فرجامهای پیش رو

نخست آنکه تصور نمیرود پیروزی کوتاهمدتی برای اسرائیل ایجاد شود. اسرائیل تصور میکرد با حذف سران سپاه و حمله به پدافند ایران و سایت هستهای و موشکی زمینه شورش همگانی را فراهم میکند که به تغییر رژیم ایران منتهی شود. همه این مفروضات غلط از آب درآمد. ایران به سرعت فرماندهان را جایگزین کرد، پدافند به راه افتاد، کمتر از یک روز توان موشکی ایران شروع به حمله کرد و تجاوز به ایران موجب همبستگی داخلی شد به نحوی که بسیاری از مخالفان داخل کشور و خارج کشور اعلام همبستگی با ایران برای مقابله با اسرائیل کردند.
دوم تصور نمیرود که اسرائیل آسیبناپذیر باشد. ورود امواج موشکهای ایران به اسرائیل نشان از آن داشت که دست ایران برای واکنش پر است و این تصور سادهاندیشانه که میتوان بدون تحمل هزینه زیاد، به ایران هزینه زیادی وارد کرد خطا از آب درآمد.
سوم، تصور نمیرود که این جنگ طولانیمدت و فرسایشی شود. نه ایران و نه اسرائیل تاب تحمل این سطح از هزینه برای طولانیمدت را ندارد. نظم اداری در ایران به واسطه تعطیلیها به کلی مختل شده است و احتمالا تولید هم به واسطه تعطیلیها آسیب جدی دیده است. شهروندان اسرائیل هم نخستین بار بعد از هفتم اکتبر است که ترس واقعی و تخریب واقعی را تجربه میکنند. مردم اسرائیل بیش از یک سال است که در وضعیت نابسامان هستند و تشدید این نابسامانی برایشان سخت است. در قرآن کریم هم آیه جالبی است که با این ایام مناسبت جدی دارد. پروردگار عالم در سوره نساء آیه ۱۰۴ میفرماید «نباید در کار دشمن سستی و کاهلی کنید که اگر شما به رنج و زحمت میافتید (بدانید که) آنها نیز به رنج و زحمت میافتند. حال آنکه شما به خدا امیدهایی دارید که آنها ندارند و خدا دانا و حکیم است.»
چهارم، برنده جنگ کشور تابآورتر است. در اینجا میتوان به نظریه بازیها متوسل شد. یک مدل از بازیهای معروف، مدل صبر است یعنی the war of attrition یعنی هرچه زمان میگذرد هر دو طرف بازی هزینه میدهند. برنده بازی کسی است که تحمل و تاب بیشتری داشته باشد و بازنده کسی است که زودتر تحملش را از دست دهد. برخی میگویند ایران به دلیل بیماریهای ساختاری اقتصاد تحمل کمتری دارد و اسرائیل به واسطه پشتیبانی مالی آمریکا تحمل بیشتری دارد. در مقابل برخی میگویند ایران به واسطه وسعت بیشتر و جمعیت بیشتر و تنوع صنعت و تجربه زیستن در شرایط تحریم، تابآورتر است.
پنجم، انتظار نمیرود که این جنگ برنده مطلق و بازنده مطلق داشته باشد یعنی فاصله دو کشور طوری نیست که یک سمت این ماجرا پیروز کامل و سمت دیگر بازنده کامل شود. هر دو طرف به سمت هم آسیب جدی وارد کرده و میکنند. بنابراین منطقی است که دیر یا زود توقف درگیری مطرح شود و احتمالا برخی کشورها برای وساطت پیشقدم شوند. آنگاه پرسش این است که اگر ایران در این تقابل دست بالا را داشته باشد زمان بهینه برای ایران برای توقف جنگ چه زمانی است.
احتمالا شدت ضربات ایران باید به نحوی ساماندهی شود که انگیزه دخالت مستقیم و مشارکت مستقیم آمریکا در جنگ را فراهم نکند و آمریکا در نقش پشتیبانی مالی، اطلاعاتی، تسلیحات و سیاسی باقی بماند. نکته دیگر هزینههای تحمیلی آنقدر زیاد باشد که اسرائیل پس از چندی دوباره سودای حمله به ایران به سرش نزند. بنابراین هزینه تحمیلشده به اسرائیل باید نه آنقدر کم باشد که ریسک جنگ جدید در آینده را ایجاد کند و نه آنقدر زیاد که موجب ایجاد ائتلاف جهانی علیه ایران شود.
آنچه روشن است این است که موقعیت نتانیاهو بسیار متزلزل است. هر بار یک حادثه موجب شد تا نتانیاهو از سقوط نجات یابد. وقتی فشارها در موضوع اصلاحات قضایی بالا گرفته بود، هفتم اکتبر اتفاق افتاد و جامعه اسرائیل را علیه حماس متحد کرد. دوباره وقتی آزادنشدن اسرا در حمله به غزه نتانیاهو را تحت فشار قرار داد حمله به لبنان، قضایای پیجری و نهایتا شهادت فرماندهان حزبالله نتانیاهو را در قدرت مستحکم کرد. سقوط سوریه نیز دستمزد مفتی بود که به همت ترکیه و بیعملی روسیه، تقدیم اسرائیل و نتانیاهو شد و او را در پیگیری تضعیف مقاومت جریتر کرد و این سودا را در سر او انداخت که میتواند به کانون محور مقاومت یعنی ایران حمله کند. در همین ایام بود که بحث انحلال کنست اسرائیل به طور جدی مطرح شده بود که با حمله اسرائیل به ایران موقتا مسکوت ماند. ناکامیهای جدی نظامی و تخریبهای علنی شهرهای اسرائیل موجب جان گرفتن و ظهور دوباره جریانات مخالف نتانیاهو میشود و این بار بعید است او بتواند در قدرت باقی بماند.
اگر خدای نکرده پدافند ایران دچار آسیب جدی شود یا ضربات ایران از حد بهینه گفته شده شدیدتر باشد احتمال آن دارد که ائتلاف ناتو علیه ایران شکل گیرد و در آن صورت ایران وارد جنگ بزرگتر با خرابی شدیدتری خواهد شد که بهترین خروجی آن آتشبس خواهد بود بدون حصول نتیجهای مطلوب همراه با خرابی گسترده زیرساختها و آسیب جدی به رفاه شهروندان ایرانی. از این رو توصیه اینجانب آن است که نظامیان و دیپلماتها طوری عمل کنند که احتمال بروز این گزینه بسیار کم شود.
* اقتصاددان