در چنین شرایطی، مدیران شرکت‌ها وظیفه دارند با اتخاذ سیاست‌های هوشمندانه و انعطاف‌‌‌‌‌پذیر، نه‌‌‌‌‌تنها مجموعه تحت‌مدیریت خود را از سقوط نجات دهند، بلکه بخشی از ‌بار تاب‌‌‌‌‌آوری ملی را نیز بر دوش بکشند، اما پرسش این است: در زمان جنگ و کمبود سوخت، مدیران شرکت‌ها باید چه اقداماتی انجام دهند؟ پاسخ این پرسش را می‌توان در چند محور اصلی بررسی کرد: 

۱- بازنگری در مصرف انرژی و بهینه‌سازی فوری

در زمان کمبود سوخت، اولین اقدام ضروری، شناسایی و حذف اتلاف‌‌‌‌‌های انرژی در شرکت است. استفاده از ابزارهای هوشمند برای پایش مصرف انرژی، جایگزینی تجهیزات پرمصرف با نسخه‌‌‌‌‌های کم‌‌‌‌‌مصرف‌‌‌‌‌تر و بازنگری در زمان‌بندی ماشین‌آلات می‌تواند منجر به کاهش چشمگیر وابستگی به منابع انرژی فسیلی شود. در بسیاری از صنایع، ۱۰ تا ۳۰‌درصد انرژی مصرفی صرف عملیات غیرضروری یا ناکارآمد می‌شود؛ فرصتی طلایی برای اصلاح.

۲- برنامه‌‌‌‌‌ریزی برای استفاده از منابع جایگزین

شرکت‌هایی که در گذشته سرمایه‌گذاری‌هایی برای بهره‌‌‌‌‌گیری از انرژی خورشیدی، بادی یا سیستم‌های بازیافت حرارتی انجام داده‌اند، اکنون مزیت رقابتی بزرگی دارند، اما حتی برای سایر شرکت‌ها نیز استفاده از راهکارهای موقت مانند ژنراتورهای گازسوز، موتورهای هیبریدی یا همکاری با تامین‌‌‌‌‌کنندگان انرژی تجدیدپذیر قابل‌اجراست. تنوع‌‌‌‌‌بخشی به منابع انرژی، نخستین پله در مسیر استقلال عملیاتی در شرایط جنگی است.

۳- اتخاذ تصمیمات تولیدی مبتنی بر بحران

مدیران در شرایط اضطراری باید بپذیرند که همه محصولات و خطوط تولید، در اولویت نیستند. تحلیل سود و زیان انرژی‌‌‌‌‌محور می‌تواند به اولویت‌بندی تولید کمک کند. در زمان محدودیت منابع، تمرکز بر محصولات پرمنفعت، با مصرف پایین انرژی و نیاز فوری بازار، اقدامی عقلانی و نجات‌‌‌‌‌بخش است.

۴- سرمایه‌گذاری بر کارکنان و روحیه تیمی

بحران، اغلب منجر به اضطراب درمیان کارکنان می‌شود. مدیرانی که در این شرایط، ارتباطات شفاف با کارکنان برقرار‌کرده و با تیم خود صادقانه از مشکلات سخن می‌گویند؛ روحیه جمعی را حفظ می‌کنند. تدوین شیفت‌‌‌‌‌های فشرده‌‌‌‌‌تر، اعطای پاداش‌‌‌‌‌های بحران‌‌‌‌‌محور و استفاده از نظام پیشنهادات می‌تواند مشارکت کارکنان را به‌‌‌‌‌طور چشمگیری افزایش دهد.

۵- مدیریت زنجیره تامین و حمل‌ونقل هوشمندانه

جنگ و کمبود سوخت، زنجیره تامین مواد اولیه و توزیع محصولات را مختل می‌کند. مدیران باید به سراغ تامین‌‌‌‌‌کنندگان محلی‌‌‌‌‌تر، مسیرهای کوتاه‌تر و مشارکت‌‌‌‌‌های منطقه‌ای بروند. ترکیب بارها، کاهش دفعات حمل و استفاده از وسایل نقلیه کم‌‌‌‌‌مصرف یا ناوگان اشتراکی از جمله روش‌هایی است که در کشورهای بحران‌‌‌‌‌زده تجربه‌شده و نتیجه‌‌‌‌‌بخش بوده‌است.

۶- پایش مالی و حفظ نقدینگی

در شرایط جنگی، منابع مالی محدود و جریان نقدینگی ناپایدار است. مدیران باید تصمیماتی بگیرند که مانع از بحران مالی درون‌‌‌‌‌سازمانی شود. کاهش هزینه‌های غیرضروری، تعویق سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت و تمرکز بر مدیریت دارایی‌های جاری از جمله اقدامات کلیدی است.

۷- نقش‌آفرینی اجتماعی و مسوولیت‌‌‌‌‌پذیری ملی

در نهایت، شرکت‌ها باید از چارچوب منافع فردی فراتر روند. مسوولیت اجتماعی بنگاه‌ها در زمان بحران، به شکلی تازه جلوه‌‌‌‌‌گر می‌شود. تامین نیازهای عمومی، تولید اقلام استراتژیک، حمایت از خانواده‌‌‌‌‌های آسیب‌‌‌‌‌دیده و تعامل با نهادهای حاکمیتی از مدیران شرکت‌ها، تصویر یک بازیگر اقتصادی مسوول و موثر در عبور از بحران را ترسیم می‌کند. 

جنگ، زمان تصمیم‌های بزرگ است. مدیران شرکت‌ها، در کنار دولتمردان و شهروندان، می‌توانند نقشی کلیدی در حفظ حیات اقتصادی کشور ایفا کنند، اگرچه مسیر پرچالش است، اما مدیریت مدبرانه و رویکرد چابک، این بحران را نیز به تجربه‌‌‌‌‌ای سازنده بدل خواهد کرد.