آیا باید از درخواست غیرمعقول رئیسم سرپیچی کنم؟

رئیس جدیدم خیلی تحت فشار است چون در این حوزه تخصص ندارد. او مدام کارکنان را تحقیر میکند و تمایل به کنترلگری دارد (گرچه خودش نمیداند دارد چه کار میکند) اما اعضای هیات مدیره، او را خیلی دوست دارند. من دوست دارم مفید باشم و از کارها کنار گذاشته نشوم اما میترسم که اگر اقدامی کنم، رئیسم از اینکه من تخصص دارم و خودش ندارد احساس تهدید کند.
او به تازگی به صراحت به من گفت که قید مدیریت یکی از پروژهها را بزنم. این پروژه، خیلی مهم است و اگر درست اجرا شود کمک بزرگی به مراجعان خواهد کرد. من نگرانم چون اگر پروژه خوب پیش نرود، ممکن است محرومترین مراجعانمان، بعضی از کمکهای حیاتی و ضروری را از دست بدهند. دوست دارم دستور رئیسم را نادیده بگیرم و کاری که درست است را انجام دهم. اما اطرافیانم میگویند که این کار، ممکن است موقعیت شغلیام را به خطر بیندازد. شما چه توصیهای دارید؟
پاسخ: دوست عزیز، توصیهام به تو این است که خودت را از همین حالا برای از دست دادن این شغل آماده کنی؛ چه حالا چه بعدا. یک فرد بیکفایت و پرمدعا که بدون داشتن تخصص، فقط میخواهد همه چیز را تحت کنترل داشته باشد و به دیگران نگاه از بالا به پایین دارد،
در برابر کسی که از دستورش سرپیچی میکند فقط یک واکنش دارد: «اخراجی!»
فرض کنیم بهترین سناریو رخ دهد: تو بدون هماهنگی با او، پروژه را استارت میزنی و همه چیز عالی پیش میرود. پروژه موفق میشود و مراجعان از آن بسیار راضی خواهند بود. حتی در این حالت، احتمالش هست که رئیس، در حالی که تمام اعتبار این موفقیت را به نام خودش زده، تو را به دلیل «نافرمانی» از دستورش اخراج کند. اما احتمال قویتر این است که اخراجت کند و تمام نتایج مثبتی که به دست آمده را از بین ببرد، فقط به این دلیل که ایده از خودش نبوده و در نهایت، وضعیت مراجعان سازمان هیچ فرقی با قبل نخواهد داشت.
قبل از آن که تصمیم بگیری یا اقدامی کنی، بهتر است ببینی چرا رئیست تو را از آن پروژه کنار گذاشته. آیا واقعا دلیل موجهی برای این تصمیم دارد؟ البته به نظر نمیرسد او از آن دسته افرادی باشد که بیاید و دلایلش را صادقانه با تو در میان بگذارد و به احتمال زیاد، از مشاوره یا توصیه خیرخواهانه تو نیز استقبال نخواهد کرد.
برداشتم از صحبتهایت این است که «مراجعان» این سازمان، اعضای عادی جامعه هستند و «کمکها» نیز، چیزهای ضروری مثل غذا یا خدمات بهداشتی و درمانی است؛ نه مثلا فرصتهای سرمایهگذاری برای خیرین ثروتمند. احتمالا به همین دلیل است که بدون هیچ ترسی، دوست داری مقابل رئیست بایستی و نگران پیامدهایی که ممکن است برایت پیش بیاید نیستی. قضیه برای تو، «نفع شخصی یا زیر بار حرف حرف زور نرفتن» نیست، بلکه یک تکلیف اخلاقی و انسانی است که از هر دو مورد فراتر است.
اگر حدسم درست باشد، به جای سرپیچی یا دفاع صریح، یک راه حل جایگزین پیشنهاد میکنم: سیاست و زیرکی.
منظورم این است که بدون این که خودت را مستقیم دخالت دهی، کمپینی برای جلب حمایت گسترده از ایده پروژه برپا کنی. تو بعد از ۱۰ سال سابقه کار در این سازمان، احتمالا با خیلیها آشنا هستی که آنها هم آشناهایی دارند که میتوانند از آن ایده حمایت یا تبلیغش کنند. به مرور، پروژه بر سر زبانها میافتد و احتمالا به گوش هیات مدیره یا مشتریان بانفوذ یا کمککنندگان مالی میرسد. و ممکن است یکی از این افراد از رئیست بپرسد: «فلان پروژه، چه ایده فوقالعادهای است! آیا تیم تو در آن نقش دارند؟» در آن لحظه، ممکن است رئیست تصمیم بگیرد که در نهایت پروژه را به تو بسپارد.
این امکان هم وجود دارد که مزایای پروژه از طریق صحبتها یا شبکههای اجتماعی به گوش مراجعان سازمان برسد و آنها از سازمان بخواهند اطلاعات بیشتری درباره پروژه بدهد.
البته منظورم این نیست که هر کسی، هر وقت با رئیسش اختلاف نظر دارد، برود و یک کمپین زیرزمینی راه بیندازد. اما وقتی غرور یک نفر باعث میشود عده زیادی از مردم از یک منفعت بزرگ محروم شوند، فرستادن اطلاعات به صورت قطرهچکانی و آهسته از داخل میتواند موثرتر باشد و در عین حال، فرصتی برای حفظ ظاهر رئیس ایجاد میشود تا بتواند بخشی از موفقیت را به خودش نسبت بدهد. این یک مخالفت هوشمندانه و ظریف است که در نهایت، شرایط را برای همه افراد ذی نفع، کمی بهتر میکند.
البته متاسفانه اگر در اجرای این کمپین زیرزمینی موفق شوی، ممکن است هیچ گاه آن طور که باید و شاید، از تو بابت زحماتی که کشیدی قدردانی نشود چون کسی نمیداند چه کسی پشت ایده خلاقانه پروژه بوده. البته حق داری اگر نخواهی این کار را بکنی و بدان کسی سرزنشت نمیکند چون به هر حال باید در پشت صحنه، کلی زحمت بکشی و کارهای اضافه انجام دهی تا یک فرد نالایق و زورگو، خوب به نظر برسد؛ حتی اگر همه این کارها به نفع مراجعان باشد. شاید به این نتیجه برسی که وجدانت اجازه نمیدهد در سازمانی کار کنی که برای انجام ماموریتش، مجبوری دست به دامن مخفیکاری و روشهای ناسالم شوی. به همین دلیل گفتم که باید خودت را برای احتمال از دست دادن شغلت آماده کنی؛ حتی اگر اخراج نشوی، ممکن است خودت تصمیم بگیری از سازمان بروی.
خلاصه، باید از خودت بپرسی که دوست داری پنج سال دیگر درباره این ماجرا چه بگویی: «دستورات را اجرا کردم و دخالت نکردم» یا «به چشمانداز کلی سازمان نگاه کردم و کار درست را انجام دادم.»
منبع: Washington Post