نشریه فارن پالیسی بررسی کرد؛
ترامپ چگونه ممکن است جنگ را ببازد؟

دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، اعلام کرده که هدف از این حملات، نابودی کامل توان غنیسازی هستهای ایران بوده است. این اقدام در ادامه عملیاتهای رژیم صهیونیستی صورت گرفت که طی آن، سایتهای نظامی ایران هدف قرار گرفتند و برخی فرماندهان نظامی و دانشمندان هستهای این کشور به شهادت رسیدند.
با اینحال، کارشناسان میگویند درگیری فعلی ممکن است در نهایت نتایج معکوسی در پی داشته باشد. نخستین نگرانی آن است که حملات فعلی نتوانند ضربهای جدی و پایدار به زیرساختهای هستهای ایران وارد کنند، یا اینکه تهران بتواند این خسارات را جبران و حتی با شتاب بیشتری برنامههای خود را از سر گیرد. از سوی دیگر، گسترش اهداف از «توقف غنیسازی» به «تغییر نظام سیاسی ایران» میتواند موجب ورود آمریکا به یک باتلاق نظامی شود، مشابه آنچه در عراق و افغانستان تجربه شد.
گرچه برخی سیاستمداران آمریکایی، و حتی مقاماتی در رژیم صهیونیستی، تغییر ساختار سیاسی ایران را بهعنوان راهحل نهایی معرفی میکنند، اما واقعیت آن است که چنین اقدامی پیچیدگیهای فراوانی دارد. نه اپوزیسیون برای پر کردن خلأ احتمالی وجود دارد و نه تضمینی هست که نتیجه چنین تغییری به دموکراسی ختم شود. تجربه عراق پس از صدام یا لیبی پس از قذافی، هشداردهنده است. با اینحال، شرط عقل آن است که آمریکا چنین تحولی را هدف مستقیم عملیات نظامی خود قرار ندهد.
از دیگر اشتباهات احتمالی آمریکا، کمارزش دانستن قدرت واکنشی ایران است. واکنشهای احتمالی تهران میتواند وضعیت را خطرناکتر کند. پیش از آغاز حملات، تهران هشدار داده بود که اقدامات آمریکا با «پاسخی جبرانناپذیر» روبهرو خواهد شد. ایران در گذشته نیز از گروههای همپیمان خود برای هدف قرار دادن پایگاههای آمریکا در منطقه استفاده کرده است. با این حال، نباید فراموش کرد که جمهوری اسلامی ایران طی دهههای گذشته با استفاده از نیروهای همپیمان منطقهای، به دنبال حفظ توازن در برابر نفوذ قدرتهای خارجی در منطقه بوده است، و ممکن است در صورت لزوم از این ظرفیت بهره بگیرد.
با توجه به سوابق تاریخی، امکان بروز واکنشهایی فراتر از منطقه نیز وجود دارد. چنین اقداماتی اغلب پیامدهای سیاسی و بینالمللی سنگینی داشته است. شدیدترین گزینهها میتواند در دستور کار ایران باشد که البته پیامدهای اقتصادی و سیاسی بسیار گستردهای برای منطقه خواهد داشت.
یکی از نگرانیهای اصلی در افق بلندمدت، وضعیت برنامه هستهای ایران است. این امکان وجود دارد که تهران در ظاهر شرایط محدودکننده را بپذیرد، اما به دنبال بازسازی زیرساختهای حساس خود باشد. تجربه حمله رژیم اشغالگر قدس به تاسیسات هستهای عراق در دهه ۱۹۸۰ نشان میدهد که چنین حملاتی میتواند در بلندمدت موجب شتاب بیشتر در روندهای نظامیسازی شود. از این رو، برخی کارشناسان هشدار میدهند که ایران ممکن است در آینده به این نتیجه برسد که به جای عقبنشینی به مرحله بازدارندگی هستهای برسد.
در حال حاضر، دستگاه اطلاعاتی رژیم اشغالگر مدعی است که اشراف قابلتوجهی بر فعالیتهای ایران دارد و میتواند هرگونه تخلف یا حرکت پنهان را ردیابی کند. اما این موضوع قطعی نیست. با گذشت زمان، ممکن است توان ضدجاسوسی ایران افزایش یابد، کشورهای متحد مانند روسیه کمکهای بیشتری در اختیار تهران قرار دهند، یا شرایط سیاسی در واشنگتن و تلآویو دستخوش تغییراتی شود که پیگیری و اعمال نظارت بر توافقهای احتمالی را دشوارتر سازد.
آینده بهشدت وابسته به توافقی است که ترامپ مدعی دستیابی به آن است. وی پس از حملات اخیر اعلام کرد که «اکنون زمان صلح است!» اما صلح بر اساس چه معیارهایی؟ هر توافقی باید علاوه بر توقف غنیسازی، شامل سازوکارهای دقیق نظارت و برخورد با تخلفات باشد. همچنین، حضور کشورهای منطقه در این توافق ضروری است. اگرچه برخی دولتهای عربی از کاهش توان هستهای ایران راضیاند، اما بهعنوان همسایگان جغرافیایی این کشور، ثبات را به هر گزینه دیگری ترجیح میدهند. مشارکت آنها میتواند ضامن اجرای موفقتر توافق باشد.
اکنون که ادعا میشود ایران در ظاهر دست پایینتر را دارد، ممکن است سیاستمداران آمریکایی وسوسه شوند تا دامنه اهداف خود را گسترش دهند و دیگر موضوعات حقوق بشری یا نقش منطقهای ایران را نیز هدف قرار دهند. با این حال، چالش اصلی واشنگتن، حفظ تعادل میان احتیاط و جاهطلبی است. هرچه اهداف ایالات متحده گستردهتر شود، نیاز به نیروی انسانی و منابع نظامی بیشتر خواهد بود تعهدی که ممکن است هزینههای سنگینی برای آن در پی داشته باشد.