آیا باید شغلی که از آن اخراج شده‌‌‌ایم را در رزومه بیاوریم؟

 در نتیجه، اشتباهاتی کردم که برای شرکت هزینه ایجاد کرد. در حال حاضر دارم خودم را جمع و جور می‌‌‌کنم و قصد دارم دوباره برای شرکت‌‌‌ها رزومه بفرستم. و البته، حالا دارم داروهایم را طبق روال قبل استفاده می‌‌‌کنم. سوالم این است که آیا باید شغل آخرم را در رزومه ذکر کنم؟ چون تازه به این شهر آمده‌‌‌ام می‌‌‌توانم به کارفرماها بگویم که این چهار ماه را صرف جا افتادن در محیط جدید کردم. می‌‌‌دانم که درست نیست دروغ بگویم، اما آیا حذف این شغل از رزومه ایرادی دارد؟ یا پیشنهاد بهتری دارید که چطور این موضوع را در مصاحبه‌‌‌ها مطرح کنم که به ضررم نباشد؟ کارفرمای قبلی (در محل زندگی سابقم) گفته که حاضر است یک معرفی‌‌‌نامه مثبت برایم بنویسد.

پاسخ: دوست عزیز، در یک دنیای ایده‌‌‌آل، توضیح اینکه به خاطر یک مساله پزشکی که روی عملکردت تاثیر گذاشته، اخراج شدی، نباید نکته‌‌‌ای منفی تلقی شود. البته در یک دنیای ایده‌‌‌آل، دسترسی به خدمات درمانی هم بدون توجه به درآمد، وضع تاهل، اشتغال یا غیره، ساده و آسان است. که اگر چنین بود اصلا چنین مشکلی برایت پیش نمی‌‌‌آمد.  اما چون در آن دنیای ایده‌‌‌آل زندگی نمی‌‌‌کنیم، بهتر است واقع‌‌‌بین باشیم. وقتی می‌‌‌خواهی خودت را به‌‌‌عنوان یک کارجو معرفی کنی، باید روی نکاتی تمرکز کنی که چهره و موقعیت بهتری از تو نشان می‌‌‌دهند. رزومه قرار نیست یک دانش‌‌‌نامه جامع باشد. بیشتر شبیه یک گلچین از نکات مثبت است. چند ماه فاصله بین دو شغل هم کاملا طبیعی و متداول است؛ حتی در بازار کار خوب. خلاصه اینکه: حذف آن شغل کوتاه‌‌‌مدت از سابقه کاری احتمالا بیشتر از آن‌‌‌که سوال‌‌‌برانگیز باشد، از ایجاد سوالات در ذهن کارفرما جلوگیری می‌‌‌کند.

اما دنیا گاهی به‌‌‌طرز عجیبی کوچک است و هیچ‌‌‌کس از قانون مورفی در امان نیست (قانونی که طبق آن، هر خطای ممکنی رخ خواهد داد و اگر امکان بدتر شدن شرایط وجود داشته باشد، حتما این طور خواهد شد). بنابراین، اگر تصمیم بگیری این شغل را از رزومه‌‌‌ات حذف کنی و در آینده، حقیقت به نوعی برملا شود، باید برای پاسخ دادن به یک سوال اجتناب‌‌‌ناپذیر آماده باشی و آن سوال، این است: «چه شد که بعد از مدت کوتاهی آن شغل را ترک کردی؟»

شاید به ذهنت برسد همان پاسخ متداولی را بدهی که خیلی‌‌‌ها می‌‌‌دهند: «شغلش با من تناسب نداشت» یا «شرکتش با من تناسب نداشت» یا «شرایط جور نبود.» این یک پاسخ مبهم و کلی است، اما همین هم می‌‌‌تواند باعث طرح پرسش‌‌‌های بیشتری شود: مثلا چه چیزی باعث شد این شغل مناسب نباشد، و آیا تو آدمی هستی که ممکن است ناگهان از موقعیت‌‌‌های مشابه کنار بکشی و دست کارفرما را در پوست گردو بگذاری.

یک جواب دیگر این است که بگویی «درگیر یک مساله پزشکی بودم.» این هم واقعی و هم قابل‌‌‌درک است، اما ممکن است در ذهن کارفرما نگرانی‌‌‌های پنهان ایجاد کند، مثلا اینکه آیا این مساله ممکن است دوباره پیش بیاید و بر عملکردش اثر بگذارد؟ اگر بخواهی از این روایت استفاده کنی، باید داستانی آماده داشته باشی که هم ساده و قابل‌‌‌قبول باشد و هم تا حدی اطمینان‌‌‌بخش. در عین حال فقط به اندازه‌‌‌ای وارد جزئیات شخصی شوی که خودت با میزان جزئیاتش، راحت باشی و معذب نشوی.

کارفرمایان محتاط، باهوش و آینده‌‌‌نگر، معمولا سوالاتی نمی‌‌‌پرسند که به هر شکلی، قانون حمایت از افراد دارای بیماری را نقض کند. اگر بتوانی با یک روایت آماده و سنجیده، نگرانی‌‌‌ها و پیش‌‌‌فرض‌‌‌هایی که ممکن است در ذهن کارفرما ایجاد شود را پیشاپیش خنثی کنی، بسیار بهتر خواهد بود. به‌‌‌علاوه، اگر کارفرمای قبلی گفته که می‌‌‌تواند برایت توصیه‌‌‌نامه مثبت بنویسد، این می‌‌‌تواند مهر تاییدی بر قابل اعتماد بودن و پشتکارت باشد و می‌‌‌تواند نشان دهد اشتباه اخیر، اتفاق بوده و دیگر رخ نخواهد داد.

به جز نحوه روایت در مصاحبه، باید به راهکارهایی هم فکر کنی تا دوباره در چنین موقعیتی قرار نگیری. مثلا بهتر است به دنبال شغل‌‌‌هایی بگردی که در آنها اشتباهات، منجر به ضررهای مالی سنگین و خطر از دست دادن شغل نمی‌‌‌شوند، یا شرکت‌‌‌هایی که ساختارشان دارای نظارت‌‌‌های چندلایه و سیستم‌‌‌های کنترلی کافی است و اگر خطایی کنی، خودت به تنهایی مورد سوال قرار نگیری.

خبر خوب این است که با افزایش آگاهی مردم درباره «تنوع عصبی» از جمله اوتیسم یا ADHD، کارفرمایان امروزی و نوگرا، با استخدام افرادی که در این شرایط قرار دارند، مشکلی ندارند و اگر نیرویی کارآمد باشد، او را صرف نظر از این‌‌‌ها استخدام می‌‌‌کنند. از نگاه آنها این هم یکی دیگر از متغیرهایی است که باید در مدیریت نیروی کار «همه‌‌‌شمول» و دارای عملکرد بالا در نظر بگیرند؛ اگر که واقعا به تنوع نیروی کار و سهیم‌‌‌سازی همه افراد اهمیت می‌‌‌دهند. تو ممکن است در نهایت در شرکتی مشغول به کار شوی که در آن به راحتی بتوانی از شرایطت با مدیران صحبت کنی و با کمک هم، سازوکارهایی طراحی کنید تا بهترین عملکرد را از خود بروز دهی.

در ضمن، درست است که باید نقش خود در آن اشتباه را بپذیری، اما اینکه آن را کاملا «تقصیر خودت» بدانی چندان عادلانه نیست. ADHD درمان‌‌‌نشده می‌‌‌تواند حتی انجام ساده‌‌‌ترین کارها را برای دریافت درمان، سخت کند. گاهی فرد به خودش فشار می‌‌‌آورد که کارها را به تنهایی انجام دهد و مشکلاتش را از دیگران، پنهان می‌‌‌کند که این می‌‌‌تواند به احساس انزوای فرد منجر شود و او را در مسیر سقوط قرار دهد.

امیدوارم که این اتفاق، یکی از همان اشتباهات عادی‌‌‌ای باشد که برای همه پیش می‌‌‌آید و آسیب بلندمدتی نزند. فراموش نکن که این می‌‌‌تواند یک تجربه آموزنده برایت باشد. یک درس سخت اما ارزشمند که به قیمت از دست دادن شغلت آن را یاد گرفتی.  

منبع: Washington Post