قمار هولناک رژیم صهیونیستی

 به گزارش نشریه اکونومیست، در نخستین ساعات جمعه ۲۳خرداد، نتانیاهو سرانجام بر پایه همین باور قدیمی دست به اقدام زد و موج ‌پشت ‌موج جنگنده‌های نظامی را برای حمله به ایران اعزام کرد. این حملات تاسیسات هسته‌ای در نطنز (واقع در ۳۰۰کیلومتری جنوب تهران) و همچنین مقاماتی را هدف قرار داد که رژیم صهیونیستی آنها را مرتبط با برنامه تسلیحاتی تهران می‌داند. در این حملات، شماری از فرماندهان ارشد نیروهای مسلح ایران از جمله سرلشکر محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح به شهادت رسیدند. نتانیاهو زمانی به‌عنوان نخست وزیری محتاط شناخته می‌شد، اما این حمله را می‌توان جسورانه و حتی بی‌پروا توصیف کرد. رژیم صهیونیستی این حق را برای خود قائل شده است که برای جلوگیری از دسترسی ادعایی ایران به بمب اتمی دست به اقدام بزند و در این مسیر به نظر می‌رسد از حمایت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا و متحد کلیدی‌اش نیز برخوردار باشد. حمله روز جمعه ممکن است ضربه‌ای سخت به تهران وارد کرده باشد، اما در عین حال، زنجیره‌ای پیچیده از پیامدهای احتمالی را به ‌دنبال دارد. برخی از آنها ممکن است برای رژیم صهیونیستی و آمریکا زیان‌بار تمام شوند. هرکس با تاریخ معاصر خاورمیانه آشنا باشد، احتمالا در جدی بودن دشمنی ایران و رژیم صهیونیستی تردیدی ندارد. ایران همواره حامی حماس و سایر گروه‌های مقاومت بوده است.

مقامات صهیونیستی ادعا می‌کنند که دیر یا زود ناگزیر از حمله به برنامه هسته‌ای ایران بوده‌اند و اکنون تنها پنجره‌ای محدود برای چنین اقدامی باقی مانده بود. به ادعای آنها، ایران نسبت به دهه‌های گذشته با محدودیت‌هایی مواجه شده است: نفوذش در لبنان و به‌خصوص سوریه تحلیل رفته است. رژیم صهیونیستی همچنین تصور می‌کند که حزب‌الله لبنان، متحد اصلی ایران در منطقه، دیگر نه موشک‌های لازم را دارد و نه انسجامی برای تلافی گسترده.

مهم‌تر از همه آنکه رژیم صهیونیستی مدعی است ایران هیچ‌گاه تا این اندازه به آستانه تولید سلاح هسته‌ای نزدیک نبوده است. گفته می‌شود با تسریع غنی‌سازی اورانیوم، ایران اکنون مواد کافی برای ساخت ۱۵ بمب را در اختیار دارد. در یک پیام ویدئویی، نتانیاهو مدعی شد که ایران در حال تسلیح فناوری هسته‌ای‌اش است و احتمالا به ساخت دستگاه انفجاری نزدیک شده است. مقامات صهیونیستی ادعا می‌کنند که ایران مذاکرات با آمریکا را بهانه‌ای برای اتلاف وقت و پنهان‌کاری قرار داده است. ترامپ نیز در پستی این دیدگاه را تایید کرده و مدعی شده است که ایران هیچ تمایلی به توافق ندارد. اگر مذاکرات بی‌نتیجه بوده‌اند، رژیم صهیونیستی بر این باور است که باید پیش از آنکه دیر شود وارد عمل شود. شاید رژیم صهیونیستی، با همراهی آمریکا در روزهای آینده، بتواند ضرباتی به برنامه هسته‌ای ایران وارد کند. با این‌ حال، حمله روز جمعه قمار بزرگی محسوب می‌شود.

نخست به این دلیل که ممکن است فوریتی که رژیم صهیونیستی عنوان می‌کند واقعی نباشد. در ماه مارس، تولسی گابارد، رئیس اطلاعات ملی آمریکا اعلام کرده بود که ایران برنامه تسلیحاتی‌ای را که در سال ۲۰۰۳ متوقف کرده بود (تهران همواره این ادعا را رد کرده است)، از سر نگرفته است. حتی پس از آغاز حملات، ترامپ همچنان بر این باور بود که امکان مذاکره وجود دارد و از ایران خواست به میز گفت‌وگو بازگردد. اگر ایران به این دعوت پاسخ دهد (هرچند اکنون بعید به نظر می‌رسد) این مساله می‌تواند به نقطه اختلافی جدی میان آمریکا و رژیم صهیونیستی بدل شود.

این حمله همچنین از منظر پیامدهای منطقه‌ای و جهانی‌اش، قمار بزرگی به نظر می‌رسد. هرچند ادعا می‌شود توان ایران برای پاسخ‌گویی نسبت به گذشته کاهش یافته، اما این کشور همچنان قادر است آسیب‌های جدی به رژیم صهیونیستی وارد کند. ایران در همان روز ۱۳ژوئن بیش از ۱۰۰پهپاد به ‌سوی سرزمین‌های اشغالی پرتاب کرد. همچنین ممکن است به پایگاه‌های آمریکا در منطقه حمله کند. ایران می‌تواند از توان یمنی‌ها بهره بگیرد. در صورت گسترش این درگیری به جنگی منطقه‌ای، ثبات جهانی و از طریق تاثیر بر بهای نفت، اقتصاد جهان نیز در معرض خطر قرار می‌گیرد.

مهم‌ترین دلیلی که این اقدام را قمارگونه می‌سازد، احتمال بی‌نتیجه‌بودن آن است. رژیم صهیونیستی پیش‌تر دوبار در عراق (۱۹۸۱) و سوریه (۲۰۰۷) به برنامه‌های هسته‌ای حمله و آنها را متوقف کرده بود. اما برنامه ایران به‌ مراتب پیشرفته‌تر، پراکنده‌تر و مقاوم‌تر از آن نمونه‌هاست. تاسیسات فردو در استان قم، در اعماق کوه قرار دارد. اگر چنان‌که برخی مقام‌ها معتقدند، این تاسیسات از دسترس جنگ‌افزارهای رژیم صهیونیستی خارج باشد، این رژیم برای نابودی آن به عملیات زمینی یا دخالت مستقیم آمریکا نیاز خواهد داشت. حتی اگر زیرساخت‌ها ویران شوند، ایران ذخایر اورانیوم خود را دارد و طی چند دهه، فرآیند غنی‌سازی را به‌خوبی فرا گرفته است. موقعیت جغرافیایی و دانش فنی ایران، حتی از دسترس بمب‌های سنگرشکن آمریکایی نیز خارج‌ هستند. اگر برنامه هسته‌ای از سر گرفته شود، احتمال دارد با شدتی بیشتر دنبال شود. در نتیجه، طی سال‌های آینده ممکن است رژیم صهیونیستی و شاید آمریکا ناچار به تکرار چنین حملاتی شوند، هر بار دشوارتر از پیش. حتی در جهانی که قواعد قدیمی در حال فروپاشی است، تکرار چرخه بمباران‌های دوره‌ای علیه یک کشور مستقل، هزینه‌ای سنگین از منظر دیپلماتیک و سیاسی خواهد داشت.

در نهایت، استمرار این حملات می‌تواند صبر آمریکا را لبریز کند و افکار عمومی این کشور را علیه رژیم صهیونیستی بشوراند؛ امری که به اتحاد راهبردی‌ای که این رژیم به آن وابسته است، آسیب بلندمدت خواهد زد. نتانیاهو استدلال خواهد کرد که هیچ‌ یک از این نگرانی‌ها، بالاتر از مساله بقای رژیم نیست و او نمی‌تواند منتظر بماند تا مذاکرات با ایران به سرانجام برسد. همین نگاه «همه یا هیچ» است که رژیم صهیونیستی را به جنگ‌هایش در غزه، لبنان و اکنون ایران کشانده است. اگر برنامه هسته‌ای ایران واقعا نابود شود و هرگز بازسازی نشود، این شاید یک پیروزی برای نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی باشد. اما اگر چنین نشود، این رژیم باید با تناقضی زندگی کند که خود نتانیاهو آن را پدید آورده است. در زمانی که کشورهای عربی خلیج‌فارس در حال ارائه چشم‌اندازی تازه از جهان عرب بر پایه همزیستی مسالمت‌آمیز و توسعه اقتصادی هستند، شتاب نتانیاهو به سوی جنگ، این رویاها را نابود می‌کند. او ممکن است منطقه را به چرخه‌ای از ویرانی و بی‌ثباتی بکشاند و این خود به ‌نوعی یک تهدید وجودی برای رژیم صهیونیستی خواهد بود.