما شاگردانی بازیگوش و بیزار از درس و مدرسهایم. کتابی است که در برگ برگش، وقایعی درسآموز، به زبان ساده و رسا بیان شده است. درسهایی در مورد کشورداری و کشورگشاییها، سرکشیها، کینهتوزیها، خودمطلقانگاریها و یادآوری اوجهایی که به حضیض افتادهاند و نامهایی که نماد آبادانی یا ننگ ویرانی این سرزمین شدهاند.
جنگها دیر یا زود پایان میپذیرند؛ اما ویرانی و آسیبهایی که از خود به جای میگذارند به سادگی و به سرعت قابل ترمیم نیستند؛ اما با اراده و برنامهریزی میشود و باید این تجربه ملی را به فرصتی برای توسعه و پیشرفت تبدیل کرد.
دفاع از سرزمین، پیروزی بزرگی است. باید آنانی را که در این راه جانفشانی کردند قدر دانست و برای حفظ استقلال و کیان مملکت سجده شکر گذاشت. حال اما زمان آن است تا رویکردها و راههای رفته را مورد سنجش و آزمون قرار داد.
در ساعات اولیه یکشنبه شب به وقت تهران، ایالات متحده با عملیات موسوم به «عملیات چکش نیمهشب» (Operation Midnight Hammer) بهطور مشترک با اسرائیل، سه تاسیسات کلیدی هستهای ایران - فردو، نطنز، و اصفهان - را هدف حمله نظامی قرار داد و با استفاده از بمبهای سنگرشکن GBU-۵۷ و موشکهای تاماهاوک، بمبافکنهای B-۲ و ناوهای آمریکایی به عمق زیرزمینهای مستحکم فردو، تاسیسات غنیسازی نطنز و مرکز تبدیل اورانیوم اصفهان حمله کرد.
در وضعیت جنگ تحمیلی اسرائیل به ایران و در شرایطی که دولتهای اکثریت قریب به اتفاق کشورهای غربی و در رأس آنها ایالات متحده آمریکا که دیگر مستقیما وارد جنگ شده است، عملا طرف کشور مهاجم را گرفتهاند، کشور ما در مجامع بینالمللی مانند سازمان ملل متحد و آژانس بینالمللی انرژی اتمی گوش شنوایی در مقابل خود نمیبیند. در این شرایط به نظر میرسد اتخاذ دو تدبیر اصولی و موثر ضرورت مبرم دارد: یکی مخاطب قرار دادن افکار عمومی جهانیان به منظور ایجاد فشار روی دولتهایی که طرف کشور مهاجم را گرفتهاند و دیگری فراهم آوردن زمینههای لازم برای گسترش و تحکیم اتحاد میان اقشار و آحاد ملت ایران.
درحالیکه شنیدن صدای پدافند و انفجار و مشاهده ستونهای دود به بخشی معمول از زندگی روزمره ساکنان پایتخت و بسیاری از شهرهای کشور تبدیل شده، فشارها بر جامعه مدنیِ پیش از این قطبیشده ایران برای اعلام «وطنپرستی» فزونی گرفته و باز برخی سر پیکان نقادی را به سمت جامعه خویش نشانه رفتهاند. این البته نخستینبار نیست که رسانهها و گروههای سیاسی «در شرایط خطیر کنونی» به انسجام ملی میآویزند؛ اما در همین حال نمیتوان کتمان کرد که اینبار وطن، واقعا، با خطر ویرانی دست به گریبان است.
در روزهایی که سایه تهدید از آسمان ایران عبور میکند و بوی دود و خاک بار دیگر در حافظه جمعی ایرانیان زنده میشود، سخن گفتن از حقوق بینالملل نه یک سرگرمی آکادمیک، بلکه ضرورتی برای دفاع از حقیقت است. رژیمی که سالها با خیال آسوده در خاک دیگران دست به عملیات ترور، خرابکاری هستهای، تجاوز نظامی و نقض حاکمیت دولتها زده، اکنون گامی فراتر گذاشته و بهطور مستقیم و علنی به قلب جغرافیای ایران حمله کرده است. حملهای با موشک و پهپاد که زیرساختهای نظامی، هستهای و حتی شهری را در چند استان هدف قرار داد؛ بیآنکه نه مجوزی از شورای امنیت داشته باشد و نه استنادی قابل قبول در چارچوب حقوق بینالملل.
روزهای غریبی بر خاک وطن میگذرد. همه ما با درد و اندوه و بیم صبح را به شب میرسانیم. با وجود این، وظایف و مسوولیتهای نهادهای اقتصادی و پولی تعطیلبردار نیست. در چنین شرایطی نهاد پولی چه وظایفی را بر عهده دارد؟ جنگ میتواند از دو کانال عمده بر حوزه مسوولیتهای بانک مرکزی اثر بگذارد. کانال اول، شوکهایی است که میتواند ثبات سیستم مالی را بر هم بزند و کانال دوم، اثرگذاری بر هدف پولی است که سیاستگذار به دنبال آن است.
حمله نظامی بامداد ۲۳خرداد اسرائیل به ایران، با هر حسابی در چارچوب روابط بینالملل، تجاوزی آشکار به حاکمیت ملی ایران و اقدامی بهغایت وحشیانه و غیرانسانی است. از اینرو ملت بزرگ ایران برای حفظ حاکمیت خود باید با تمام قوا ایستادگی و هوشمندانه با آن مقابله کند. جای بسیار تاسف است که اکثریت قریب به اتفاق کشورهای مدعی دموکراسی لیبرال و حقوقبشر، با سکوت یا گفتارهای مبهم و کلی از این تجاوز آشکار و نقض قوانین بینالمللی با وقاحت آشکار عملا جانبداری میکنند. دولت اسرائیل به عنوان متجاوز و آغازکننده جنگ، مسوول همه خسارتهای جانی و مالی واردشده به دو طرف این جنگ است.
۴۵ سال پیش، جنگ ایران و عراق در ۳۱شهریورماه سال۱۳۵۹ با تهاجم گسترده یگانهای نظامی به خاک کشور و بمباران فرودگاهها و پایگاههای هوایی در شهرهای مختلف بهطور رسمی آغاز شد.
در ادبیات حکمرانی اقتصادی، اعطای یارانه، هم یکی از وظایف حمایتی دولتها و هم یک ابزار سیاستگذاری در اختیار آنهاست که با اهدافی مختلف از طریق حمایت موقت یا دائم از برخی فعالیتها، اشخاص، زمینههای فعالیت و حوزههای جغرافیایی خاص یا در شرایط وجود موقعیتهای استثنایی (نظیر شرایط جنگی و بروز حوادث قهری نظیر سیل و زلزله) برای عموم جامعه صورت میگیرد و روشهای مختلفی هم دارد. برقراری امتیاز یا تشویق فعالیتهای وارداتی و صادراتی، اعمال تخفیفهای مالیاتی و عوارض و تامین منابع مالی از روشهای شناختهشده اعطای یارانه است.
سوال مهمی در کشور مطرح است مبنی بر اینکه اگر قرار شود قیمت انرژی اصلاح شود، هزینههای آن را چه گروههایی باید پرداخت کنند؛ دولت، بنگاههای منتفع از ناترازی انرژی یا مردم عادی؟ بهعنوان مثال، اگر دولت بخواهد قیمت بنزین را به طرف واقعی شدن هدایت کند، آیا مردم باید تمام هزینه آن را بدهند و به جای بنزین ۱۵۰۰تومانی، بنزین ۶۰هزار تومانی یا ۸۰هزار تومانی مصرف کنند یا اینکه دولت یا ذینفعان بنگاهدار هم باید بخشی از هزینه را با تغییر رفتار خود تقبل کنند؟
نوبلیست اقتصاد، جورج آکرلوف و همکارانش در مقاله تاثیرگذاری که در سال۱۹۹۶ پیرامون تورم نوشتند، بر اثر «روغنکاری چرخها» در هدف تورمی ۲درصد تاکید داشتند. این اصطلاح پیشتر توسط جیمز توبین به کار گرفته شده بود و بر این اعتقاد بود که قدری تورم باعث میشود در چرخه رکود، دستمزدها سریعتر تعدیل شوند و در نتیجه چرخه رکود عمق نگیرد.
«توسعه اقتصادی لزوما در گرو حکمرانی دموکراتیک نیست؛ گام نهادن در این مسیر نیازمند شکلگیری ائتلافی به اندازه کافی گسترده از جامعه و صاحبان قدرت با محوریت ایده توسعه است.» این عبارت، عصاره گفتمان جریان اصلاحطلبی در سالهای اخیر است؛ گفتمانی که پس از گذر از «روزنه» انتخابات مجلس دوازدهم توانست راه خود را در قالب کلید واژگان «دالان باریک» به رقابتهای چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری نیز باز کند.
آنان که به علم اقتصاد اشراف دارند و علم اقتصاد را بهعنوان یک علم تجربی مطالعه میکنند و نه حوزهای برای طرح تصورات و پندارهای غیرقابل آزمون، میدانند که تورم در ایران اولا موضوعی است ماندگار و فروکش کردنها و خیز برداشتنهای آن نه علامت رخداد جدیدی است و نه علامت درمان پایدار آن؛ ثانیا بخش غالب تورم ایران پیامد صدور دستور خرج و ایجاد تقاضایی است که در قبال آن عرضهای وجود ندارد و این صدور دستور خرج بدون توسل به خلق پول و بدون اذن نظام سیاستگذاری ناممکن است.
الهه حسیننژاد، دختر ۲۴سالهای که در مسیر بازگشت به خانه جانش را از دست داد، اکنون نه فقط نامی است در میان تیترهای خبری، بلکه بدل شده به نمادی از زخم اجتماعیای که هر بار با جنایتی مشابه، باز میشود. او تنها نبود، پیش از او نیز امیرمحمد خالقی، دانشجوی ۱۹ساله دانشگاه تهران، هنگام بازگشت به خوابگاه، در حوالی کوی دانشگاه، هدف حمله دو سارق قرار گرفت، در برابرشان ایستادگی کرد و با ضربه چاقو به قتل رسید. هر دو جوان، قربانی خشونتی شدند که اگر طراحی نظام کیفری دقیقتر و منعطفتر بود، شاید میشد پیش از وقوع، مسیر آن را منحرف کرد.
یکی از مهمترین وظایف وزیر اقتصاد انتصاب صدها نفر بهعنوان هیاتمدیره بانکها، بیمهها و شرکتها و دستگاههای دولتی مرتبط با وزارتخانه است. اینکه چرا یک مقام سیاسی باید چنین اختیاراتی داشته باشد که صدها سمت تخصصی را ظرف چند ماه انتخاب کند، مجال دیگری میطلبد. هماهنگی و همراهی این تیم بزرگ نقشی بیبدیل در موفقیت وزیر و اجرایی شدن برنامههای وی دارد.
انقلاب صنعتی از نیمه دوم قرن هجدهم میلادی در بریتانیا آغاز شد و در پی آن تولید از انسان به ماشین سپرده شد. نتیجه این فرآیند توسعه سریع اقتصادی و رفاه جهانیان بود. در اوایل قرن ۱۹ میلادی متوسط عمر مردم بریتانیا تنها ۳۶ سال بود و طی دو قرن به ۸۱.۶سال افزایش یافت! بدون تردید موتور محرک انقلاب صنعتی دسترسی به انرژی فسیلی، در ابتدا زغال سنگ و سپس نفت و گاز بود.
یکی از اتفاقات خاصی که در کرهشمالی رخ میدهد، صفیر صبحگاهی است که مردم را از خواب بیدار میکند. شما چه بخواهید، چه نخواهید باید در ساعتی که دولت تعیین کرده از رختخواب بیرون بروید. همچنانکه دولت باید کار و خوراک شما را تعیین کند، خواب شهروندان نیز باید در دست دولت باشد. گویی شهر پادگان است و شهروندان سرباز! وقتی در کرهشمالی متولد میشوید حقوق خصوصی معنی ندارد؛ حتی در مقوله ساده خواب. مگر غیر از این است که اگر انسان هر وقت بخواهد بخوابد و هر وقت بخواهد بیدار شود با حیوان فرقی ندارد، پس صفیر صبحگاهی نشانهای از یک جامعه متعالی است که هیچ کشوری به آن دست نیافته است.
سفر دونالد ترامپ به سه کشور حوزه خلیجفارس و قراردادهای اقتصادی عظیمی که این کشورها با دولت ایالات متحده آمریکا بستند، مباحث گوناگونی در محافل فکری برانگیخت. این مباحث اساسا ناظر به چگونگی استفاده از درآمدهای نفتی برای ایجاد ثروت و رفاه برای شهروندان یا بهطور خلاصه توسعه اقتصادی است.
تجربه یکقرن اخیر در ایران نشان میدهد، توسعه در کشور مفهومی ناپایدار بوده و بهرغم تمامی اثرات سوئی که این نوع نگرش بر بخشهای مختلف منابع طبیعی و انسانی برجای گذاشته، به قوت خود باقی است.
محتوای توییتی که وزیر خارجه عمان بعد از خاتمه دور پنجم مذاکرات ایران و آمریکا منتشر کرد، تصویری بهتر از هر اظهارنظر دیگری از چگونگی و سیر مذاکرات به دست داد. او گفت «مذاکرات پیشرفتهایی داشت؛ اما نه پیشرفتی قطعی.» این تعبیر حاکی از آن است که در واقع راجع به موضوعات اصلی مورد مذاکره یا احتمالا تنها موضوع مورد مذاکره در این دور، یعنی غنیسازی در خاک ایران، هنوز توافقی حاصل نشده است.
پس از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان و حضور فزاینده مهاجران افغان در ایران، بحث در مورد آنها در محافل سیاسی، علمی و رسانهای بیش از پیش گرم شده است. اگرچه هر گروهی از ظن خود به تحلیل ماجرا میپردازد، اما به نظر میرسد نتیجه مشترک غالب آنها ساماندهی اتباع افغان است (فارغ از حدود و ثغور این ساماندهی).
«کشورهای عربی، بیابانهای خشک را به زمینهای حاصلخیز تبدیل کردهاند.» این عبارتی بود که دونالد ترامپ، رئیسجمهور جمهوریخواه ایالاتمتحده، در اولین سفر خارجی خود در مجمع سرمایهگذاری سعودی-آمریکایی در اردیبهشتماه ۱۴۰۴ در ستایش روند توسعه کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس بر زبان راند. این ستایش، ناخودآگاه ذهن را به زمانی میبرد که جیمی کارتر، رئیسجمهور دموکرات ایالاتمتحده، در سفر خود به تهران در دیماه ۱۳۵۶، ایران را «جزیره ثبات در یکی از بیثباتترین مناطق جهان» توصیف کرد. طی این دوره تقریبا ۴۷ساله، خط و ربط سیاسی کشورها و شاید از آن مهمتر، وضعیت اقتصادی در شمال و جنوب خلیجفارس زیر و زبر شده است.