راهنمای چپِ راست ماگا

به نظر می‌رسد نیروهای موسوم به ماگا MAGAاگر چه خود را دست راستی معرفی می‌کنند اما در مذمت بازار گوی سبقت را از چپ‌گرایان ربوده‌اند. در همین راستا، متیو هنسی، روزنامه‌نگار آمریکایی مطلبی را در انتقاد به جی‌دی ونس منتشر کرده است.

درک اقتصادی جی‌دی ونس دست‌کمی از دموکرات‌های چپ‌گرا ندارد. او حتی واژه «بازار» را طوری به‌کار می‌برد که انگار باید با حرف بزرگ نوشته شود! حتی اگر به بیشتر مردم چند دقیقه وقت بدهید، باز هم بعید است بتوانند تعریف دقیقی از «بازار» ارائه دهند.

 این مفهوم لغزنده است. برای بعضی‌ها، بازار یعنی چند دکه میوه‌فروشی؛ برای دیگران، یعنی بورس سهام. برای عده‌ای، ابزاری برای افزایش رفاه است و برای برخی دیگر، وسیله‌ای برای ستم اقتصادی. اگر مردم آشنایی بهتری با مفاهیم پایه اقتصاد داشتند، شاید این ابهام اهمیتی نداشت. اما در دنیای امروز، «بازار» تبدیل به سلاحی لفظی شده است. پیشروها از آن به‌عنوان مترادف سرمایه‌داری استفاده می‌کنند، یعنی طمع. هنرمندان بازار را نمادی از مادی‌گرایی می‌دانند که آن هم در نظرشان مساوی با طمع است. جامعه‌شناسان، بازار را ابزاری برای کنترل اقتصادی می‌بینند؛ یعنی باز هم طمع.

و حالا نوبت راست‌گرایان جریان ماگا (MAGA) است که ادعا کنند محافظه‌کاران سنتی بازار را مثل خدا پرستش می‌کنند. هدف آنها روشن است: القای این تصور که جمهوری‌خواهان دوره ریگان، با نگاه لیبرتارین‌وارشان که معتقد است «ثروتمند بودن بهتر از فقیر بودن است»، به آدم‌های عادی بی‌تفاوتند. چرا؟ باز هم پای طمع در میان است.

این ایده که بازارها به ضعفا ظلم می‌کنند و نیروهای مخرب اجتماعی را آزاد می‌سازند، از دیرباز محبوب چپ بوده است. در سال ۱۹۹۸، رابرت کاتنر «پرستش آرمان‌شهری بازار آزاد» را مسبب بسیاری از مشکلات فرهنگی و اقتصادی دانست. اما در آغوش گرفتن این دیدگاه از سوی راست، پدیده‌ای جدیدتر است. پاتریک دینین، نظریه‌پرداز سیاسی پست‌لیبرال، شعارهای بازار آزاد را به «نظام اعتقادی پروتستانی» تشبیه کرده است.

اورن کس، وکیل و نویسنده، شاید برجسته‌ترین کسی باشد که به اتهام‌زنی «بازار به مثابه دین» مشغول است. به‌زعم او، «ایمان کور» راست‌گرایان آمریکایی به بازار آزاد، مانعی بر سر راه رویای او برای احیای صنعتی برنامه‌ریزی‌شده به دست «مهندسان مصلح» است. صعود سریع جی‌دی ونس در سیاست محافظه‌کارانه، بخشی از آن مدیون پذیرش تمام‌قد همین اقتصاد دولتی از نوع کس و دینین است.

در یک پادکست اخیر، روزنامه‌نگار نیویورک تایمز، راس دوتت از ونس پرسید که کاتولیک بودن او چطور بر سیاستش اثر گذاشته است. ونس به‌جای اشاره به موضوعات معمول محافظه‌کاران مذهبی مثل سقط جنین، مهاجرت یا اخلاق جنسی، تیرش را به سمت بازار نشانه رفت. او گفت: «یکی از انتقادهایی که از سمت راست به من می‌شود این است که بیش از حد به بازار با حرف بزرگ (Market) وفادار نیستم. بازار یک ابزار است، نه هدف سیاست آمریکا.»

اینجا ونس بازی لفظی زیرکانه‌ای می‌کند. حرفش در ظاهر یک واقعیت بدیهی (و البته بی‌ربط) در مورد هدف سیاست آمریکاست؛ اما در باطن، ادعایی غلط درباره ماهیت بازار دارد. هیچ‌کس -حتی این صفحه‌های سرمقاله که شعار قدیمی‌شان «مردم آزاد، بازارهای آزاد» است- واژه بازار را با حرف بزرگ نمی‌نویسد. بازار اسم خاص نیست، ابزار هم نیست. بازار، فقط هست. هیچ‌کس آن را کنترل نمی‌کند. هیچ‌کس پرستشش نمی‌کند، اما فقط یک نادان آن را نادیده می‌گیرد. خیلی قبل‌تر از تاریخ مکتوب، قبل از شهرنشینی، قبل از آدام اسمیت، وال‌استریت، اپلیکیشن‌های دوست‌یابی یا رمزارزها، همیشه مبادله بوده: من به تو این را می‌دهم، تو به من آن را. همین مبادله ساده، تعریف بازار است. نه ایمان می‌خواهد، نه شعار، نه ساختمان آجری. هرجا که مردم برای مبادله گرد هم آیند، بازار شکل می‌گیرد.

مهم‌تر از «کجا»، این است که «چه» چیزی رد و بدل می‌شود. بازارها عرضه و تقاضا را به‌کار می‌گیرند تا معاملات اقتصادی را هماهنگ کنند. آنها وسیله‌ای برای مبادله آزاد کالا و خدمات هستند. ابزارهایی‌اند برای رفاه مشترک، بر پایه آزادی از اجبار. بازارها ما را به بند نمی‌کشند، آزاد می‌کنند.

البته همه مبادلات بازار ساده نیستند. گاهی پیچیده‌اند و همین پیچیدگی، باعث بی‌اعتمادی می‌شود. سردرگمی، به‌راحتی به خشم بدل می‌شود؛ مخصوصا وقتی سیاستمدارانی باشند که بخواهند از این احساسات بهره‌برداری کنند. آموزش نادرست هم بی‌تاثیر نیست. بیشتر آمریکایی‌ها اقتصاد را از استادان فلسفه، فیلم‌ها یا سیل بی‌پایان عوام‌فریب‌های شبکه‌های اجتماعی یاد می‌گیرند. ونس در کتاب «مرثیه‌ برای هیل‌بیلی‌ها» می‌نویسد که مفاهیم پایه‌ای مانند بودجه‌بندی و پس‌انداز را در ارتش یاد گرفته است. نمی‌دانم در دانشگاه ایالتی اوهایو یا مدرسه حقوق ییل، اقتصاد خوانده یا نه. اما طوری حرف می‌زند که انگار نه! انگار فکر می‌کند سیاستمداران می‌توانند بازارها را با دوره‌های چهارساله‌شان فرمان دهند.

اما بازار این‌طوری کار نمی‌کند. چه بازار اجناس ارزان‌قیمت باشد، چه بازار اوراق قرضه دولتی، زور سیاست بر آن نمی‌چربد. بازارها نه با فلسفه‌های آقای ونس اداره می‌شوند، نه با خواسته‌هایش. آنها طبق قوانین اقتصاد عمل می‌کنند، درست مثل اینکه جهان فیزیکی تابع قوانین گرانش است. می‌توانی از این قوانین بنالی، می‌توانی از محدودیت‌هایشان ناراضی باشی، اما نمی‌توانی نادیده‌شان بگیری یا حذف‌شان کنی. عرضه و تقاضا هنوز شکست‌ناپذیرند.