وقتی قلبها کنار هم میتپند

جامعه مدنی یعنی خود ما؛ گروهها، سازمانها و افرادی که با همدلی و شجاعت برای بهتر شدن حال یکدیگر تلاش میکنند. در این مطلب، میخواهم بگویم جامعه مدنی چیست، چگونه میتواند در بحران جنگ به ما کمک کند و چرا حتی در اوج بیاعتمادی و ناامیدی، هنوز میتواند چراغی از امید باشد. جامعه مدنی، شبکهای گسترده از قلبهایی است که برای خیر عمومی میتپند. این شبکه، جدا از دولت و شرکتهای تجاری، از گروهها و افرادی تشکیل شده که داوطلبانه برای حمایت از حقوق مردم، بهبود زندگی و تقویت همبستگی فعالیت میکنند. مانند پلی میان مردم و قدرتهای بزرگ که هم صدای ما را منتقل میکند، هم در سختیها دست ما را میگیرد.
چه کسانی در این شبکه هستند؟
- سازمانهای مردمنهاد (NGOها): مانند گروههایی که برای حقوق بشر، کمک به نیازمندان یا حفاظت از محیطزیست فعالیت میکنند.
- اتحادیههای صنفی: مانند معلمان یا کارگران که از حقوق همصنفهای خود دفاع میکنند.
- رسانههای مستقل: که اخبار درست و بیطرفانه ارائه میدهند.
- گروههای محلی و خیریهها: مانند همسایگانی که در محله برای کمک به یکدیگر جمع میشوند.
- انجمنهای فرهنگی، ملی یا حتی مذهبی: که حال روحی و هویتمان را زنده نگه میدارند.
- فعالان مدنی و کنشگران: افرادی که با قلم، صدا یا حضورشان برای تغییر تلاش میکنند.
- سازمانهای علمی و حرفهای: مانند انجمنهای پزشکی که در بحرانها تخصص خود را به کار میگیرند.
جامعه مدنی یعنی همه ما، زمانی که تصمیم میگیریم برای یکدیگر کاری کنیم، بدون آنکه منتظر دستور از بالا باشیم.
راههایی که جامعه مدنی میتواند در این شرایط به ما کمک کند:
در بحران جنگ، جامعه مدنی میتواند در محورهایی به مردم کمک کند. هر کدام از این راهها، مانند نخهایی هستند که اگر بههم وصل شوند، طنابی قوی برای عبور از بحران خواهند ساخت. بیایید با هم این برخی از محورها را مرور کنیم:
گوش دادن به سخنان افراد
جنگ، ترس و اضطراب ایجاد میکند. جامعه مدنی میتواند با مشاورههای روانشناختی، حمایت یا جلسات گروهی و ایجاد حس همدلی و درک شدن، کمی به بهتر شدن حال روحی مردم کمک کند. سازمانهای مردمنهاد میتوانند روانشناسان داوطلب را در محلهها یا آنلاین جمع کنند. مثلا خط تلفنیای که هرکس حالش بد بود، تماس بگیرد و با کسی صحبت کند که قضاوتش نمیکند یا کارگاههایی برای کودکان که در آن نقاشی بکشند و احساساتشان را بیان کنند. اگر داوطلبها از خود محله باشند، مانند یک معلم یا پزشک آشنا، اعتماد راحتتر شکل میگیرد. یکی از اتفاقهای مثبت در جنگ بوسنی تشکیل کارگاههای حمایت روانی برای بازماندگان بود که به آنان کمک کرد با تروما کنار بیایند. این ایده احتمالا از نظریه تابآوری روانشناختی آمده که میگوید حمایت اجتماعی، افراد را در بحران مقاومتر میکند.
اطلاعرسانی شفاف
در زمان جنگ، شایعات و اطلاعات نادرست بهسرعت منتشر میشوند و ترس را بیشتر میکنند. جامعه مدنی میتواند با کمک رسانههای مستقل و شبکههای اجتماعی، در مقابل فیکنیوزها ایستاده و اخبار دقیق و هشدارهای ضروری را به مردم برساند. فعالان محلی و گروههای داوطلب میتوانند گزارشهای کوتاه، صوتی یا متنی، از مناطق خود منتشر کرده و کانالهای اطلاعرسانی ایمنی ایجاد کنند. مثلا در جنگ اوکراین، گروههایی مانند «اوکراینتودی» توانستند اخبار دقیق و فوری را به مردم برسانند و از انتشار اطلاعات نادرست جلوگیری کنند. در نظریه «سرمایه اجتماعی» گفته میشود که اطلاعات درست، اعتماد عمومی را تقویت کرده و به انسجام اجتماعی کمک میکند.
آموزش تابآوری
یادگیری مهارتهایی مانند کمکهای اولیه، مدیریت اضطراب یا آمادگی برای شرایط بحرانی، تابآوری ما را افزایش میدهد. در همین راستا سازمانهای محلی میتوانند کارگاههای سادهای را برگزار کنند؛ مانند آموزش پناهگیری هنگام بمباران یا امداد اولیه. همانطور که در ژاپن پس از زلزله ۲۰۱۱، گروههای مردمی دورههایی برای آموزش مهارتهای بقا به خانوادهها برگزار کردند و چنین تجاربی قابل بومیسازی برای ما در چنین بحرانهایی در سایزهای مختلف هستند.
دستهای مهربان
در جنگ، بسیاری از خانوادهها به غذا، دارو، پوشاک یا سرپناه نیاز دارند. پس خیریهها و داوطلبان میتوانند با هماهنگی محلی، بستههای امدادی را به دست نیازمندان برسانند. مثلا در سوریه، گروه «کلاهسفیدها» که قطعا به دلیل پوشش فراوان اخبار سوریه از طریق رسانههای ایران، در جریان فعالیتهای آنان هستیم، دیدیم که چطور مردم را از زیر آوار نجات دادند، به مجروحان رسیدگی کردند و دنیا را باخبر ساختند. رفتار آنان توانست تا حدی پیوند اجتماعی را مستحکم کند.
نگذاریم کسی تنها بماند
کودکان، سالمندان، زنان سرپرست خانواده یا خانوادههای بدسرپرست و افراد دارای معلولیت، در جنگ آسیبپذیرترند. ایجاد پناهگاههای ایمن، کلاسهای آموزشی، خدمات درمانی یا بستههای حمایتی از جمله راهکارهاست. نمونه موفق آن را در جنگ جهانی دوم دیدهایم که بچههای انگلیسی از شهرها به مناطق امن روستایی منتقل شدند و این دقیقا یعنی حمایت از گروههای حاشیهای، پایداری جامعه را تضمین میکند.
آشتی به جای جنگ
جامعه مدنی حتی گاهی میتواند آنقدر قدرتمند ظاهر شود که نقش میانجی را بین گروههای درگیر ایفا کند. برگزاری نشستهای آشتی، انتشار بیانیههای صلحطلبانه یا روایتهای انسانی از جنگ میتواند تاثیرگذار باشد. درست است که ما امروز در ایران به دلیل بمباران بیانیهها و توییتها و اظهارنظرها از جانب احزاب و انجمنها و حتی افراد سرشناس، دچار نوعی انفعال شدهایم، اما اگر این بیانیهها و دیگر عملکردها با آرامش بیشتر و هدفمندتر صورت گیرد و کمتر عجولانه باشد که صرفا حس اعلام موضع را به مخاطب منتقل نکند و حرفی برای گفتن حتی در عرصه بینالملل داشته باشد، قطعا تاثیرگذاریهایی خواهد داشت. چنانچه اگر به تاریخ رجوع کنیم، در آفریقای جنوبی، گروههای مدنی نقش مهمی در فرآیند آشتی پس از آپارتاید داشتند. همچنین نظریه گالتونگ درباره حل تعارض، بر نقش گفتوگو برای کاهش خشونت تاکید دارد.
آگاهیبخشی درباره حقوق بشر
وقتی مردم بدانند که حقوقشان چیست، بهتر میتوانند از خود دفاع کنند. انتشار جزوههای ساده، آموزش نحوه مستندسازی نقض حقوق یا کمپینهای فشار جهانی، بخشی از این کار است. در زمان دیکتاتوری پینوشه در شیلی، گزارشهای حقوق بشری باعث واکنش جهانی شد یا هرچند مردم غزه همچنان در رنجند، اما همان آگاهی و عملکردشان بدنه جامعه جهانی را به واکنش واداشت؛ وگرنه دنیا مانند گذشته توجهی به فاجعهای که در نوار غزه رخ میدهد نشان نمیداد. شاید باید اینجا به نظریه کنش اجتماعی وبر اشاره کرد که میگوید: آگاهی از حق، به عمل موثر منجر میشود.
حفظ هویت فرهنگی
جنگ، پدیده تلخ و وحشتناکی است که بلاهای ناشناختهای بر سر انسانها میآورد. ممکن است آنقدر آزارمان دهد که حتی ما را از ریشههای فرهنگیمان جدا کند. برگزاری مراسم محلی، حفظ زبان و سنتها و ثبت خاطرات، راههایی برای حفظ هویتاند تا بتوانیم خودمان و موجودیتمان را حفظ کنیم. در دل بحران، هیچکس نباید تنها بماند. ایجاد گروههای همیاری برای پشتیبانی، تبادل غذا یا مراقبت از سالمندان، حس باهمبودن را زنده نگه میدارد. جنگ، مانند شبی تاریک و طولانی است، اما جامعه مدنی میتواند ستارههایی در این تاریکی روشن کند. از گوشی که قبلا غریبه بود و حالا به درد دل گوش میدهد تا گروهی که غذا و سرپناه فراهم میکند، این شبکه انسانی میتواند ما را از سختترین روزها عبور دهد. حتی در اوج ناامیدی، یک دست مهربان یا صدای آشنا میتواند حالمان را بهتر کند.
بیایید یادمان نرود که ما ایرانیها همیشه در سختیها کنار هم بودهایم. حالا هم وقت آن است که دست یکدیگر را بگیریم و با کمک جامعه مدنی، نه فقط زنده بمانیم، بلکه آیندهای بهتر بسازیم و شک نکنید که چارهای نداریم برای رد شدن از این گردنه سخت تا دوباره این زنجیره انسانی را بسازیم، به هم تکیه و اعتماد کنیم. بعد از رد شدن از روزهای سخت آن وقت همه گلهها و نقدها و سرزنشها سر جای خود. امروز، روز ساختن زنجیره انسانی سبز است.
* روزنامهنگار و فعال مدنی