هنر آرامش‏‌بخشی و پیش‌بینی‏‌پذیری در زمانه‏‌ عدم‌قطعیت

۱) واقع‌‌گرایی در سیاستگذاری

مدیران موفق در بحران جنگ، رویکرد «واقع‌‌گرایانه با چاشنی احتیاط» را پیش می‌‌گیرند: 

  بودجه‌‌بندی محتاطانه با لحاظ سناریوهای شدیدا بدبینانه؛ حتی اگر امید به ثبات دارند.

  بازنگری در پروژه‌‌های بزرگ سرمایه‌‌بر و اولویت دادن به عملیات‌‌ بقا و نگهداشت مشتریان فعلی.

  تشکیل تیم بحران با اختیارات کامل برای تصمیم‌گیری سریع در صورت وقوع اختلالات فوری (قطع اینترنت، اختلال در زنجیره تامین، شوک ارزی و...).

۲) شفاف‌‌سازی بدون تزریق ترس

هیچ‌‌چیز مثل شایعه، روحیه را متلاشی نمی‌‌کند. یک مدیر باید: 

  جلسات هفتگی یا روزانه‌‌ کوتاه برای اطلاع‌‌رسانی صادقانه برگزار کند.

  اخبار موثق را به زبان ساده در اختیار تیم بگذارد.

  در عین بیان واقعیت، بر سناریوهای امیدبخش هم تاکید کند.

۳) مراقبت از روح و روان تیم

نگرانی از آینده می‌تواند منجر به فرسودگی شغلی شود. اقدامات عملی: 

  دعوت از روان‌شناس سازمانی برای مشاوره گروهی یا فردی.

  طراحی برنامه‌‌های کوتاه سرگرمی یا دورهمی داخلی برای کاهش تنش.

  تشویق به حفظ ارتباط‌‌های انسانی و حمایت از یکدیگر.

  تسهیل امکان دورکاری در صورت نیاز به امنیت بیشتر برای خانواده‌‌ها.

۴) مدیریت مالی دفاعی

در این وضعیت: 

  نقدینگی باید در دسترس باشد.

  بدهی‌‌های پرریسک تسویه یا تعویق شود.

  حقوق و مزایای نیروها حتی‌‌المقدور تضمین شود؛ تیمی که از امنیت شغلی اطمینان دارد، وفادارانه‌‌تر عمل می‌کند.

۵) انعطاف‌‌پذیری در تصمیم‌گیری

قانون طلایی مدیریت در بحران: «برنامه داشته باش، اما به تغییر برنامه احترام بگذار!»

  فرآیندهای سنگین و بوروکراسی‌‌های طولانی باید موقتا سبک شوند.

  قدرت تصمیم‌گیری در سطوح پایین‌‌تر توزیع شود.

  مدیر باید شخصا الگوی انعطاف و تطبیق‌‌پذیری باشد.

۶) تزریق معنا به کار

در شرایط جنگی، افراد نیاز دارند بفهمند «چرا باید ادامه دهند؟» مدیران باید فلسفه‌‌ ادامه دادن را شفاف کنند: 

«کار ما، بستر آرامش خانواده‌‌های ماست.» «ما با کار کردن، چراغ امید را روشن نگه می‌‌داریم.»

«سازمان ما سهمی کوچک اما موثر در دوام کشور دارد.»

جمع‌‌بندی

بحران جنگ، مدیران واقعی را از مدیران عادی جدا می‌کند. مدیری که بتواند تیمش را آرام، متمرکز و امیدوار نگه دارد، حتی اگر سودی نسازد، زیان بزرگی را هم متحمل نخواهد شد. این روزها، اصل اساسی مدیریت چیزی نیست جز نگهداشت انسان‌‌ها. سازمان‌ها دوباره ساخته می‌‌شوند، اما اگر انسان‌‌ها بپاشند، هیچ سرمایه‌‌ای جوابگو نیست.