آخرهفته بدون استرس؛ چگونه؟

 البته زمانی که از طبیعت صحبت می‌کنیم تنها به معنای یک سفر طولانی به سایر شهرها و استان‌‌‌ها نیست، ‌‌‌ حتی کوهستان‌‌‌های شمال تهران می‌توانند محل خوبی برای گذارندن یک نیم‌‌‌روز آرام باشند. در عین حال باید توجه داشت گذراندن یک یا چند روز در طبیعت برای اینکه از تنش و اضطراب دور شوید، ‌‌‌ گرچه لازم است اما کافی نیست. 

آذرخش مکری روانپزشک شناخته شده ایرانی معتقد است تنها زمانی می‌توان سلامت روان را در شرایط پرتنش حفظ کرد که مرور افکاری که به تشویش در ما دامن می‌‌‌زنند را متوقف کنیم. در فایلی که به تازگی از او منتشر شده، این روانپزشک مقوله‌‌‌ای تحت عنوان «نشخوار فکری» را مطرح می‌کند‌‌‌، ‌‌‌ مقوله‌‌‌ای که به معنای مرور مداوم موضوعات ناخوشایند در ذهن است.

نشخوار فکری از نظر مکری باعث می‌شود فرد حتی در میان جمع نیز نتواند احساس آرامش داشته و حواس خود را متمرکز کند. او همچنین تصور نادرست درباره روان‌پزشکان و روانپزشکان به عنوان افرادی که می‌توانند احساسات خود را به شکل کامل مهار کنند را زیر سئوال می‌‌‌برد و توصیه می‌کند افکاری که نمی‌توانید برای آن راه‌‌‌حلی پیدا کنید را کنار بگذارید. 

به گفته آذرخش مکری بسیاری از افراد درک نادرستی از روان‌پزشکی و روانپزشکی دارند. آنها گمان می‌کنند این علوم باید افراد را آرام کرده و همگان را به شاد بودن، خونسردی و مثبت‌‌‌اندیشی وادار کنند. این نگاه نه‌‌‌تنها غیرعلمی است، بلکه می‌تواند گمراه‌‌‌کننده و آسیب‌‌‌زا باشد. او می‌گوید: برخی هم تصورشان این است که اگر رفتار فرد دیگری را نمی‌پسندند آن فرد باید به روان‌پزشک یا روانپزشک مراجعه کند. 

آذرخش مکری copy

این روانپزشک با تاکید بر اینکه هدف علوم روانپزشکی و روان‌پزشکی، زدودن کامل احساسات منفی از وجود انسان نیست، می‌‌‌افزاید: افرادی که درک علمی دقیقی از روانپزشکی یا روان‌پزشکی ندارند، گمان می‌کنند این علوم وظیفه دارند هر فردی را که به روان‌‌‌درمانگر مراجعه می‌کند، به آرامش کامل و خونسردی مطلق برسانند. در تصور این افراد، روان‌‌‌درمانگر صرفا باید بگوید: «آرام باش، خونسرد بمان، چرا ناراحت هستی؟ چرا بی‌‌‌قراری؟ سعی کن مثبت فکر کنی، نیمه‌‌ پُر لیوان را ببین، امیدوار باش، همیشه لبخند بزن و بشاش باش.»

از دیدگاه این گروه، انسان سالم یا موفق کسی است که در زندگی‌‌‌اش هیچ‌گونه هیجان منفی‌‌‌ای وجود نداشته باشد؛ کسی که تمامی احساساتی چون اندوه، خشم، اضطراب، ترس و بی‌‌‌قراری را کاملا مهار کرده باشد.

به گفته مکری گاهی انتظار می‌رود روان‌‌‌درمانگر یا روان‌پزشک همیشه آرام، بی‌‌‌احساس و کنترل‌‌‌شده باشد؛ چهره‌‌‌ای بدون هیجان یا واکنش. این تصور باعث می‌شود اگر متخصصی هیجانی نشان دهد، توانایی‌‌‌اش زیر سوال رود. او می‌گوید: اگر یک روانپزشک و روان‌پزشک احساسات خود را نشان دهد به نظر برخی اینطور است که وقتی خودش نمی‌تواند احساساتش را کنترل کند‌‌‌، چطور می‌تواند در زمینه تخصصی خود موفق باشد.

یکی از اصطلاحات محوری که این روانپزشک به آن می‌پردازد «نشخوار فکری» است. او می‌‌‌افزاید: نشخوار فکری به معنای تکرار مداوم و بی‌‌‌ثمر درباره مشکلات و تجربیات ناخوشایند است. در این حالت فرد مدام در ذهنش اتفاقی که برایش افتاده، حسی که تجربه کرده و... را مرور می‌کند و درگیر این مونولوگ دائمی است که چرا این حرف را زدم، ‌‌‌ چرا این عمل را انجام دادم، چرا این بحث پیش آمد، ‌‌‌ چه پاسخی باید می‌‌‌دادم و....

از نظر این روانپزشک نشخوار فکری به مثابه یک چرخه معیوب عمل می‌کند. او می‌گوید: زمانی که ما رویداد ناخوشایندی را بارها و بارها در ذهن‌‌‌مان مرور می‌‌‌کنیم این فرآیند نه تنها کمکی به حل مشکل نمی‌‌‌کند بلکه به مشکلات جدی برای سلامت ما دامن می‌‌‌زند. 

نشخوار مدام فکری به گفته مکری ممکن است خطر ابتلا به اضطراب را به همراه داشته باشد. او اضافه می‌کند: از سوی دیگر درگیری مدام فکری تمرکز و توجه ما را کاهش داده و روابط ما را تحت‌تاثیر خود قرار می‌دهد. در این شرایط با وجود اینکه فرد با دیگران در ارتباط است اما به لحاظ ذهنی از جمع جداست و نمی‌تواند ارتباط موثری با دیگران داشته باشد. 

اختلال در خواب از دیگر مواردی است که این روانپزشک به آن اشاره و بیان می‌کند: نشخوار فکری باعث می‌شود فرد دچار بی‌‌‌خوابی شود. به این ترتیب که در رختخواب مدام دیالوگ‌‌‌ها و افکار استرس‌‌‌زا را با خود مرور می‌کند و در نهایت نمی‌تواند آرامش داشته باشد. 

مکری معتقد است مرور مدام این افکار ممکن است به فرد حس حق‌‌‌به جانبی کاذب دهد. او می‌‌‌گوید: در مواردی افراد تصور می‌کنند چون به شکل مداوم به یک مساله فکر می‌کنند پس کار مفیدی انجام می‌دهند‌‌‌. آنها می‌‌‌گویند چون حرص یا غصه خورده و تمام ساعات روز را به یک مساله فکر کرده‌‌‌اند اقدامی انجام داده‌‌‌اند. در مقابل کسانی که تمام روز درگیر یک مساله نیستند و خودشان را رنج نمی‌‌‌دهند متوجه مسائل نیستند. 

چطور می‌توان نشخوار فکری را تشخیص داد؟ از نظر این روانپزشک مرور مداوم یک رویداد یا گفت‌وگو در ذهن در کنار پرسش‌‌‌های تکراری مانند اینکه «چرا این اتفاق افتاد؟»، «اگر فلان کار را می‌‌‌کردم چه می‌‌‌شد؟»‌‌‌، «اگر این پاسخ را می‌‌‌دادم آیا بهتر نبود؟»، ‌‌‌ گیر افتادن در چرخه افکار منفی، کاهش تمرکز و جدا بودن ذهنی از جمع از علائم چنین وضعیتی است. مکری برای برون رفت از این وضعیت می‌‌‌گوید: گفته می‌شود باید دو تا پنج دقیقه درباره یک مساله فکر کنید و از خودتان بپرسید آیا می‌توانید به راه‌‌‌حلی برای آن برسید یا حس بهتری پیدا کنید. اگر این اتفاق نیفتد ادامه دادن فکر کردن به آن موضوع بی‌‌‌فایده است.

از نظر این روانپزشک نوشتن افکار هم می‌تواند سودمند باشد. او می‌‌‌گوید: افکار منفی خود را روی کاغذ بیاورید. زمانی که فرد در ذهن خود به این افکار می‌‌‌اندیشد در چند ثانیه این فرآیند اتفاق می‌‌‌افتد در حالی که در نوشتن این بازه زمانی طولانی است. در زمان نوشتن فرد نمی‌تواند لغات را متراکم کند و حداقل به ۱۲ تا ۱۵ دقیقه زمان نیاز دارد در حالی که وقتی در ذهن آن را مرور می‌کند این زمان به سه ثانیه کاهش می‌‌‌یابد و تکرار مداوم این سه ثانیه‌‌‌ها باعث می‌شود شیاری از این افکار منفی ایجاد شود که حذف آن دشوار باشد. 

مکری در بخش دیگری از سخنانش سراغ رویکرد تکاملی نسبت به نشخوار فکری می‌رود. اینکه اگر این مقوله مضر است چرا در طول تاریخ ادامه داشته است. او می‌افزاید: نشخوار ممکن است نه نشانه‌‌ ناتوانی، بلکه ابزاری برای به تعویق انداختن تصمیم‌گیری باشد. تعلل همواره بار منفی ندارد. گاهی اوقات، تاخیر در تصمیم‌گیری یا همان "دست‌‌‌دست کردن"، می‌تواند اقدامی هوشمندانه باشد. به این دیدگاه، اصطلاحا«استراتژی فابیانی» گفته می‌شود. این استراتژی به فابیوس ماکسیموس ورکوسوس سردار رومی، نسبت داده می‌شود.

 در مواجهه با هانیبال، سردار قدرتمند کارتاژی که با سپاهی عظیم، از جمله فیل‌‌‌ها و سواره‌‌‌نظام از مسیر کوه‌‌‌های آلپ در حال حمله به روم بود، فابیوس ماکسیموس تصمیم گرفت به جای درگیری مستقیم، با استراتژی وقت‌‌‌کشی و فرسایش منابع دشمن، او را از پا درآورد. او به جای مقابله آشکار، از نبردهای فرسایشی استفاده کرد و از درگیری مستقیم پرهیز کرد. هدف او این بود که زمان به سود روم عمل کند. این نوع مواجهه، بعدها در نظریه‌‌‌پردازی‌‌‌های سیاسی و روان‌شناختی نیز مطرح شد.

در همین راستا، برخی معتقدند که نشخوار فکری نیز می‌تواند کارکردی مشابه داشته باشد، یعنی فرد آن‌‌‌قدر موضوعی را در ذهن خود مرور می‌کند و از اقدام فوری خودداری می‌‌‌ورزد تا شرایط تغییر کرده و فرصت بهتری برای تصمیم‌گیری فراهم شود. البته این موضوع از نظر من منطقی نیست زیرا به فرد آسیب می‌رساند. 

به گفته این روانپزشک در مواردی هم ممکن است نشخوار ذهنی به این دلیل باشد که دیگران به واکنش تشویق شوند. او می‌‌‌افزاید: زمانی که دیگران مشاهده می‌کنند دیگری دچار دغدغه و مشغولیت ذهنی مداوم است ممکن است برای آسوده کردن خیال او واکنش نشان داده و وضعیت بغرنج را بهبود دهند. 

مکری معتقد است هرچه بیشتر تأمل می‌‌‌کنیم، به نظر می‌رسد این پدیده در اغلب موارد با تاثیرات منفی همراه است. مانند حرارت در موتور که هیچ‌‌‌گاه دلیل وجودی آن توجیه نمی‌شود و صرفا به‌‌‌عنوان یک «اثر جانبی» ناخواسته پذیرفته می‌شود، نشخوار ذهنی نیز ممکن است صرفا محصول جانبی ساختار پیچیده ذهن انسان باشد، نه ابزاری سازنده. او می‌‌‌گوید: ازاین‌‌‌رو، رویکرد واقع‌‌‌گرایانه‌‌‌تر آن است که بکوشیم نشخوار ذهنی را همچون حرارت یا اصطکاک در موتور، تا حد امکان کاهش دهیم. این به معنای حذف کامل آن نیست، بلکه به معنای مدیریت و کنترل پدیده‌‌‌ای است که هرچند طبیعی است، اما در بیشتر موارد، به زیان عملکرد روانی انسان عمل می‌کند.