در مطالعه جامعه مهمترین موضوع این است که پدیده مورد مطالعه (در اینجا جامعه) از چه اجزایی تشکیل شده و این اجزا چه نسبتی با یکدیگر دارند و تاثیر آن بر سایر پدیدهها چیست. یکی از رویکردها در دستهبندی جامعه، مطالعه آن براساس قشر است. منظور از قشر، گروهی از افراد جامعه است که ویژگیهای اجتماعی یکسانی دارند. مبنای افراز جامعه به اقشار میتواند براساس نابرابریها (اقتصادی) و تفاوتها (فرهنگی) در حوزههای مختلف باشد. هرکدام از جامعهشناسانی مانند مارکس، وبر، دورکیم و زیمل مبانی مختلفی همچون سرمایه، منزلت، تقسیمکار و تفاوت فرهنگی را مبنای خود برای دستهبندی جامعه قرار دادند و افراد متاخرتر معمولا بر مبنای کار یکی از آنها یا ترکیبی از آنها (مانند بوردیو) به قشربندی جامعه پرداختهاند.