نقش علوم رفتاری در سرمایه‌گذاری حرفه‌ای

به گزارش گروه آنلاین دنیای اقتصاد: نقش علوم رفتاری در سرمایه‌گذاری حرفه‌ای چگونه تعریف می‌شود؟ آیا سرمایه‌گذار می‌تواند از تله رفتارهای پر خطا در سرمایه‌گذاری مصون بماند؟ چگونه در فضای عدم قطعیت و ابهام رفتار منطقی و عقلایی داشته باشیم؟ در چهارمین اپیزود از برنامه سرمایه‌گذار حرفه‌ای، محمد نعمت‌زاده خبرنگار گروه بورس دنیای اقتصاد در گفت‌وگو با آترینا اورعی، استاد دانشگاه LSE و پژوهشگر مؤسسه مطالعات پیشرفته پاریس (IEA de Paris) به نقش علوم رفتاری در سرمایه‌گذاری حرفه‌ای و جایگاه آن در سطح کلان و سیاست‌گذاری می‌پردازد.

وجه تمایز علوم رفتاری در بازارها و تحلیل‌های بنیادی

در سال‌های اخیر، مباحث مربوط به اقتصاد رفتاری به‌ویژه در حوزه سیاست‌گذاری پولی و مالی، به‌طور گسترده‌ای مورد توجه قرار گرفته‌اند. این رویکرد اکنون به یکی از ارکان تصمیم‌سازی در نهادهایی نظیر بانک مرکزی ایالات متحده آمریکا، دولت بریتانیا و سایر کشورها تبدیل شده است و انتظار می‌رود در آینده نیز نقش پررنگ‌تری ایفا کند.

با این حال، لازم است نسبت به بروز سوگیری در تحلیل‌ها هشدار داد. نباید تصور کرد که تمامی تحولات بازار صرفاً ناشی از عوامل رفتاری هستند. چنین نگاهی، تنها بخشی از واقعیت را نمایش می‌دهد. به‌بیان دقیق‌تر، اقتصاد رفتاری می‌تواند حدود یک‌سوم از تحولات بازار را توضیح دهد؛ در حالی که دو سوم دیگر مربوط به عوامل بنیادین و تحلیل‌های مبتنی بر واقعیت‌های اقتصادی است، موضوعی که تحت عنوان تحلیل بنیادی یا فاندامنتال شناخته می‌شود. هر تحلیل در بازارهای مالی، سه عنصر دارد؛ تحلیل بنیادی، تکنیکال و تحلیل رفتاری.

تحلیل بنیادی به بررسی ارزش واقعی دارایی‌ها بر اساس مؤلفه‌های مختلف و شاخص‌های کلان اقتصادی می‌پردازد. عنوان «ارزش ذاتی» که گاه به آن اطلاق می‌شود، البته من با به کاربردن این واژه از نظر فلسفی موافق نیستم. در کنار آن، تحلیل تکنیکال نیز جایگاه خاص خود را دارد. این تحلیل بر روندهای قیمتی، سطوح مقاومت و حمایت تمرکز دارد و ابزار مناسبی برای تعیین نقاط ورود و خروج از بازار به شمار می‌آید. تحلیل‌های رفتاری سعی می‌کند که دلیل انتخاب شما را توضیح دهد. آیا انتخاب یا فروش یک دارایی به دلیل ترس یا طمع بوده یا تحلیل بنیادی و تکنیکالی در پشت آن پنهان شده است؟ به‌عبارت دیگر، هر یک از این سه رویکرد؛ تحلیل تکنیکال، بنیادی و رفتاری، طلاعات خاصی به سرمایه‌گذار ارائه می‌دهند و جمع‌بندی نهایی تنها زمانی ممکن است که هر سه به‌درستی در کنار هم قرار گیرند.

برای روشن‌تر شدن موضوع، می‌توان از استعاره‌ای استفاده کرد: فرض کنید قاضی‌ای قرار است در مورد خرید یا عدم خرید یک دارایی، اعم از سهام، ارز یا طلا، تصمیم‌گیری می‌کند. فضای دادگاه را تصور کنید. این قاضی باید شواهد متعددی را بررسی کند: تحلیل تکنیکال؛ سوابق یک مجرم (دارایی) را نشان می‌دهد. تحلیل بنیادی، سابقه کودکی یک مجرم را نشان می‌دهد و این موضوع را بررسی می‌کند یک فرد از نظر روانی و فاندامنتال، می‌تواند مرتکب یک جرم شود یا خیر و در نهایت رای نهایی خود را اعلام می‌کند. تصمیم‌گیری برای خرید سهام یا یک دارایی نیز به همین شکل است.

نقش عوامل رفتاری در بحران مالی ۲۰۰۸

در بحران مالی جهانی، یکی از چالش‌های اساسی در تحلیل‌های اقتصادی این بود که اقتصاددانان از زوایای مختلف به موضوع نگاه می‌کردند، اما یک حلقه مفقوده وجود داشت که قادر به تبیین کامل وقایع نبود. بعدها مشخص شد که بخش عمده‌ای از این خلأ، به‌دلیل نادیده گرفتن مؤلفه‌های رفتاری است؛ عواملی مانند اعتماد به نفس بیش از حد، یقین غیرمنطقی به صحت تحلیل‌های فردی، و سایر سوگیری‌هایی که موجب شکل‌گیری روندهای شدید در بازار شد. این روند در بحران مالی 2008 هم مشاهده شد که مردم به رشد قیمت مسکن اعتماد بیش از حد داشتند و این موضوع باعث شد که روند وام‌دهی بیش از حد سرعت بگیرد.

نمونه مشابهی را می‌توان در بازار سرمایه ایران در سال ۱۳۹۹ مشاهده کرد. در آن مقطع، بسیاری از سرمایه‌گذاران با خوش‌بینی مفرط وارد بازار شدند. تبلیغات گسترده و وعده‌های غیرواقعی، نقش قابل توجهی در این روند ایفا کرد. بسیاری از افراد، بدون تحلیل دقیق و تنها بر پایه هیجانات روانی، وارد بازار شدند. با کوچک‌ترین افت قیمتی یا نوسان، به‌سرعت اقدام به فروش دارایی‌ها می‌کردند. این واکنش‌ها نه بر پایه تحلیل فاندامنتال، بلکه ناشی از ترس و اضطراب روانی بود.

مدیران صندوق‌های سرمایه‌گذاری نیز از این خطاها مصون نماندند. در بسیاری از موارد، تنها به‌دلیل محبوبیت یک سهم در شبکه‌های اجتماعی یا فضای رسانه‌ای، نسبت به خرید آن اقدام شد. باید توجه داشت که پشت بسیاری از تصمیم‌گیری‌های سرمایه‌گذاری، هنوز انسان‌ها حضور دارند، حتی اگر ابزارهایی مانند هوش مصنوعی نیز مورد استفاده قرار گیرند.

در شرایطی که حتی نوسانات جزئی بازار منجر به خروج سرمایه‌گذاران می‌شود و قیمت دارایی‌ها دچار حباب منفی می‌گردد، لازم است تحلیل‌های رفتاری در کنار سایر ابزارهای تحلیلی مورد توجه قرار گیرند. به‌ویژه در شرایط امروز اقتصاد ایران که نااطمینانی‌های سیاسی و اقتصادی افزایش یافته، تصمیم‌گیری‌های احساسی بیش از گذشته بروز می‌کند.

به‌بیان دیگر، در فضای ذهنی‌ای که تردید بر آن غالب شده، افراد نه با عقل، بلکه با باور تصمیم‌گیری می‌کنند. چنین فضایی نه‌تنها در ایران، بلکه در سطح جهانی در وضعیت کنونی نیز قابل مشاهده است. به همین دلیل است که در شرایط بی‌ثباتی و عدم قطعیت، دارایی‌هایی مانند طلا که از ماهیت امن‌تری برخوردارند، بیش از پیش مورد توجه قرار می‌گیرند. به همین دلیل گلدمن ساکس تا پایان سال 2025، شاخص طلای جهانی را 3700 تا 3900 دلار پیش‌بینی کرده است و این موضوع سیگنال عدم قطعیت و ابهام و غلبه تردید در افق سرمایه‌گذاری را نشان می‌دهد.

ما در ایران تا حدی با مشکل شفافیت داده‌ها مواجهیم. نمی‌دانم دقیقاً مسئله در نبود داده است یا اینکه داده‌ها وجود دارند اما به‌صورت شفاف منتشر نمی‌شوند. شاید بخشی از داده‌ها اساساً تولید نمی‌شوند یا شاید هم وجود دارند ولی منتشر نمی‌شوند. حتی ممکن است ما ضعف ساختاری در پایگاه‌های داده‌ وجود داشته باشد.

به نظر می رسد هر دو مشکل وجود دارد. هم ضعف دیتابیس وجود دارد، هم در حوزه معاملات و رفتارهای اقتصادی‌مان اطلاعات کافی یا ساختاریافته نداریم. این مسئله ما را وارد فضایی می‌کند که پر از عدم قطعیت است. در چنین فضایی، رفتارهای هیجانی بیشتر بروز پیدا می‌کند.

یعنی افراد در چنین شرایطی با بخش دیگری از مغزشان تصمیم می‌گیرند؛ سیستمی به نام "لیمبیک سیستم" که در واقع مرکز هیجانات است. این بخش برعکس "پریفرانتال کورتکس" یا همان لوب پیشانی ما، که منطقی‌تر و داده‌محورتر تصمیم‌گیری می‌کند، عمل می‌کند. اما چون پردازش منطقی کندتر انجام می‌شود، در شرایط بحرانی معمولاً لیمبیک سیستم کنترل تصمیمات را در دست می‌گیرد.

برای همین هم در رفتارهای سرمایه‌گذاری توصیه می‌شود که وقتی بحران رخ می‌دهد، تصمیم‌گیری فوری نکنید. دست‌کم ۲۴ ساعت صبر کنید.

نقش علوم رفتاری در سرمایه‌گذاری حرفه‌ای

علم "علوم رفتاری" دقیقاً همین‌جا وارد عمل می‌شود. این علم به ما تکنیک‌هایی آموزش می‌دهد که در شرایط بحرانی بتوانیم آگاهانه‌تر و منطقی‌تر تصمیم بگیریم. کاری که علوم رفتاری انجام می‌دهد این است که به ما تکنیک‌هایی آموزش می‌دهد تا بتوانیم در شرایط پرتنش و بحرانی، تصمیم‌هایی آگاهانه و مبتنی بر منافع بلندمدت بگیریم؛ تصمیم‌هایی به دور از هیجانات و باورهای شخصی، و بر پایه الگوریتم‌هایی که خودمان طراحی کرده‌ایم.

در واقع این رویکرد، به‌ویژه برای سرمایه‌گذاران خرد بسیار مفید است. چرا که به آن‌ها می‌گوید: اگر قصد تصمیم‌گیری داری که در چه سهمی سرمایه‌گذاری کنی، ابتدا یک چک‌لیست درست کن. تهیه یک الگوریتم شخصی از اهمیت بالایی برخوردار است. سرمایه‌گذار باید پیش از هر اقدامی، برای خود ژورنال سرمایه‌گذاری داشته باشد، تصمیم‌های گذشته را ثبت و تحلیل کند و به شناختی دقیق از الگوهای رفتاری و سوگیری‌های رایج خود برسد. پس از آن، می‌توان پروتکل‌هایی برای کاهش تأثیر این سوگیری‌ها طراحی کرد؛ سازوکاری که با چند سؤال کلیدی یا یک چک‌لیست ساده، سرمایه‌گذار را از تصمیم‌گیری‌های هیجانی بازمی‌دارد.

در مراحل پیشرفته‌تر، این فرایند به طراحی الگوریتم‌های تصمیم‌گیری ساختاریافته می‌انجامد. باید توجه داشت که خطای تصمیم‌گیری معمولاً از دو منشأ ناشی می‌شود: یا اطلاعات ورودی ناقص یا گمراه‌کننده‌اند، یا پردازش ذهنی این اطلاعات با خطا همراه است. عوامل بیرونی نیز می‌توانند این پردازش را مختل کنند. بنابراین، آگاهی از نحوه دریافت و پردازش داده‌ها، نقش تعیین‌کننده‌ای در کیفیت تصمیم‌گیری خواهد داشت.

برای دستیابی به این سطح از خودآگاهی، ثبت و مرور تصمیم‌ها در قالب ژورنال شخصی اهمیت ویژه‌ای دارد. از این طریق، سرمایه‌گذار به تدریج الگوهای رفتاری خود را شناسایی می‌کند و می‌تواند پروتکل‌هایی طراحی کند که در مواجهه با موقعیت‌های خاص، او را به انتخاب منطقی‌تری هدایت کنند.

در کنار این ابزارها، استفاده از هوش مصنوعی نیز می‌تواند در بهبود تصمیم‌گیری نقش مؤثری ایفا کند. البته دقت تحلیل‌های هوش مصنوعی به کیفیت و جامعیت داده‌های ورودی بستگی دارد. اگر اطلاعات ناقص یا اشتباه باشند، خروجی سیستم هم گمراه‌کننده خواهد بود. همان‌طور که در حوزه پزشکی، برای تشخیص دقیق نیاز به پرونده کامل بیمار وجود دارد، در بازارهای مالی نیز باید اطلاعات کامل و دقیق در اختیار سیستم تحلیلی قرار گیرد. به همین دلیل، در طراحی الگوریتم‌های تصمیم‌گیری مالی، می‌توان بخشی را به تحلیل‌های داده‌محور اختصاص داد که با کمک هوش مصنوعی انجام می‌شود.

در سطح سیاست‌گذاری نیز علوم رفتاری می‌تواند ابزار مؤثری برای اصلاح سازوکارهای مالی باشد. برای مثال، بازنگری در نظام پاداش‌دهی به مدیران صندوق‌های سرمایه‌گذاری می‌تواند رفتارهای آن‌ها را از افق‌های کوتاه‌مدت به سمت تصمیم‌های بلندمدت‌تر سوق دهد. اگر دوره‌های ارزیابی عملکرد از سه‌ماهه به بازه‌های بلندمدت‌تری منتقل شود، انگیزه برای تصمیم‌گیری‌های پایدارتر افزایش می‌یابد.

از سوی دیگر، با بهره‌گیری از یافته‌های علوم رفتاری می‌توان ساختارهای نظارتی و سیاست‌های کلان را به‌گونه‌ای طراحی کرد که فضای سرمایه‌گذاری شفاف‌تر شود و از دارایی سرمایه‌گذاران در برابر تصمیم‌های هیجانی محافظت شود.

در مجموع، علوم رفتاری، هم در سطح فردی و هم در سطح کلان، ابزارهایی کاربردی برای ارتقای کیفیت تصمیم‌گیری در اختیار ما قرار می‌دهد؛ ابزاری که می‌تواند نقش مهمی در بهینه‌سازی رفتارهای مالی و حفظ سرمایه ایفا کند.

تحلیل‌هایی که بوی منافع می‌دهند؛ سوگیری پنهان در بازارهای مالی

برخی اوقات نوع دارایی بر روی تحلیل سرمایه‌گذاری و چشم‌اندازی که وی ترسیم می‌کند، اثرگذار است. به تعبیر دیگر، مدیری که صندوق سرمایه‌گذاری (در طلا یا سهام) دارد، نمی‌تواند چشم‌انداز منفی نسبت به دارایی خود برای مشتریان و مخاطبین ترسیم کند. چرا که منافع او در جذب منابع و سرمایه بیشتر است. چگونه در دام این نوع سوگیری قرار نگیریم؟

یکی از سناریوهایی که می‌تواند اتفاق بیفتد، به پدیده‌ای به نام "پامپ و دامپ" اشاره دارد. در این پدیده، یک دارایی که از نظر فاندامنتالی ارزش چندانی ندارد، از طریق شبکه‌های اجتماعی و سایر رسانه‌ها بزرگ و ارزشمند جلوه داده می‌شود. به محض اینکه این دارایی به چشم دیگران ارزشمند می‌آید، سایر افراد به دلیل سوگیری‌هایی چون ترس از دست دادن، تقلید اجتماعی یا توهم کنترل، به خرید آن دارایی می‌پردازند. در نهایت، قیمت دارایی به طور مصنوعی بالا می‌رود و پس از آن، کسانی که این دارایی را به این قیمت‌ها رسانده‌اند، آن را رها می‌کنند و سود خود را می‌برند. این عمل نوعی دستکاری بازار به حساب می‌آید.

در گذشته، زمانی که حجم معاملات در بازار بورس ایران کم بود، برخی افراد با خرید بلوک‌های سهام و سپس فروش آن‌ها، می‌توانستند تأثیر زیادی بر قیمت‌ها بگذارند. این روش باعث ایجاد نوعی رانتی در بازار می‌شد. با رشد بازار و افزایش حجم معاملات، این نوع دستکاری‌ها دشوارتر شده است، اما هنوز هم در بازارهای کوچک‌تر یا کم‌عمق‌تر، احتمال وقوع چنین رویدادهایی وجود دارد.

حال سؤال این است که چگونه می‌توان از چنین دام‌هایی دوری کرد؟ برای پاسخ به این سوال، باید به سه عنصر اساسی توجه کرد:

1. ارزش فاندامنتال

2. تحلیل تکنیکال

3. رفتارشناسی بازار

این سه عنصر باید در تحلیل‌های سرمایه‌گذاری مدنظر قرار گیرند، به‌ویژه برای مدیران صندوق‌ها که مسئولیت سنگینی در حفظ سرمایه‌های مردم دارند. برای مثال، مدیری را تصور کنید که سهامی را به قیمت هزار تومان خریداری کرده و حالا ارزش آن به ۷۵۰ تومان رسیده است. اگر او فقط به دلیل تعصب یا عدم پذیرش اشتباه، این سهام را نگه دارد، این تصمیم ناشی از سوگیری است. اگر به تحلیل فاندامنتال توجه می‌کرد، می‌فهمید که ارزش این سهام برای نگهداری مناسب نیست.

علاوه بر این، تحلیل تکنیکال نیز می‌تواند به شناسایی زمان‌های مناسب برای خرید یا فروش کمک کند. مثلاً اگر شاخص‌های تکنیکال نشان دهند که زمان خرید مناسبی نیست، می‌توان از ورود به معاملات خودداری کرد.

مدل پنیر سوئیسی چگونه از خطا در سرمایه‌گذاری جلوگیری می‌کند؟

برای اجتناب از اشتباهات ناشی از سوگیری‌های شناختی، الگوریتم‌های تصمیم‌گیری می‌توانند ابزار مفیدی باشند. این الگوریتم‌ها باید مبتنی بر داده‌های دقیق و پردازش صحیح آن‌ها طراحی شوند. به این ترتیب، فرآیند تصمیم‌گیری از سوگیری‌ها دور خواهد بود. علاوه بر این، ایجاد یک سیستم فیدبک و ارزیابی مستمر تصمیم‌ها، به جلوگیری از تکرار اشتباهات کمک خواهد کرد. این سیستم‌ها باید مانند لایه‌های دفاعی در یک مدل پنیر سوئیسی عمل کنند. یعنی اگر یک ریسک از لایه اول عبور کرد، باید توسط لایه‌های بعدی مهار شود تا در نهایت به سیستم تصمیم‌گیری آسیب نرساند.

در نتیجه، اگر مدیران صندوق‌ها و سرمایه‌گذاران خرد این سه عنصر را در نظر بگیرند و از الگوریتم‌های تصمیم‌گیری و سیستم‌های فیدبک بهره‌مند شوند، می‌توانند از افتادن در دام سوگیری‌ها و دستکاری‌های بازار جلوگیری کنند و تصمیمات آگاهانه‌تری بگیرند.

استراتژی مدیریت دارایی ریچارد تیلر (اقتصاددان و نوبلیست علوم رفتاری)

ریچارد تیلر، که در سال ۲۰۱۷ موفق به دریافت جایزه نوبل شد، یکی از افراد شناخته‌شده و تأثیرگذار در حوزه اقتصاد رفتاری است. بسیاری از مردم او را به‌خاطر این حوزه می‌شناسند، اما کمتر کسی می‌داند که تیلر در زمینه‌های مالی نیز اقدامات قابل توجهی انجام داده است. تیلر و همکارانش، علاوه بر تحقیقات در زمینه سوگیری‌های رفتاری در تصمیمات اقتصادی، در تلاش بودند تا این مفاهیم را در بازارهای مالی به کار ببرند.

آن‌ها به این نتیجه رسیدند که اگر بتوانند رفتارهای افراد را در بازار بررسی کرده و نقاطی که در آن‌ها سوگیری رخ می‌دهد شناسایی کنند، می‌توانند مدل‌های کمی برای این خطاها و انحرافات از مسیر بهینه ایجاد کنند. در این راستا، تیلر و همکارش یک شرکت راه‌اندازی کردند که هدف آن تحلیل و مطالعه رفتار سرمایه‌گذاران و شناسایی سوگیری‌های رفتاری آن‌ها در سرمایه‌گذاری‌ها بود.

یکی از این سوگیری‌ها می‌تواند بی‌توجهی به دارایی‌های با ارزش فاندامنتالی بالا باشد. به عنوان مثال، ممکن است یک سهم از نظر فاندامنتال کاملاً ارزشمند باشد، اما به دلیل عدم توجه رسانه‌ها یا فقدان اطلاعات در دسترس، سرمایه‌گذاران به آن بی‌توجهی کنند. این نوع سوگیری‌ها می‌تواند باعث شود که مردم به سمت سرمایه‌گذاری در دارایی‌های دیگر که به‌طور غیرمنطقی محبوب شده‌اند، بروند.

تیلر و تیمش همچنین شناسایی کردند که در برخی مواقع، سرمایه‌گذاران به‌طور غیرمنطقی از یک دارایی خارج می‌شوند، به‌ویژه زمانی که بازار دچار نوسان کوتاه‌مدت می‌شود. این نوع رفتار به‌عنوان "تنبیه بیش از حد" شناخته می‌شود، جایی که سرمایه‌گذاران به‌طور غیراصولی از دارایی‌های خود خارج می‌شوند فقط به این دلیل که قیمت آن‌ها به‌طور موقت کاهش یافته است.

این مطالعات و مدل‌ها، که سوگیری‌های سیستماتیک در تصمیمات سرمایه‌گذاری را شناسایی می‌کنند، به مدیران صندوق‌ها و حتی خود سرمایه‌گذاران کمک می‌کند تا به شیوه‌ای مؤثرتر و آگاهانه‌تر تصمیم‌گیری کنند. این کار به آن‌ها این امکان را می‌دهد که بر اساس داده‌های واقعی و تحلیل‌های دقیق‌تری عمل کنند و در نتیجه از سوگیری‌های رفتاری که ممکن است باعث تصمیمات اشتباه شود، جلوگیری کنند.

این مدل‌های کمی‌سازی می‌تواند به هر بازاری، از جمله بازار ایران، منتقل شود. به شرطی که داده‌ها به‌طور شفاف در دسترس باشند و مدیران و سرمایه‌گذاران از آن‌ها به درستی استفاده کنند. با این روش، می‌توان به تحلیل‌های دقیق‌تر و تصمیمات سرمایه‌گذاری بهتری دست یافت.

جایگاه و اولویت علوم رفتاری در فضای سرمایه‌گذاری ایران

واقعیت این است که ایران و به‌طور کلی جهان، به‌ویژه در شرایط فعلی، دچار یک عدم قطعیت بزرگ هستند. این مسئله باعث می‌شود که هدف‌های سرمایه‌گذاری در این کشورها بیشتر در شرایط مبهم و پر ریسک قرار بگیرد. چیزی که تفاوت یک سرمایه‌گذار حرفه‌ای را با یک سرمایه‌گذار عادی نشان می‌دهد، توانایی تصمیم‌گیری در این شرایط نامطمئن و پیچیده است. این دقیقاً همان چیزی است که سرمایه‌گذاران حرفه‌ای را از سرمایه‌گذاران معمولی متمایز می‌کند.

در ایران، این وضعیت به‌طور خاص حادتر است. در سطح کلان، ما هنوز در سیاست‌گذاری‌های رفتاری ضعف‌های زیادی داریم، به‌ویژه در بانک مرکزی و دولت. به‌طور خاص، سیاست‌های پولی و مالی نیاز به توجه بیشتری به اقتصاد رفتاری دارند. در این راستا، باید به سیاست‌های مصرف و پس‌انداز توجه بیشتری کنیم. در کشورهای آسیای شرقی، برای ترویج پس‌انداز، سیاست‌های رفتاری به‌کار گرفته می‌شود. در آمریکا نیز بانک مرکزی به‌طور گسترده از این روش‌ها استفاده می‌کند. حتی مشاورانی چون آقای کسسانستین که نویسنده کتاب "نجات" بود، به‌عنوان مشاور در دولت اوباما فعالیت کرده‌اند. در انگلستان نیز یک تیم تخصصی در کابینه برای مسائل رفتاری وجود دارد که در موقعیت‌های مختلف به وزارت‌خانه‌های مختلف پیوسته و سیاست‌های رفتاری را به کار می‌برند.

در حالی که در سطح جهانی این روش‌ها در حال پیشرفت است، در ایران همچنان جای زیادی برای توجه به این حوزه وجود دارد. به‌عنوان مثال، در زمینه بازار سهام، یک شاخص جهانی به نام "Fear and Greed Index" وجود دارد که نشان‌دهنده میزان طمع و ترس در بازار است. این شاخص با عددی بین صفر تا ۱۰۰، اطلاعات دقیقی را برای تحلیلگران و مدیران صندوق‌ها فراهم می‌کند. زمانی که این شاخص به سمت ترس می‌رود، معمولاً سهام با ارزش زیر قیمت خود در حال فروش هستند، و برعکس، زمانی که به سمت طمع می‌رود، افراد به‌طور غیرمنطقی شروع به خرید می‌کنند.

در ایران، ما متأسفانه چنین شاخص‌هایی نداریم. اما جای تأسف دارد که چرا نمی‌توانیم این شاخص‌ها را خودمان ایجاد نکنیم؟ افراد می‌توانند برای خود شاخص‌هایی ایجاد کنند و رفتار خود را رصد کنند. این کار نه تنها برای سرمایه‌گذاران خرد مفید است، بلکه می‌تواند به دولت نیز کمک کند تا افراد را از اشتباهات سرمایه‌گذاری و از دست دادن دارایی‌هایشان نجات دهد.

با توجه به تجربه‌هایی که از سایر کشورها داریم و داده‌هایی که در دست داریم، من معتقدم که در سطح خرد و کلان باید بیشتر به سیاست‌گذاری رفتاری توجه کنیم. این امر می‌تواند به انگیزه مدیران صندوق‌ها و سرمایه‌گذاران کمک کند، همچنین در سطح کلان و برای سیاست‌گذاری در بازارهای مالی و بورس نیز اهمیت دارد. به‌نظر من، یکی از دلایل عدم توجه کافی به این موضوع، کمبود نیروی انسانی متخصص در این زمینه است. برای حل این مشکل، باید ارتباط بین دانشگاه‌ها، دولت و نهادهای سرمایه‌گذار را تقویت کنیم تا بتوانیم به حل این بحران تخصصی بپردازیم.

تعریف سرمایه‌گذار حرفه‌ای

سرمایه‌گذار حرفه‌ای فردی است که توانایی تصمیم‌گیری در شرایط سخت، پر ریسک و غبارآلود را دارد. چه دارایی خود را مدیریت کند و چه دارایی دیگران را، در هر دو حالت مسئولیت سنگینی بر عهده دارد. در صورتی که دارایی‌های دیگران را مدیریت کند، مسئولیت آن سنگین‌تر است و اگر نهاد سیاست‌گذار مسئول باشد، این مسئولیت حتی بیشتر می‌شود. زیرا نهاد سیاست‌گذار باید به رضایت مردم توجه داشته باشد و نه تنها به دارایی‌هایشان، بلکه نسبت به روان مردم هم مسئول است.

سرمایه‌گذار حرفه‌ای باید در شرایط عدم قطعیت و داده‌های کم، تصمیماتی اتخاذ کند که هدف آن حداکثرسازی منافع و حفاظت از دارایی‌ها باشد. این کار بسیار دشوار است، زیرا در این شرایط، تصمیم‌گیری‌های صحیح نیازمند تحلیل دقیق و آگاهی از متغیرهای مختلف است. بنابر این باید به سه مولفه مهم توجه کند. ارزش بنیادی دارایی‌ها، این شامل ارزیابی متغیرهای اقتصادی مانند تورم، نرخ بهره، تولید ناخالص داخلی (GDP)، وضعیت سیاسی کشور و وضعیت کشورهای دیگر. رفتار قیمتی دارایی‌ها در گذشته و روند تکنیکال و رفتار سهامداران. همچنین بایدالگوریتم بازخورد و فیدبک‌گیری طراحی کرد. این الگوریتم‌ها باید بازخورد (Feedback Loop) داشته باشند و با توجه به رفتار بازار و تغییرات آن، به‌طور مداوم به‌روز شوند. سرمایه‌گذار باید الگوریتم‌های خود را به‌طور دائم به‌روز کرده و از سوگیری‌های تصمیم‌گیری خود جلوگیری کند.

همچنین شاخص‌ها نقش بزرگی در تسهیل تصمیم‌گیری دارند. افراد و مدیران صندوق می‌توانند این شاخص‌ها را خودشان ایجاد کنند، اما نهادهای پژوهشی و دانشگاه‌ها نیز می‌توانند در مقیاس بزرگ‌تری کمک کنند. این شاخص‌ها نه تنها به شناخت بهتر بازار کمک می‌کنند، بلکه به شناخت خود فرد سرمایه‌گذار نیز کمک می‌نمایند. این ابزارها به سرمایه‌گذار اجازه می‌دهند که زمان تصمیم‌گیری خود را کاهش داده و دقت آن را افزایش دهد.

اهمیت خودشناسی در سرمایه‌گذاری

در نهایت، یکی از مهم‌ترین ابزارها در سرمایه‌گذاری، خودشناسی است. مانند راننده‌ای که در یک مسابقه اتومبیل‌رانی نیاز به نقشه‌خوانی دقیق دارد، سرمایه‌گذار نیز نیاز به شناخت دقیق خود و موانع ذهنی و سوگیری‌های خود دارد. این خودشناسی به‌ویژه در هنگام تصمیم‌گیری‌های سریع و پرریسک اهمیت پیدا می‌کند. در چنین مواقعی، به‌جای اتکا به احساسات، باورها، یا تاثیرات بیرونی مثل رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، باید به الگوریتم‌های مشخص و دقیق تکیه کرد که بر اساس داده‌های واقعی و تحلیل‌های معتبر ساخته شده‌اند.

در نهایت، سرمایه‌گذار باید همیشه به‌خاطر داشته باشد که اتخاذ تصمیمات مالی باید براساس تحلیل‌های درست و الگوریتم‌های به‌روز باشد، نه بر اساس احساسات و باورهای شخصی. این شناخت از خود و فرآیندهای ذهنی در الگوریتم‌های تصمیم‌گیری، می‌تواند به فرد کمک کند تا در بازارهای مالی با اطمینان بیشتری عمل کند