جایی میان «ابزار» و «خالق»

با گسترش سریع و فراگیر هوش مصنوعی و دسترسی همگانی به آن، وقوع بحرانهایی در حوزه مالکیت فکری، قابلپیشبینی بود. اکنون نیز، شواهد و رخدادهای متعددی گویای آن است که در آستانه یک دگرگونی در نظم حقوقی قرار گرفتهایم؛ دگرگونیای که نهتنها مفاهیم سنتی حقوقی را به چالش خواهد کشید، بلکه پیامدهای اقتصادی گستردهای نیز به همراه خواهد داشت. این رخدادها به نزاعی عمیقتر در عرصه حقوق اشاره دارد که به موضوع مالکیت فکری و تعابیر مختلفی که از آن در عصر هوش مصنوعی میشود، مربوط است.
نگاهی به میانه نزاع حقوقی
در سالهای اخیر، مباحث متعددی در خصوص مالکیت فکری آثار مرتبط با هوش مصنوعی مطرح شده است؛ برخی از این موضعگیریها تبدیل به دعاوی تاثیرگذار حقوقی شدهاند و سر از دادگاههای عالی درآوردهاند و برخی نیز بهرغم وارد نشدن به فرآیند پیگیری حقوقی، اثرات جدی بر دیدگاههای صاحبنظران گذاشتهاند. بهعنوانمثال، پس از یک دوره تقریبا طولانی، دادگاه تجدیدنظر فدرال واشنگتن تایید کرد آثاری که صرفا توسط هوش مصنوعی خلق شدهاند و مداخله انسانی در آنها وجود نداشته است، مشمول حمایت کپیرایت در ایالات متحده نمیشوند. دادگاه تاکید کرد که قانون کپیرایت نیازمند وجود خالق انسانی است. در مقابل این رویکرد، جک دورسی، بنیانگذار توییتر، با انتشار پستی خواستار حذف کامل قوانین مالکیت فکری شد و ایلان ماسک نیز از این ایده حمایت کرد. این موضعگیری در بحبوحه شکایتهای فزاینده از شرکتهای فناوری به دلیل نقض احتمالی کپیرایت در آموزش مدلهای هوش مصنوعی مطرح شده و واکنشهای متفاوتی را برانگیخته است. در جدیدترین اقدام در این حوزه، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، مدیر دفتر کپیرایت را به دلیل مخالفت با استفاده گسترده از آثار دارای حق نشر در آموزش هوش مصنوعی برکنار کرد.
در مقابل هنرمندان متعددی دست به اعتراض زدهاند. در اعتراض به پیشنهاد دولت بریتانیا برای اصلاح قانون کپیرایت به نفع شرکتهای هوش مصنوعی، هزار هنرمند یک آلبوم «بیصدا» منتشر کردند. این تغییر قانونی به توسعهدهندگان هوش مصنوعی اجازه میدهد از محتوای آنلاین برای آموزش مدلهای خود بدون کسب اجازه یا پرداخت هزینه استفاده کنند، مگر اینکه خالق اثر به طور فعال انصراف خود را اعلام کند. آلبوم منتشرشده که شامل صداهای ضبطشده از استودیوها و سالنهای خالی است، نمادی از تهیشدن دنیای موسیقی در صورت اجراییشدن این قانون است. همه این موضوعات حاکی از آن است که به مبحث حقوق مالکیت فکری به شکلی که تاکنون به آن نگاه میشد، تلنگرهایی وارد شده است که نیاز به بازسازی و نوآوریهایی متناسب با فضای زیست جدید در دو بخش خود را نمایان کرده است. بخش نخست مربوط به مالکیت آثار تولیدشده توسط ابزارهای هوش مصنوعی است؛ بخش دوم مربوط است به مالکیت آثار دیگران که مورد استفاده هوش مصنوعی قرار میگیرد.
مالکیت آثار تولیدشده با هوش مصنوعی
سوال اساسی در ارتباط با مالکیت آثار تولیدشده با هوش مصنوعی بدین شکل است که چه کسی را باید صاحب و خالق اثر دانست؛ یا بهعبارتدیگر هوش مصنوعی را باید بهمثابه ابزار خلق اثر در نظر گرفت یا خالق اثر؟ در پاسخ به این سوال، صاحبنظران حوزه حقوق مالکیت فکری دو رویکرد کاملا متضاد را در پیش گرفتهاند. گروهی از متخصصان، هوش مصنوعی را خالق اثر دانسته و عموما با نگاهی لیبرالی معتقدند که باید به هوش مصنوعی یا شرکت سازنده یا صادرکننده دستور در ابزار، عنوان خالق را اعطا کرد. استدلال موافقان اعطای حق به شرکت سازنده هوش مصنوعی این است که اگر شرکت خالق اثر تلقی نشود هرگونه سرمایهگذاری در این زمینه فاقد منطق اقتصادی خواهد بود و شرکتها تمایل خود را برای واردکردن سرمایههای کلان مورد نیاز از دست خواهند داد. موافقان اعطای حق مالکیت به شخصی که اثر را با استفاده از هوش مصنوعی تولید کرده معتقدند این اقدام منجر به حمایت از مولف خواهد شد. در نهایت دسته سوم از موافقان معتقدند که با وجود اینکه فردی دستور داده اما این هوش مصنوعی است که سازنده این اثر است؛ در واقع خالق خود هوش مصنوعی است و نه شرکت یا نه فرد دستوردهنده.
در مقابل، مخالفان علاوه بر تاکید بر مشکلات اجرایی مانند عدم امکان طرف دعوا قرارگرفتن هوش مصنوعی به دلیل دارا نبودن شخصیت حقوقی یا حقیقی و... روی این موضوع پافشاری میکنند که مالکیت فکری اصولا برای تشویق انسانها به خلق محتوای خلاقانه است؛ برایناساس، هوش مصنوعی نیازی به تشویقها و پاداشها ندارد تا در این راستا با حقوق مالکیت حمایت شود.
علاوه بر این، اعطای حق مالکیت اثر به شرکت صاحب هوش مصنوعی، جهان را با خطر انحصار دستبهگریبان خواهد کرد. اگر به شرکتها به چشم خالق اثر بنگریم و به همین واسطه، به آنها حق مالکیت اعطا کنیم، تمامی محتوایی که روزانه با استفاده از هوش مصنوعی تولید خواهد شد تحت عنوان حق مالکیت، از تصاحب افراد جامعه خارج میشود و شرکتها صاحب آن خواهند شد. همین موضوع نقطه اتصالی است به دومین بخش چالش موجود در حوزه حقوق مالکیت فکری در عصر هوش مصنوعی که به موضوع آثار مورد استفاده برای آموزش هوش مصنوعی و بهبود و ارتقای آن اختصاص دارد.
مالکیت آثار مورد استفاده هوش مصنوعی
هوش مصنوعی برای کارکرد موثر خود نیازمند دسترسی به حجم عظیمی از دادههاست؛ دادههایی که بخش زیادی از آنها دارای حق مالکیت فکری هستند. این آثار، اعم از متن، تصویر، موسیقی یا دادههای صوتی، در بسیاری از موارد حاصل تلاش، خلاقیت و شخصیت انسانی صاحبان اثر بودهاند و تحت حمایت قوانین حقوق مالکیت فکری قرار دارند. اما در فرآیند آموزش مدلهای هوش مصنوعی، این دادهها بدون کسب اجازه مورد استفاده قرار گرفتهاند. در این وضعیت، چالش بنیادی آن است که چگونه میتوان میان حق خالق انسانی در کنترل و بهرهبرداری از اثر خویش و نیاز فناوریهای نوین به یادگیری و پیشرفت، توازن برقرار کرد؟ زیرا اگر دسترسی به آثار محدود شود، توسعه مدلهای زبانی، تصویری و تحلیلی هوش مصنوعی کند خواهد شد و اگر دسترسی بیقیدوشرط باشد، حقوق مولفان نادیده گرفته میشود. منتقدان استفاده آزاد هوش مصنوعی از دادههای دارای مالکیت، به دو نکته اساسی اشاره میکنند:
۱. نقض اصل رضایت مولف: حقوق مالکیت فکری، بر پایه احترام به اختیار و تصمیم مولف در خصوص نحوه استفاده از اثرش بنیان نهاده شده است. استفاده بدون رضایت به معنای نادیدهگرفتن این اصل بنیادی است.
۲. زوال انگیزه خلاقیت انسانی: اگر آفرینشهای انسانی بدون نظارت و کنترل در اختیار فناوری قرار گیرند، انگیزه و امنیت اقتصادی خالقان آثار تضعیف میشود و در بلندمدت خلاقیت فرهنگی، هنری و علمی به خطر میافتد. از منظر حقوقی، این مساله همچنین با محدودیتهای ذاتی مفهوم «استفاده منصفانه» (Fair Use) نیز مواجه است. هرچند در برخی نظامهای حقوقی مانند ایالات متحده، استفاده محدود از آثار دیگران برای آموزش یا تحقیق مجاز شناخته شده، اما استفاده کلان و انبوه توسط سیستمهای هوش مصنوعی، فراتر از این محدوده قرار میگیرد. در نهایت، این چالش به بازاندیشی در نظام مالکیت فکری میانجامد: آیا باید دسته جدیدی از مجوزها، قواعد یا نهادهای نظارتی برای استفاده از دادههای انسانی توسط ماشینها تعریف شود؟ یا باید همچنان بر اصول سنتی مالکیت تاکید ورزید؟
نتیجهگیری
در عصر تحولات فناورانه، آنچه بیش از همه اهمیت یافته، ضرورت بازخوانی مفاهیم بنیادینی چون «مالکیت»، «خالق» و «اثر» در بستر حقوق مالکیت فکری است. هوش مصنوعی با شکستن الگوهای سنتی تولید اثر، مفاهیم مرسوم حقوق مالکیت را با چالشهای عمیقی مواجه کرده و فضای پرسشگری را گسترش داده است. اکنون، دو پرسش کلیدی در مرکز این منازعه قرار دارد: نخست آنکه آیا هوش مصنوعی میتواند خالق تلقی شود؟ و دوم، آیا استفاده هوش مصنوعی از آثار انسانی مشمول قواعد سنتی بهرهبرداری عادلانه یا تجاوز به حقوق مولف است؟ در چارچوب کنوانسیونهای بینالمللی و قواعد کنونی نهتنها هوش مصنوعی فاقد ویژگیهای بنیادین یک خالق است، بلکه آثار تولیدی آن نیز فاقد عناصر اصلی چون اصالت، ابتکار انسانی و تجلی شخصیت مولفاند؛ در همین چارچوب، تغذیه مدلهای هوش مصنوعی با دادههای دارای حق مالکیت، در غیاب قواعد روشن و کارآمد، به معنای بهرهبرداری بدون رضایت از آثار افراد و نقض حقوق بنیادین آنان است. ازاینرو، فضای زیست نوین، بازسازی مفهومی و حقوقی چارچوبها را بهضرورت تبدیل کرده است.
این بازسازی نه با رد مطلق نوآوری، بلکه با طراحی یک نظام حقوقی متوازن، پویا و انسانمحور ممکن است. نظامی که هم نوآوری و سرمایهگذاری را تشویق کند و هم از اصول بنیادین شخصیت مولفان حفاظت میکند. به همین دلیل است که مساله مالکیت در عصر هوش مصنوعی، دیگر صرفا یک بحث حقوقی نیست؛ بلکه آزمونی است برای سنجش میزان توانایی ما در همزیستی با تحولات پارادایمی.
* پژوهشگر