دو کارکرد مهم تعامل با ذینفعان
قسمت بیست و سوم

تعامل با ذینفعان دو کارکرد مهم دیگر هم دارد که در این قسمت بررسی میکنیم: مدیریت یک بحران و پیشبرد یک هدف اشتراکی.
۱-مدیریت بحران
شرایط وخیم میتواند تعاملات عمیقتر با دیگران را ضرورت بخشد. اغلب اگر فرد یا شرکتی بخواهد به تنهایی یک بحران را مدیریت کند، یا به اثربخشی کافی نخواهد رسید یا در زمان مناسب قادر به واکنش کافی نخواهد بود. مقالهای توسط دو پژوهشگر به نامهای «استاوروس گادینیس» و «آملیا میازاد»، به بررسی رفتار شرکتها در مواجهه با موج ابتدایی شیوع پاندمی کرونا در سال ۲۰۲۰ پرداخته است.
آنها متوجه شدند که بسیاری از شرکتها عامدانه تلاش کردند تا اثرات وضعیت موجود و فعالیتهای خودشان بر ذینفعان مهم را درک کنند: «مدیریت شرکتها از موضعی بنیادین متوجه شدند که بدون دریافت اطلاعات از گروههای تحت تاثیر شرایط، هرگونه تصمیمگیری آنها مانند تیری در تاریکی خواهد بود. ... ذینفعان شاهدان دستاول فعالیتهای هر شرکت هستند. آنها همچنین میتوانند بر فعالیتهای شرکت نظارت کنند، نقاط ضعف و قوت آن را تشخیص دهند و پیشنهادات برای بهبود عملکرد ارائه کنند.»
این مقاله، با ذکر چند مثال موردی نشان داده که چگونه شرکتها میتوانند با بدهبستانهای دشوار و مشورت با گروههای اثرپذیر، بحران را به خوبی مدیریت کنند. شرکت محصولات شوینده و ضدعفونیکننده کلوراکس (Clorox) به سرعت تصمیم گرفت که بیمارستانها را به روابط استراتژیک خود با فروشگاههای خردهفروشی اولویت دهد
(به همین دلیل محصولات آنها در فروشگاهها کمیاب شد و بیمارستانها بهتر تجهیز شدند). شرکت اسکان و گردشگری ایربیاندبی (Airbnb) سیاستهای لغو رزرو خود را تسهیل کرد تا جوامع محلی ضربه شدیدی از تغییر شرایط گردشگری نخورند. شرکت پوشاک لیوایز (Levi’s) از تامینکنندگان بلندمدت خود حمایت مالی کرد تا به دلیل کاهش تقاضای بازار، ورشکست نشوند. هیچکدام از این شرکتها بدون تعامل با ذینفعان و کسب سریع نظرات آنها، قادر به تصمیمگیریهای موثر و آنی نبودند.
۲- پیشبرد یک هدف اشتراکی
گاهی شرکتها با یکدیگر همکاری میکنند تا یک چالش دشوار را حل کنند. برای این کار که گاه نیازمند تعامل با رقبا است، باید بر بیاعتمادی خود غلبه کنیم که کاری سخت اما ممکن است. سال ۲۰۱۳ که ساختمان رانا پلازا، محل فعالیت چند کارخانه تولید پوشاک سقوط کرد و ۱۱۰۰ کشته به بار آورد، تولیدکنندگان پوشاک این کشور به هم پیوستند تا استانداردهای ایمنی جدیدی وضع کنند.
شرکتهای دیگری نیز با هم متحد شدهاند تا قوانینی برای حل مناقشات پیرامون مواد معدنی پرتقاضا یا استانداردهای اخلاقی در زنجیره تامین محصولات الکترونیک وضع کنند. سازمان «طرح شبکه جهانی» (Global Network Initiative) که در سال ۲۰۰۵ بنیانگذاری شد تا دغدغههای نوظهور حقوق بشر و فناوری را حل کند، درک عمیقی ایجاد کرده است که چگونه شرکتها میتوانند بین حریم خصوصی کاربران و آزادی بیان آنها توازن ایجاد کنند یا چگونه میتوانند به دولتهای خواهان اطلاعات کاربران پاسخ دهند. «اتحادیه پیشگامان» (First Movers Coalition) مجمع جهانی اقتصاد نیز به دنبال آن است که از قدرت خرید شهروندان ۵۰کشور جهان برای تضمین بازار فناوریهای نوظهور و هنوز تجارینشده استفاده کند.
با آنکه ایجاد ائتلاف و اتحادیه از فعالان یک صنعت، سختگیریها و تردیدهای قانونگذاران را کاهش میدهد، چنین هدفی در اینجا مطرح نیست. همچنین زمانی که همکاریها به قدر کافی بزرگ و یکدست شود، منافعی به دست میآید. به عنوان مثال، تامینکنندگانی که با تقاضای کافی و منطقی مشتریان مواجه هستند، میتوانند به راحتی با رعایت ایمنی کارگران و تعهد به اهداف زیستمحیطی، برنامه تولید و تامین خود را تدوین کنند. از طرف دیگر، اگر تقاضا از آنها بیش از حد متنوع و گوناگون شود، تامین آنها کاری طاقتفرسا و نیازمند هزینههای فراوان خواهد بود.
به همین دلیل، همواره نمیتوان اطمینان داشت که همکاریهای وسیع منجر به نتایج بهتری برای شرکتها میشود. اغلب در شرایط خاص، موارد بحرانی و مواردی که کل یک صنعت یا اقتصاد را تحت تاثیر میگذارد، همکاریهای گسترده میتواند به نتایج فوقالعاده و غیرقابل تصوری بینجامد. با این حال، در بسیاری از شرایط عادی، همکاریها و تلاش برای تعاملات گسترده فقط تا حدی منجر به افزایش بازدهی میشود. در چنین مواردی، ممکن است همکاریهای غیراصولی و نابهجا منجر به صرف منابع حیاتی شرکت شوند، به استیصال و ناامیدی بینجامند یا حتی ضدبهرهوری شوند. به همین دلیل نیاز است که در انتخاب پروژههای همکاری، سختگیری و دقت کافی صورت گیرد. اعتبار و توجه خود را با پیوستن به هر ائتلاف زامبیواری رقیق نکنید. واقعا نیاز ندارید که هر استاندارد داوطلبانه یا طوماری را امضا کنید.
برگرفته از کتاب: زمین مرتفع / نوشته آلیسون تیلور