عملکرد امروز شرکتتان را بسنجید، موفقیت آینده آن را تضمین کنید

با این حال، در دنیای واقعی می‌بینیم که بسیاری از شرکت‌ها در زمینه سنجش و ارزیابی عملکردهایشان دچار مشکل هستند و مدیران آنها باوجود در اختیار داشتن حجم عظیمی از داده‌های مرتبط با فعالیت‌های گذشته و نتایج کسب شده، باز هم نمی‌توانند وضعیت عملکردی شرکتشان را به‌درستی مورد ارزیابی قرار دهند. 

حال سوال اینجاست که چرا و به چه علت سنجش عملکرد تا به این اندازه اهمیت دارد و بهترین راه‌ سنجش و ارزیابی عملکرد شرکت‌ها کدام است؟

یکی از دلایل اصلی مهم بودن فرآیند سنجش عملکرد شرکت‌ها این است که انجام این کار به مدیران کمک می‌کند مسیر درستی را برای اجرای استراتژی‌های تدوین شده در پیش بگیرند و از مسیرهای نادرست گذشته بازگردند. وقتی شما بتوانید موانع موجود بر سر راه اجرای استراتژی‌ها که در گذشته باعث عدم‌تحقق اهداف مورد نظرتان شده‌اند را بشناسید و از سر راه بردارید، می‌توانید در زمینه مدیریت ریسک‌ها هم عملکرد بهتری را به نمایش بگذارید و به کارکنانتان در زمینه عمل‌کردن به وظایفشان کمک کنید. این همان نتیجه‌ای است که از طریق سنجش درست و دقیق عملکرد فردی و سازمانی می‌توان به آن دست‌ یافت.

علاوه بر این، باید دانست که بی‌اعتنایی به فرآیند سنجش عملکرد و سرسری گذشتن از آن می‌تواند پیامدهای منفی و زیان باری را برای کلیت شرکت به دنبال داشته باشد و موجب شود یک سری اشتباهات و نابسامانی‌ها بارها و بارها در شرکت تکرار شوهد و خسارات سنگین‌تری را به دنبال داشته باشند. از سویی دیگر، تعلل مدیران در ارزیابی عملکرد کارکنان و عدم‌تشویق عملکرد خوب و بازخورد نشان‌ ندادن به آنها، باعث از بین ‌رفتن انگیزه و علاقه کارکنان کوشا به کار بیشتر و بهتر و تداوم ‌یافتن عملکرد ضعیف کارکنان ناکارآمد شرکت خواهد شد. این یعنی سقوط دائمی عملکرد فردی و سازمانی و وارد آمدن ضرر و زیان‌های مادی و معنوی فراوان بر شرکت.

 چگونه عملکرد شرکت را بسنجید؟

واقعیت این است که موفقیت‌های یک شرکت در بلندمدت فقط در نتیجه اجرای موفق استراتژی‌ها به دست نمی‌آید، بلکه به نمایش، سنجش و ارزیابی عملکرد گذشته نیز وابسته است که از طریق بررسی شاخص‌های مختلفی که به آنها «شاخص‌های کلیدی عملکرد» یا KPI گفته می‌شود به دست می‌آید. به‌طور کلی، دو نوع شاخص عملکرد وجود دارد که باید برای سنجش عملکرد کلی شرکت، آنها را مورد ارزیابی قرارداد: یکی شاخص‌های عینی مانند میزان درآمد و حاشیه سود که بررسی آنها راحت‌تر و ساده‌تر است و دوم شاخص‌های انتزاعی مانند اعتبار و وفاداری کارکنان که سنجش و اندازه‌گیری آنها دشوارتر و پیچیده‌تر است.

به‌طور کلی، سنجش تمام شاخص‌های کلیدی عملکرد در یک شرکت دارای اهمیت و حساسیت بالایی است. انجام هر کدام از این سنجش‌ها می‌تواند به تحقق هدف یا اهدافی مشخص کمک کند. به‌عنوان ‌مثال، سنجش میزان مشارکت‌جویی کارکنان می‌تواند به مدیران و رهبران سازمان کمک کند در خصوص انتخاب راه‌های افزایش حداکثری حمایت داخلی از اجرای استراتژی‌ها و کاهش مقاومت‌ها در برابر تحقق اهداف و برنامه‌ها در میان کارکنان، تصمیم‌های بهتری بگیرند. یکی از چیزهایی که برای سنجش درست و دقیق عملکرد در هر شرکتی حیاتی و ضروری است، وجود اعتماد بین مدیران و کارکنان است، به‌نحوی‌ که کارکنان یک شرکت باید به این اطمینان رسیده باشند که عملکردشان بر اساس شاخص‌های درست و دقیق و به شکلی کاملا منصفانه و عادلانه مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت. همچنین عملکرد خوب و مطلوب کارکنان با بازخورد قدرتمند و موثری از جانب مدیران همراه خواهد شد. بر همین اساس هم هست که سیستم‌هایی برای کنترل عملکرد در شرکت‌ها و سازمان‌ها شکل‌گرفته که عمدتا شامل اجزای زیر می‌شوند: 

  کارت‌های امتیاز عملکرد

  سیستم‌های مانیتورینگ پروژه

  سیستم‌های مدیریت منابع انسانی

  سیستم‌های استاندارد حسابداری صنعتی

به‌ هرحال، مدیران شرکت‌ها باید بدانند که قبل از هر گونه اقدامی در راستای سنجش عملکرد کارکنان و کلیت شرکت باید ملاحظات خاصی را مدنظر داشته باشند که در ادامه به سه مورد از مهم‌ترین آنها اشاره خواهد شد: 

۱- اهداف مالی

معمولا سنجش عملکرد یک شرکت با بررسی و مشخص ‌کردن عملکرد شرکت در زمینه تحقق اهداف مالی شروع می‌شود؛ آن هم به این دلیل که ارزش مالی یک شرکت از نظر خیلی‌ها مهم‌ترین شاخص نشان‌دهنده موفقیت یا عدم‌موفقیت آن قلمداد می‌شود. فرض کلی بر آن است که عملکرد کلی یک شرکت به طور عمده به‌صورت موفقیت‌های مالی آن جلوه‌گر می‌شود و به بیان ساده‌تر، شرکت موفق شرکتی است که بیشتر پول در بیاورد و حاشیه سود خوبی برای خود دست‌وپا کرده باشد. البته باید این را هم دانست که اگرچه این ادعا تا حدی می‌تواند درست و منطقی به نظر برسد، اما بیانگر تمام ماجرا نیست و نمی‌توان موفقیت بلندمدت شرکتی که در زمینه دستیابی به اهداف مالی خوب عمل کرده را حتمی و صددرصد دانست.

۲- اهداف غیرمالی

در حالی که شاخص‌های مالی تا حد زیادی نشان‌دهنده موفقیت شرکت در کوتاه‌مدت هستند، شاخص‌ها و اهداف غیرمالی می‌توانند تعیین‌کننده میزان موفقیت شرکت‌ها در بلندمدت باشند و پیشرفت شرکت در آینده دور را تضمین کنند. به‌عنوان‌ مثال، عملکرد خوب یک شرکت در زمینه کسب رضایت کارکنان یا افزایش وفاداری مشتریان، به آن معناست که این شرکت می‌تواند موفقیت‌های کنونی‌اش در سودآوری را در آینده نیز تکرار کند و آینده را با کمترین نوسان پشت سر بگذارد. به همین دلیل هم هست که بسیاری از شرکت‌هایی که در زمینه دستیابی به اهداف مالی موفق هستند نگاه ویژه‌ای به حفظ و افزایش انگیزه کارکنان و همچنین وفادارسازی مشتریان از طریق ایجاد تجربیات دلپذیر برای آنها داشته و دارند. 

۳- دارایی‌های غیرملموس

همان‌طور که در بخش اهداف غیرمالی اشاره شد، هر شرکتی باید برای بهبود عملکرد خود به تحقق اهداف غیرمالی و ناملموسی توجه کند که در نهایت باعث موفقیت شرکت در بلندمدت خواهند شد. این دارایی‌های ناملموس می‌توانند شامل مواردی مانند احساس رضایت مشتریان و کارکنان، برند و اعتبار شرکت در بازار و در میان عموم مردم جامعه باشند. ناگفته پیداست سنجش و اندازه‌گیری وضعیت این دارایی‌های ناملموس بسیار پیچیده‌تر و دشوارتر از سنجش شاخص‌های مالی خواهد بود و برای ارزیابی آنها نمی‌توان از روش‌های سنتی ارزیابی عملکرد استفاده کرد، بلکه به‌جای روش‌های سنتی باید سراغ ابزارهای مدرن و جدیدی مانند کارت‌های امتیاز متوازن رفت که مجموعه‌ای کامل از شاخص‌های مالی و غیرمالی و غیرملموس را با دقت بالایی مورد ارزیابی و کنکاش قرار می‌دهند. 

منبع: Harvard Business School