گریز از تمرکزگرایی

شاید یکی از بزرگ‌‌‌ترین مخاطرات این جنگ که در همین مدت کوتاه به‌‌‌وضوح رخ نمود، موضوع تمرکز هم‌‌‌زمان قدرت سیاسی و اقتصادی در یک شهر واحد (تهران) بود؛ امری که در شرایط عادی ممکن است نمادی از انسجام، اقتدار و کارآمدی تلقی شود، اما در بزنگاه‌‌‌ بحران‌‌‌‌‌‌ها، به پاشنه آشیل نظام مدیریتی و جریان عملکردی کشور بدل می‌‌‌شود و عامل تعمیق ناتوانی در تصمیم‌‌‌سازی به‌‌‌موقع و چابک خواهد بود.

آمارهای رسمی اقتصادی نیز بر این آسیب‌‌‌پذیری ساختاری صحه می‌‌‌گذارند: از ۸۵۳۳ هزار میلیارد تومان تولید ناخالص داخلی کشورمان در سال ۱۴۰۰، بزرگ‌‌‌ترین سهم (معادل ۱۷۶۰ هزار میلیارد تومان) متعلق به استان تهران بوده است؛ رقمی معادل بیش از ۲۰ درصدکل تولید ناخالص داخلی کشور. بر اساس داده‌‌‌های مرکز آمار ایران، این روند از گذشته جریان داشته و این سهم در سال‌‌‌های ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۷ حتی بالای ۲۲ درصد بوده است. این غلبه اقتصادی زمانی که در کنار تمرکز قدرت سیاسی و اداری قرار می‌‌‌گیرد، منجر به شکل‌‌‌گیری یک گره بحرانی می‌‌‌شود؛ گرهی که در شرایط جنگ، حمله موشکی، یا حتی رخدادهای طبیعی و اجتماعی، می‌‌‌تواند کل سازوکار اجرایی کشور را در موقعیتی متزلزل قرار دهد. در چنین شرایطی، دیگر استان‌‌‌ها نیز نه‌‌‌تنها از تصمیم‌‌‌سازی مستقل باز می‌‌‌مانند، بلکه در نبود ارتباط پایدار با مرکز، در نوعی بلاتکلیفی و تعلیق کارکردی گرفتار می‌‌‌شوند.

از همین‌‌‌رو، برخی کشورها با درک عمیق‌‌‌تری از مخاطرات چنین تمرکزی، به تفکیک هدفمند پایتخت‌‌‌های سیاسی و اقتصادی خود روی آورده‌‌‌اند. ایالات متحده آمریکا، نمونه‌‌‌ای ممتاز از این الگو به شمار می‌‌‌آید. قدرت سیاسی در واشنگتن دی‌‌‌سی مستقر است، در حالی که قدرت اقتصادی و مالی عمدتاً در نیویورک و مراکز دیگر مانند شیکاگو یا سان‌‌‌فرانسیسکو جریان دارد. چین نیز با استقرار پایتخت سیاسی در پکن و محور اقتصادی در شانگهای، نوعی تعادل ژئوپلیتیک در ساختار حاکمیتی خود ایجاد کرده است. در ترکیه نیز تفکیک بین آنکارا (مرکز سیاسی) و استانبول (مرکز اقتصادی) نه تنها به تمرکززدایی کمک کرده، بلکه به کاهش آسیب‌‌‌پذیری در برابر بحران‌‌‌های احتمالی نیز انجامیده است.

این جداسازی‌‌‌ها تنها متوجه تمهیدات امنیتی نیستند، بلکه پیامدهای گسترده‌‌‌تری نیز دارند. از جمله می‌‌‌توان به توزیع عادلانه‌‌‌تر منابع، کاهش فشار جمعیتی بر یک منطقه خاص  و فراهم‌‌‌سازی فرصت‌‌‌های متوازن توسعه‌‌‌ای در مناطق مختلف کشور و توامان حفاظت موثرتر از سرمایه‌‌‌گذاری‌‌‌های انجام شده، اشاره کرد.

اکنون بیش از هر زمان دیگری، شایسته است که مدیران ارشد و سیاستگذاران کشور، با نگاهی بلندمدت و از منظر منافع راهبردی، نسبت به بازاندیشی در ساختار فضایی قدرت در ایران اقدام کنند. در سال‌‌‌های گذشته به دفعات موضوع انتقال پایتخت از سوی دولت‌‌‌های وقت یا کارشناسان مختلف مطرح شده، اما شاید زمان آن فرارسیده باشد که در توزیع محورهای تمرکز در پایتخت، بازنگری انجام شود.

تفکیک تدریجی و حساب‌‌‌شده مراکز اقتصادی و سیاسی، می‌‌‌تواند گامی اساسی در جهت ارتقای تاب‌‌‌آوری ملی و آمادگی برای مواجهه با بحران‌‌‌های پیش‌‌‌رو باشد؛ اقدامی که نه صرفا یک انتخاب است، بلکه ضرورتی انکارناپذیر برای امنیت، توسعه پایدار و ثبات آینده ایران خواهد بود.

* رئیس اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی خراسان رضوی