ارزیابی سیاست ترامپ در خاورمیانه

برایان کاتولیس، تحلیلگر موسسه خاورمیانه مستقر در واشنگتن، در ارزیابی سفر و دستورکار خاورمیانه‌ای ترامپ می‌نویسد: سفر ترامپ به عربستان، امارات و قطر در ادامه‌ دورانی پرشتاب از تحرکات دیپلماتیک، نظامی و اقتصادی صورت می‌گیرد که هنوز ثمره ملموسی در جهت ثبات‌سازی یا حل‌وفصل بحران‌ها نداشته است. نه روند صلح اسرائیل و فلسطین پیشرفتی را تجربه کرده، نه توافقی جدید با ایران نهایی شده، و نه راهبردی مشخص برای حل بحران‌های یمن، سوریه و عراق ارائه شده است.

سبک خاص ترامپ، با تلفیقی از پیام‌های تند، حملات محدود نظامی و ابتکارات اقتصادی بدون پشتوانه ساختاری، خاورمیانه را در وضعیتی پرابهام قرار داده است. سیاست‌هایی چون طرح مبهم «منطقه تفریحی غزه»، حملات نظامی به یمن، و حمایت بی‌قیدوشرط از اسرائیل، چهره‌ای متناقض از سیاست آمریکا در منطقه ترسیم کرده‌اند. در این میان، بسیاری از وعده‌های انتخاباتی ترامپ، از جمله گسترش توافق‌های ابراهیم، تحقق نیافته‌اند. این گزارش، بخشی از ارزیابی‌های سه‌ماهه موسسه خاورمیانه است که بر اساس پنج حوزه کلیدی سیاستگذاری ایالات متحده در منطقه تهیه شده: حضور نظامی آمریکا، حمایت از شرکا، مقابله با تروریسم، مواجهه با ایران و مساله اسرائیل و فلسطین. ارزیابی حاضر بازه ژانویه تا آوریل ۲۰۲۵را پوشش می‌دهد که چکیده‌ای از آن در زیر می‌آید.

ایران: میان تهدید نظامی و دیپلماسی محدود

نمره کل: B

برخلاف انتظار، دولت دوم ترامپ توانسته نشانه‌هایی از پیشرفت در مسیر دستیابی به توافق هسته‌ای جدید با ایران ارائه کند. چهار دور مذاکرات برگزار شده، اما هنوز مشخص نیست که این توافق تمام نگرانی‌های موجود در مورد ایران را پوشش می‌دهد یا نه. ایالات متحده با اعزام ناوها و جنگنده‌های بیشتر به منطقه و تهدید حمله به تاسیسات ایران، تلاش کرده فشار دیپلماتیک را افزایش دهد. هشدارهای نظامی از سوی آمریکا و اسرائیل، به همراه توصیه‌های برخی کشورهای عربی به ایران برای استفاده از این فرصت، شاید باعث شکل‌گیری نوعی پویایی دیپلماتیک شده باشد که دولت پیشین آمریکا نتوانست به آن دست پیدا کند.

با‌این‌حال، سوالات کلیدی همچنان باقی است: چه نهادی قرار است نظارت و راستی‌آزمایی توافق احتمالی را انجام دهد، آن هم در شرایطی که دولت ترامپ به نهادهای بین‌المللی مانند سازمان ملل بی‌اعتماد است و قصد دارد نهادهای دیپلماتیک خود، از جمله وزارت خارجه و سازمان اطلاعات مرکزی (CIA) را به‌شدت تضعیف کند؟ همچنین، منتقدان در ایران نگران آن هستند که یک توافق ناقص، مسائل استراتژیک مانند نفوذ منطقه‌ای ایران را نادیده بگیرد.نکته لازم توجه: باید اختلافات داخلی در دولت ترامپ و فاصله دیدگاه‌های آمریکا با شرکای کلیدی منطقه‌ای را زیر نظر گرفت؛ به‌ویژه اینکه هنوز روشن نیست آیا دولت ترامپ حاضر است با غنی‌سازی داخلی در ایران در چارچوب توافقی محدود کنار بیاید یا نه.

فلسطین: ابتکارات پرسروصدا، بدون محتوای سیاسی

نمره کل: C منفی

با وجود ادعاهای مکرر ترامپ مبنی بر دستیابی قریب‌الوقوع به «توافق نهایی» میان فلسطین و اسرائیل، واقعیت روی زمین چیز دیگری است. هیچ‌گونه پیشرفت معناداری در روند صلح دیده نمی‌شود و ابتکار‌عمل‌های مطرح‌شده بیشتر رنگ تبلیغاتی داشته‌اند تا دیپلماتیک. دولت ترامپ طرحی به ‌نام «منطقه تفریحی غزه» مطرح کرده که وعده توسعه اقتصادی نوار غزه با حمایت کشورهای عربی ثروتمند و حذف نقش تشکیلات خودگردان فلسطین را می‌دهد. این طرح از نظر بسیاری از ناظران صرفا یک بسته امتیازدهی اقتصادی بدون افق سیاسی است. حمایت بی‌قیدوشرط آمریکا از حملات نظامی اسرائیل در غزه و کرانه باختری باعث شده مشروعیت ایالات متحده به‌عنوان یک میانجی قابل‌اعتماد به‌شدت تضعیف شود.

کشورهای عربی مانند اردن، مصر، عربستان و امارات، اگرچه برخی از طرح‌های اقتصادی آمریکا را بررسی کرده‌اند، اما نسبت به حذف کامل نهادهای فلسطینی و نقش‌آفرینی صرفا اقتصادی در غیاب راه‌حل سیاسی، ابراز تردید کرده‌اند. در این میان، نارضایتی عمومی در میان فلسطینی‌ها افزایش یافته و چشم‌انداز وقوع خشونت‌های بیشتر وجود دارد؛ به‌ویژه اگر دولت آمریکا همچنان نقش سنتی خود در میانجی‌گری را کنار گذاشته و یک‌طرفه از سیاست‌های تل‌آویو حمایت کند.

حضور نظامی آمریکا: بازدارندگی یا بن‌بست؟

نمره کل: B منفی

برخلاف شعارهای کارزار انتخاباتی درباره کاهش مداخلات نظامی، دولت دوم ترامپ حضور نیروهای آمریکایی در خاورمیانه را افزایش داده است. اعزام تجهیزات بیشتر به خلیج فارس و حملات مشترک علیه حوثی‌ها و مواضع حزب‌الله، بخشی از این سیاست است. اما راهبرد کلی درباره آینده حضور آمریکا در عراق، سوریه و یمن هنوز مشخص نیست. در سوریه، نیروهای آمریکایی میان بی‌هدفی سیاسی و بن‌بست نظامی گرفتار شده‌اند.

هشدار نهادها: کنگره نسبت به گسترش بی‌برنامه و بدون مجوز این حضور نظامی ابراز نگرانی کرده است.

روابط با شرکای سنتی آمریکا در منطقه

نمره کلی: B مثبت

روابط ایالات متحده با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در دولت دوم ترامپ تقویت شده است. دولت ترامپ تلاش کرده با تاکید بر منافع مشترک ضدایرانی و همکاری‌های امنیتی، اتحادهای منطقه‌ای را تحکیم بخشد. در سفر اخیر جرد کوشنر و جیسون گرینبلات به منطقه، محور گفت‌وگوها بر همکاری اقتصادی، پروژه‌های زیربنایی در حوزه انرژی و تسهیل سرمایه‌گذاری در مناطقی مانند کرانه باختری متمرکز بوده است. با‌این‌حال، برخی از رهبران منطقه‌ای نگرانند که آمریکا بیش از حد درگیر رقابت‌های داخلی اسرائیل شده و نتواند نقش بی‌طرفانه‌تری در مسائل منطقه‌ای ایفا کند. ترکیه و قطر از جمله کشورهایی هستند که نسبت به سیاست‌های فعلی آمریکا ابراز تردید کرده‌اند و همکاری محدودی با واشنگتن دارند.

مبارزه با تروریسم

نمره کلی: D

خاورمیانه همچنان شاهد تهدیدات مداوم از سوی گروه‌های تروریستی مانند داعش و گروه‌های وابسته به القاعده، از جمله القاعده در شبه‌جزیره عربستان است.   به نظر می‌رسد مبارزه با تروریسم ایالات متحده در منطقه بر حملات تاکتیکی علیه تهدیدها بدون یک استراتژی جامع متمرکز است. صرف انجام حملات تلافی‌جویانه یا پیشگیرانه و تبلیغ تهاجمی آنها در رسانه‌های اجتماعی با بیانیه‌های مطبوعاتی، همان‌طور که تیم ترامپ در اوایل امسال در سومالی انجام داد، جایگزینی برای یک رویکرد واقعی در مبارزه با تروریسم که ثبات پایدار ایجاد می‌کند، نیست. داعش می‌تواند بسته به تصمیمات اتخاذشده در سیاست ایالات متحده در مورد سوریه و عراق، شاهد گشایش‌ها و فرصت‌های جدیدی برای گسترش باشد.

آنچه باید زیر نظر داشت: همانند تلاش‌ها برای افزایش ثبات سیستم دولتی منطقه‌ای، رویکرد ایالات متحده در مبارزه با تروریسم به دلیل اتکای بیش از حد دولت ترامپ به تاکتیک‌های نظامی و کنار گذاشتن سایر ابزارهای سیاست خارجی ایالات متحده که برای دستیابی به نتایج پایدار در برابر تهدیدات ناشی از شبکه‌های تروریستی مورد نیاز است، تضعیف شده است. این ابزارها شامل ایجاد مشارکت‌های دیپلماتیک و نظامی پایدار با کشورها و گروه‌های کلیدی همسو با ایالات متحده و سرمایه‌گذاری در سازوکارهای ارتباطات دیپلماتیک، اقتصادی و استراتژیک برای مقابله و رقابت با گروه‌های تروریستی است.

جمع‌بندی: سیاستی ناپایدار در مقطعی حساس

تمرکز دولت ترامپ بر خاورمیانه، هم بازتاب ضرورت‌های ژئوپلیتیک است و هم ناشی از بحران‌هایی چون درگیری‌های خونین در غزه. با‌این‌حال، نشانه‌ای از شکل‌گیری یک چارچوب منسجم سیاستگذاری دیده نمی‌شود. رویکرد دولت، با تکیه بر شخص‌محوری و ترجیح معادلات حاصل‌جمع صفر، مانع تشکیل ائتلاف‌های پایدار منطقه‌ای برای مقابله با چالش‌هایی چون مساله فلسطین و ایران شده است. پیام‌های تند، اقدامات نظامی موردی، و طرح‌های اقتصادی فاقد پشتوانه، به‌جای افزایش نقش رهبری آمریکا، بر تزلزل آن افزوده‌اند. خاورمیانه همچنان صحنه‌ای محوری برای رقابت جهانی است. پرسش اصلی اما پابرجاست: آیا ترامپ قادر خواهد بود در دل آشفتگی‌های داخلی و فشارهای جهانی، سیاستی پایدار، سازنده و کارآمد برای این منطقه حیاتی ارائه دهد؟