مسوولیت اجتماعی شرکتی؛ از شعار تا راهبرد

مفهومی که به نام «مسوولیت اجتماعی شرکتی» شناخته میشود، اکنون از حاشیه به متن استراتژی شرکتها آمده و به معیاری برای ارزیابی برندها تبدیل شده است. مزایای راهبردی مسوولیت اجتماعی برای بنگاهها باعث شده است که این مفهوم علاوه بر جنبههای اخلاقی، یک مزیت رقابتی برای شرکتها محسوب شود. مطالعات مختلف نشان دادهاند مصرفکنندگان ترجیح میدهند از برندهایی خرید کنند که به جامعه اهمیت میدهند، حتی اگر قیمت بالاتری داشته باشند. برندهایی که در ذهن مشتریان به عنوان حامی محیطزیست، ارتقای سلامت یا آموزش شناخته شوند، جایگاه پایدارتر و اعتماد عمیقتری دارند. نسل جدید نیروی کار، بهویژه جوانان، به ماموریت اجتماعی سازمانها توجه جدی دارند. شرکتی که در کنار سودآوری، به دغدغههای اجتماعی و زیستمحیطی نیز پاسخ میدهد، برای نیروهای توانمند جذابتر است.
عملکرد شفاف و اخلاقمحور، سپری موثر در برابر بحرانهای شهرت، تحریم مصرفکنندگان یا پیگردهای حقوقی است. در جهانی که افکار عمومی از طریق شبکههای اجتماعی شکل میگیرد، یک تصمیم نادرست میتواند به بحران تبدیل شود؛ مسوولیت اجتماعیِ شرکتی در این زمینه نقش «پیشگیری» را ایفا میکند. همچنین شرکتهایی که گزارشهای شفاف، راهبردهای زیستمحیطی مشخص و روابط پایدار با جامعه محلی دارند، شانس بیشتری برای جذب منابع مالی بلندمدت خواهند داشت زیرا بسیاری از سرمایهگذاران نهادی، در انتخاب سبد سرمایهگذاری خود به شاخصهای CSR و ESG توجه میکنند.
با این حال، همانقدر که مفهوم مسوولیت اجتماعیِ شرکتی، پررنگتر شده، خطر سوءاستفاده از آن یا باقیماندن آن در حد شعار و اجرای آن به شکل غیرموثر نیز افزایش یافته است. «سبزشویی»، «اخلاقنمایی»، «کمپینسازیهای نمایشی» یا «خیریهگرایی رسانهای»، مفاهیم و واژههاییاند که بر فاصله بین تعهد واقعی و تظاهر تبلیغاتی دلالت دارند. در واقع، شکاف میان شعارهای اخلاقی شرکتها و عملکرد واقعی آنها، به یکی از چالشهای اصلی اعتماد عمومی بدل شده است. چه فراواناند شرکتهایی که زیر نور پروژکتورها اقدام به کاشت نهال میکنند، اما همزمان در فرآیندهای تولید خود، آسیبهای محیطزیستی جبرانناپذیری وارد میسازند و وقتی زیانهایشان آشکار شود، دیگر نخواهند توانست اعتماد مردم را جلب کنند.
بسیاری از شرکتها نیز اگرچه آسیبی به محیطزیست و جامعه نمیرسانند و نیت سوئی در سر ندارند، اما مسوولیت اجتماعی خود را به شکلی «ضعیف» یا «غیرموثر» ایفا میکنند. نبود چارچوبهای قانونی شفاف، ضعف در شفافیت اطلاعات، تمرکز مدیران بر بازدهی کوتاهمدت و حتی نگاه سیاسی به برخی مفاهیم اجتماعی، موجب شده است مسوولیت اجتماعی شرکتی، بهندرت در سطح راهبردی و ساختاری نهادینه شود و هنوز در بسیاری از شرکتها به فعالیتهای خیریهای همچون توزیع بستههای معیشتی، فعالیتهای آموزشی محدود و کماثر و... خلاصه شود.
نوشتار حاضر پیشنهادهایی را برای ایفای موثر مسوولیت اجتماعی و تبدیل آن از نمایش به یک راهبرد شرکتی، ارائه میکند. فاصلهگرفتن از نمایش مسوولیت اجتماعی به سمت ایفای واقعی مسوولیت اجتماعی، از درون سازمان آغاز میشود. سازمانی که نسبت به وضعیت کارمندان، اخلاق سازمانی، زنجیره تامین و محیط کاری خود بیتفاوت باشد، نمیتواند خروجی اخلاقی و موثر و پایداری ارائه دهد. توجه به انصاف در پرداخت دستمزدها، ارتقای امنیت شغلی، رعایت اصول ایمنی و سلامت در محیط کار، از جمله مصادیق داخلی مسوولیتپذیری هستند که پیش از هر اقدام بیرونی باید محقق شوند. از منظر وجهه بیرونی سازمان نیز شفافیت و گزارشدهی منظم اهمیت دارد.
یکی از مهمترین وجوه تمایز شرکتهای مسوول، پاسخگویی داوطلبانه در قبال عملکردشان است. انتشار منظم گزارشهای سالانه اثرات اجتماعی و زیستمحیطی، ارائه دادههای قابل سنجش و پذیرش ارزیابی بیرونی، از ملزومات مسوولیتپذیری حرفهای است. شرکتهایی که به شاخصهای ESG (محیطزیست، اجتماع، حاکمیت) پایبندند، معمولا با سیستمهای نظارتی مستقل همکاری میکنند و از ذینفعان خود برای بهبود عملکرد بازخورد میگیرند.
شاید مهمترین نکتهای که باید برای ایفای موثر مسوولیت اجتماعی شرکتی به آن اشاره کرد، «استمرار» است. اقدامات مستمر در حوزههایی مانند کاهش مصرف منابع، مدیریت پسماند، حمایت از حقوق کارگران، ترویج تنوع و شفافیت در استخدام و سرمایهگذاری در آموزش نیروی انسانی، هرچند اگر به میزانی اندک باشند، تاثیرات شگرفی بر نهادینهشدن فرهنگ ایفای مسوولیت اجتماعی در شرکت خواهند داشت. شرکتی که هرسال بخشی از سود خود را به ارتقای سطح سلامت در جوامع محلی تخصیص میدهد، یا برنامهای مداوم برای کاهش اثرات زیستمحیطی خود دارد، میتوان گفت بخش قابلتوجهی از مسیر ایفای موثر مسوولیت اجتماعی را پیموده است.
گرچه باید به این حقیقت اذعان کرد که امروز بنگاههای اقتصادی در ایران، غالبا با ناپایداریهای متعددی مواجهاند: تورم، نوسان نرخ ارز، محدودیتهای بینالمللی و نبود مشوقهای قانونی کافی. طبیعی است در چنین شرایطی، اولویت دادن به ایفای موثر مسوولیت اجتماعی دشوار باشد. اما دقیقا در همین شرایط بیثبات، شرکتهایی که پیشگام در شفافیت، مشارکت محلی، کاهش اثرات زیستمحیطی و ارتقای سرمایه انسانی شوند، میتوانند در نظرگاه مخاطبان، موقعیتی ممتاز بهدست آورند. شرکتهایی که امروز در حوزه مسوولیت اجتماعی استانداردهای بالاتری اتخاذ کنند، در آینده نهچندان دور در مواجهه با الزامات داخلی و بینالمللی، آمادهتر و انعطافپذیرتر خواهند بود.
ناگفته نماند، دولت نیز برای ایفای موثر مسوولیت اجتماعی توسط شرکتها میتواند نقشی سازنده داشته باشد. تدوین چارچوبهای ملی سنجش مسوولیت اجتماعی شرکتی توسط نهادهای تخصصی، همراه با مشوقهای مالیاتی یا اعتباری برای شرکتهای متعهد؛ گسترش آموزش و ارتقای سواد پایداری در میان مدیران، دانشجویان و مصرفکنندگان از طریق دانشگاهها و رسانهها؛ توسعه مکانیزمهای گزارشدهی داوطلبانه با پشتیبانی اتاقهای بازرگانی، نهادهای حرفهای و انجمنهای صنعت؛ طراحی و اعطای جایزههای ملی و منطقهای مسوولیت اجتماعی برای تقدیر از عملکرد واقعی و الگوسازی از شرکتهای موفق و ایجاد فضا برای مشارکت سازمانهای مردمنهاد به عنوان ناظر و مشاور مستقل در ارزیابی از جمله این اقدامات است.
سخن پایانی اینکه مسوولیت اجتماعی شرکتی دیگر یک انتخاب داوطلبانه نیست؛ در دنیای امروز، به یک الزام اخلاقی، اقتصادی و رقابتی تبدیل شده است. اما برای آنکه این مسوولیت اثربخش باشد، باید از مرز شعار عبور کرده و در ساختار، فرهنگ و راهبرد سازمان نهادینه شود. شرکتهایی که این مسیر را صادقانه و شفاف طی میکنند، نهتنها از حمایت جامعه و بازار برخوردار خواهند شد، که خود بخشی از راهحل در مسیر توسعه پایدار خواهند بود.
* کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی و برنده جایزه جوان در حوزه اجتماعی
این مطلب به سفارش پایگاه خبری تحلیلی «خیر ایران» نوشته شده است.