Untitled1 copy

حمله اسرائیل به ایران و سپس ورود آمریکا به جنگ با هدف قرار دادن تاسیسات هسته‌ای ایران، رسالت بزرگی را بر دوش رسانه‌ها در بازتاب اخبار جنگ قرار داده است. «دنیای اقتصاد» به عنوان یکی از رسانه‌های فعال در پوشش تحولات جنگی اخیر کوشیده با ترجمه یادداشت‌ها، گزارش‌ها و اخبار در قالبی مختصر و مفید، نگاه رسانه‌ها، اندیشکده‌ها و صاحب‌نظران غربی را انعکاس دهد تا دریچه‌ای به سوی شناخت از رفتار، سخنان و مواضع غرب باشد. آنچه در ادامه می‌خوانید تنها در جهت آگاهی از مواضع «رسانه‌های غربی» در مورد تحولات اخیر است و به منزله تایید محتوای آنها نیست.


Untitled4 copy

نشریه فارن افرز پیامدهای درگیر شدن آمریکا در جنگ را بررسی کرد 

پوست موز نتانیاهو زیر پای ترامپ

گلدنبرگ copy

ایلان گلدنبرگ*: ایالات متحده به ایران حمله کرده است. تنها چند روز پس از آنکه دونالد ترامپ، رئیس‌‌‌جمهور آمریکا، اشاره کرده بود ممکن است اقدام نظامی آمریکا را برای چند هفته به تعویق بیندازد.

 او در ۲۱ ژوئن اعلام کرد که هواپیماهای آمریکایی به سه سایت هسته‌‌‌ای ایران، از جمله تاسیسات زیرزمینی فردو، حمله کرده‌‌‌اند. مقام‌‌‌های ایرانی وقوع این حملات را تایید کردند.  اگرچه ترامپ مدعی شده این سایت‌‌‌ها «نابود شده‌‌‌اند» هنوز مشخص نیست که این حملات چه میزان خسارت وارد کرده‌‌‌اند. با این حال، روشن است که با این مداخله آمریکا، جنگی که رژیم صهیونیستی بیش از یک هفته پیش علیه ایران آغاز کرده بود، وارد مرحله جدیدی شده است. اکنون امکان دارد اوضاع به مسیرهای مختلفی پیش برود. این حمله ممکن است رویکرد ایران را متاثر کند. اما به همان اندازه، و شاید بیشتر، احتمال دارد که آمریکا را بیشتر درگیر جنگ کند و پیامدهای منفی عمیقی در پی داشته باشد. ایران تقریبا به طور قطع در پی پاسخ خواهد بود، شاید با حمله به پایگاه‌‌‌های آمریکا در نزدیکی مرزهایش که می‌تواند به کشته شدن سربازان آمریکایی منجر شود. این امر ممکن است به تشدید روزافزون درگیری‌‌‌ها بینجامد، با پیامدهایی ویرانگر برای منطقه و گرفتار شدن آمریکا در جنگی که اکثر آمریکایی‌‌‌ها خواهان آن نیستند. بیش از یک هفته از آغاز تهاجم نظامی اسرائیل گذشته بود و رژیم صهیونیستی هنوز به یکی از حساس‌‌‌ترین تاسیسات هسته‌‌‌ای ایران در فردو حمله نکرده بود. دلیل خودداری رژیم صهیونیستی از حمله به فردو این نبود که علاقه‌‌‌ای به آن نداشت، بلکه به این خاطر بود که توانایی لازم را نداشت. این تاسیسات آنقدر عمیق در زیر زمین قرار دارد که فقط بمب‌‌‌های سنگرشکن آمریکا توان تخریب آن را دارند. از نگاه آمریکا، توقف توسعه برنامه هسته‌‌‌ای ایران، یا نیازمند نابودی فردو بود یا پذیرش ایران برای برچیدن بخش بزرگی از آن. در نهایت، ترامپ از گزینه دیپلماتیک ناامید شد و تصمیم گرفت به جنگ ملحق شود و تاسیسات فردو، نطنز و اصفهان را بمباران کند.

واشنگتن مدعی شده که به تهران پیام داده است که این حملات، سقف دخالت آمریکا خواهد بود، مشروط به اینکه ایران واکنشی نشان ندهد. احتمالا ترامپ امیدوار است که ایالات متحده بتواند حملات محدود ایران را تحمل کند و از درگیر شدن بیشتر در جنگ پرهیز کند. این ترفند شاید موثر واقع شود، اما به‌‌‌شدت پرریسک است. در پی این حمله، محتمل‌‌‌ترین واکنش ایران، حمله به پایگاه‌‌‌های آمریکایی در منطقه خواهد بود، همان‌‌‌گونه که در پاسخ به ترور ژنرال قاسم سلیمانی در سال ۲۰۲۰ نیز چنین کرد. این واکنش با احتمال کشته شدن نیروهای آمریکایی همراه خواهد بود. با این حال، ممکن است نیروهای آمریکایی کم‌‌‌ و بیش از چنین حمله‌‌‌ای جان سالم به در ببرند، زیرا احتمالا ارتش آمریکا بسیاری از نیروهای خود را از پایگاه‌‌‌های نزدیک به ایران جابه‌‌‌جا کرده و سامانه‌‌‌های پدافند موشکی اضافی برای مقابله با حمله احتمالی ایران مستقر کرده است. اگر تلفات آمریکا محدود باشد، ترامپ می‌تواند همان الگوی سال ۲۰۲۰ را تکرار کند و ایالات متحده از درگیری عقب‌‌‌نشینی کند.

با این حال، احتمال دیگر این است که ایران یک حمله گسترده‌‌‌تر علیه نیروهای آمریکایی در خاورمیانه ترتیب دهد که تلفات جدی به دنبال داشته باشد و آمریکا را به جنگی طولانی‌‌‌مدت بکشاند. 

تهران ممکن است نتیجه بگیرد که پافشاری و تهاجم، بهترین راه برای وادار کردن ترامپ به عقب‌‌‌نشینی است.  سوانح و محاسبات اشتباه می‌توانند اوضاع را بسیار بدتر کنند. ایران ممکن است در پی حمله‌‌‌ای محدود باشد، اما به طور ناخواسته وارد درگیری شود؛ یعنی یکی از موشک‌‌‌هایش از پدافند آمریکا عبور کرده و خساراتی بسیار بیشتر از حد انتظار وارد کند، که نتیجه‌‌‌اش کشاندن آمریکا به درگیری عمیق‌‌‌تر خواهد بود. از دیگر گزینه‌‌‌های تلافی‌‌‌جویانه مهم ایران، ناوگان قایق‌‌‌های کوچک آن است. این قایق‌‌‌ها وقتی پراکنده می‌‌‌شوند، به سختی قابل شناسایی و انهدام هستند و می‌توانند در تنگه هرمز مین‌‌‌ریزی کنند یا به کشتی‌‌‌های آمریکایی حملات انتحاری ترتیب دهند. چنین اقدامی ممکن است حدود یک‌‌‌سوم تجارت نفت جهان را مختل کند، قیمت‌ها را به‌‌‌شدت افزایش دهد و رکودی جهانی را به‌‌‌راه اندازد. اگر ایران این مسیر را انتخاب کند، تنها نیروی دریایی آمریکا خواهد توانست برای بازگشایی تنگه هرمز تلاش کند و در پی آن، جنگ شدید دریایی میان کشتی‌‌‌ها و هواپیماهای آمریکایی با ناوگان و سامانه‌‌‌های دفاع ساحلی ایران آغاز خواهد شد. 

البته ایران پیش از بستن تنگه هرمز، بررسی زیادی خواهد کرد. کشورهایی که بیشترین آسیب را از چنین اقدامی می‌‌‌بینند، چین—بزرگ‌ترین خریدار نفت خلیج فارس—و کشورهای منطقه خواهند بود. راهبرد ایران طی چند سال گذشته بر بهبود روابط با چین و همسایگان متمرکز بوده است. به همین دلیل است که حتی اکنون، بازار جهانی نفت این احتمال را ضعیف در نظر گرفته و از زمان آغاز جنگ در ۱۳ ژوئن، تنها ۱۰‌درصد افزایش قیمت داشته است.

ممکن است که پس از حملات آمریکا، اوضاع تشدید نشود. ایران ممکن است تعداد محدودی موشک به اهداف آمریکایی شلیک کند که تلفات کمی داشته باشند. ترامپ این حملات را تحمل کرده و به چرخه تنش‌‌‌زایی پایان دهد. با توجه به تعدد متغیرها، بسیاری از چیزها به خردمندی و خویشتنداری ایران بستگی دارد. 

ایران همچنان تجهیزات نظامی قابل‌‌‌توجهی دارد. ایران سوریه بشار اسد نیست، کشوری که پیش از سقوط نظامش در دسامبر ۲۰۲۴، یک دهه جنگ داخلی آن را ویران و خالی از سکنه کرده بود. 

ایران ممکن است روش‌های دیگر انتقام‌‌‌جویی را نیز در پیش گیرد، از جمله انجام حملات علیه تاسیسات آمریکایی در سراسر جهان. خطر دیگر این است که در صورت سرسخت‌‌‌تر شدن موضع ایران، درگیری آن با رژیم صهیونیستی ممکن است به درگیری‌‌‌ای دائمی تبدیل شود.  آغاز جنگ بسیار آسان‌‌‌تر از پایان آن است. ایران ممکن است ماه‌‌‌ها یا حتی سال‌ها به طور منظم موشک‌‌‌هایی به سوی سرزمین‌‌‌های اشغالی شلیک کند و رژیم صهیونیستی نیز حملات هوایی به ایران را ادامه دهد. آمریکا احتمالا از چنین جنگی دور خواهد ماند. برای ایالات متحده، تهدیدهای ناشی از جنگ، قابل مدیریت اما هزینه‌‌‌بر خواهد بود. در نهایت، اگر این درگیری تشدید شود و آمریکا بیشتر به جنگ کشیده شود و بار دیگر در خاورمیانه گرفتار شود، رابطه آمریکا با رژیم صهیونیستی می‌تواند به طور جدی تغییر کند. پس از تهاجم آمریکا به عراق، متهم کردن رژیم صهیونیستی به تشویق آمریکا به این حمله، در برخی محافل مطرح بود. اما اگر ایالات متحده وارد جنگی شود که اکثر مردم آن را غیرضروری بدانند و این جنگ بد پیش برود، افکار عمومی آمریکا به‌‌‌درستی رژیم صهیونیستی را مقصر خواهد دانست. هم‌‌‌اکنون نیز در جناح چپ آمریکا، اقدامات رژیم صهیونیستی در غزه به‌‌‌شدت حمایت از اتحاد آمریکا و این رژیم را کاهش داده، و در جناح راست نیز درباره سیاست خارجی آمریکا بحث‌‌‌هایی جدی در جریان است.

* مشاور سابق وزارت خارجه آمریکا


Untitled6 copy

روابط ایران با کشورهای عربی در پرتو تحولات اخیر چگونه خواهد بود؟

اعراب؛ میانجی‌گران صلح

مونا یعقوبیان copy

مونا یعقوبیان*: با ورود واشنگتن به جنگ در حمایت از اسرائیل، سیاستگذاران آمریکایی مجبورند بین دو دیدگاه رقیب برای خاورمیانه یکی را انتخاب کنند. در سال‌های اخیر، کشورهای عربی به طور فزاینده‌‌‌ای به دنبال ادغام ایران در منطقه بوده‌‌‌اند تا مقابله با آن. در مقابل، اسرائیل معتقد است که نمی‌‌‌تواند یک ایران یکپارچه را در منطقه‌‌‌ بپذیرد.

 خیلی قبل از حمله بی‌‌‌سابقه اسرائیل در ۱۳ ژوئن به ایران، تلاش برای ادغام منطقه‌‌‌ای در حال انجام بود. با‌این‌حال، یک رویداد مهم قابل ذکر است: حمله ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۹ به تاسیسات نفتی عربستان سعودی که حدود ۵۰‌درصد از تولید نفت این کشور را مختل کرد. عدم‌واکنش ایالات متحده به این حمله، نقطه‌عطفی برای خلیج فارس بود. بسیاری به این باور رسیدند که در تیررس درگیری رو به رشد ایالات متحده و ایران قرار دارند، اما نمی‌‌‌توانند در صورت حمله بزرگ ایران، برای محافظت از خود به ایالات متحده تکیه کنند. این باور، فرآیندی را هدایت کرد که منجر به برقراری مجدد روابط عربستان و ایران در ۱۰ مارس ۲۰۲۳ شد. گرم شدن روابط - حتی پس از 7 اکتبر – به‌آرامی پیش رفت. به نظر می‌رسد که با عمیق‌‌‌تر شدن تنش‌‌‌های اسرائیل و ایران، روند آشتی کشورهای خلیج فارس با ایران تسریع شده است.

تنها یک ماه پس از اولین رویارویی نظامی مستقیم بین ایران و اسرائیل، وزیر امور خارجه عربستان (به همراه امیر قطر، وزیر امور خارجه امارات و دیگر مقامات کلیدی عرب) در مراسم تشییع‌جنازه رئیس‌جمهور ایران که در سقوط هلیکوپتر درگذشت، شرکت کردند. سپس، عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، در 9 اکتبر 2024، پس از دومین حمله مستقیم ایران به اسرائیل در اوایل همان ماه، از عربستان بازدید کرد. همچنین در ماه اکتبر، عربستان سعودی و ایران اولین رزمایش دریایی مشترک خود را انجام دادند. حتی بحرین - با وجود تنش‌‌‌های طولانی‌مدت خود با ایران - برای احیای روابط اقدام کرد. گفت‌وگوهای ماه گذشته با استراتژیست‌‌‌های خلیج فارس نشان می‌دهد که مذاکرات با وجود تنش‌های هسته‌ای و درگیری‌های اسرائیل و ایران ادامه دارد.  در حقیقت، تلاش کشورهای حاشیه خلیج فارس برای ایجاد نظم جدید در منطقه، کاهش تنش، رشد و تنوع در داخل و در عین حال ایجاد روابط اقتصادی عمیق‌‌‌تر در سراسر منطقه و جهان را در اولویت قرار داده است. فرونشاندن درگیری احتمالی [اعراب] با ایران و تعمیق تعامل با این کشور - اگر نگوییم ادغام - در هسته اصلی چشم‌‌‌انداز کشورهای حاشیه خلیج فارس قرار دارد. با در نظر گرفتن این اهداف، رهبران خلیج فارس معتقد بودند که سه سال نزدیکی با ایران، سود بیشتری نسبت به 30 سال انزوا به همراه داشته است.

پیش از حملات اخیر، طرف‌‌‌های مذاکره‌‌‌کننده خلیج فارس بر تضمین موفقیت مذاکرات متمرکز بودند. تحلیلگران ماه گذشته در عمان اظهار کردند که ایران می‌‌‌تواند یک دستورکار بلندپروازانه را به‌عنوان بخشی از یک توافق موفق پیشنهاد دهد که شامل توافقات اقتصادی بزرگ و فرصت‌‌‌های سرمایه‌گذاری برای ایالات متحده باشد. سفر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا به منطقه، خوش‌بینی نسبت به دستیابی به توافقی را که نویدبخش دوران جدیدی برای منطقه باشد، بیشتر افزایش داد.

این امیدها و محاسبات در حالی بود که کشورهای حاشیه خلیج فارس پس از حملات اسرائیل و آمریکا به ایران انتقادات شدیدی را مطرح کردند. نکته قابل‌توجه این است که عربستان سعودی با اشاره به حمله «فجیع» اسرائیل به «برادرانمان در جمهوری اسلامی ایران»، محکومیت ویژه‌‌‌ای صادر کرد. قطر، امارات متحده عربی و عمان نیز اقدامات اسرائیل را محکوم کردند. این محکومیت‌‌‌ها در تضاد آشکار با رویارویی قبلی با ایران است، زمانی که کشورهای خلیج فارس از جمله صریح‌‌‌ترین کسانی بودند که از ایالات متحده می‌‌‌خواستند هر چه زودتر حمله کرده و تاسیسات هسته‌‌‌ای ایران را نابود کند.

در عین حال، کشورهای خلیج فارس از گرفتار شدن در آتش درگیری بین اسرائیل و آمریکا با ایران محتاط هستند. نگرانی‌ها در حال افزایش است که حملات به زیرساخت‌‌‌های ایران عواقب جدی برای منطقه به همراه خواهد داشت. درحال‌حاضر، ایران از هدف قرار دادن پایگاه‌های آمریکا خلیج فارس اجتناب کرده است تا روابط رو به تعمیق خود با منطقه را حفظ کند، اما این وضعیت با تغییر شرایط می‌تواند تغییر کند.

در نتیجه، کشورهای خلیج فارس خواستار یک راه‌‌‌حل فوری دیپلماتیک هستند. ذی‌نفعان خلیج فارس، با توجه به الزامات رشد اقتصادی خود، به دنبال جلوگیری از گسترش درگیری هستند و به دنبال راه‌‌‌هایی برای پیشبرد نظم مورد نظر خود خواهند بود. میانجی‌گران سنتی مانند عمان - و اکنون شاید عربستان - به دنبال ایجاد مسیرهای خلاقانه برای رفع تنش‌ها هستند و احتمالا از روابط پنهانی امارات با اسرائیل به‌عنوان یک کانال ارتباطی استفاده خواهند شد.

جنگ فعلی، تنش بین دیدگاه کشورهای خلیج فارس برای منطقه و دیدگاه اسرائیل را به اوج خود رسانده است. از نظر اسرائیل، ارتش این رژیم بر موفقیت‌‌‌های خود در برابر حزب‌‌‌الله، فروپاشی رژیم اسد و گشودن راه برای دورانی جدید در لبنان و سوریه تکیه می‌کنند. از این منظر، حمله اسرائیل به ایران گام بعدی در این پیشرفت است. 

برای دیگران در جهان عرب، استفاده اسرائیل از زور، حاکمیت قانون را تضعیف می‌کند و اتکای این رژیم به قدرت نظامی، فضای کمی برای منطقه‌‌‌ای با اقتصاد یکپارچه‌‌‌تر و وابسته به ثبات باقی می‌‌‌گذارد. بنابراین، این اسرائیل است که به «منبع اصلی بی‌‌‌ثباتی در منطقه» تبدیل شده است. از این دیدگاه، مداخلات نظامی اسرائیل در غزه، لبنان، سوریه، یمن و ایران، نمونه‌‌‌هایی از موضع تهاجمی و بی‌‌‌ثبات‌‌‌کننده آن است. علاوه بر این، اسرائیل با ترور علی شمخانی، که کلید نزدیکی ایران با عربستان سعودی بود، تلاش کرد ادغام ایران در منطقه را مختل کند. در نهایت، آینده نظم خاورمیانه به کاهش یا افزایش تنش و نحوه درگیری‌های ایران با اسرائیل مبتنی است. 

* مدیر برنامه خاورمیانه در مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی


Untitled4 copy

حمله به ایران، بازتاب دو بیماری مزمن در سیاست خارجی آمریکا است

ترامپ و خلق فاجعه‌‌‌ای دیگر در خاورمیانه

میلر copy

اندرو پی. میلر*: حملات آمریکا به ایران آغازگر فاجعه‌‌‌ای بزرگ است و ممکن است برای دهه‌‌‌ها، واشنگتن را در خاورمیانه زمین‌‌‌گیر کند. نشریه فارن افرز در یادداشتی به قلم اندرو پی. میلر نوشت: در نخستین ساعات بامداد روز اول تیر، ارتش ایالات متحده، بدون اعلام قبلی، تاسیسات غنی‌‌‌سازی اورانیوم در فردو و سایت هسته‌‌‌ای اصفهان را هدف حملات هوایی قرار داد. این عملیات که بنا بر ادعای پنتاگون «در پاسخ به تهدیدهای فزاینده» صورت گرفت، نقطه عطفی خطرناک در بحران هسته‌‌‌ای میان واشنگتن و تهران است- بحرانی که اکنون از یک تقابل سیاسی فراتر رفته و وارد فاز نظامی آشکار شده است.

دونالد ترامپ، رئیس‌‌‌جمهور ایالات متحده، تنها دو روز پیش‌‌‌گفته بود که «تصمیم نهایی درباره پیوستن آمریکا به اقدام نظامی متحدانش» را ظرف دو هفته خواهد گرفت. تصمیمی که اکنون از مرحله تهدید خارج شده و به فاز عملی رسیده است. این حملات که هنوز دامنه خسارات آن به طور کامل اعلام نشده، در حالی انجام شد که از هیچ‌‌‌یک از سازوکارهای دیپلماتیک بین‌المللی برای حل بحران کاملا بهره‌‌‌برداری نشده بود. پرسش مهم اکنون این است: هدف از این عملیات چه بود؟ و آیا چنین اقدامی ایالات متحده را به امنیت و ثبات نزدیک‌‌‌تر می‌کند یا منطقه را وارد یک جنگ تمام‌‌‌عیار می‌‌‌سازد؟

این تحولات به‌‌‌درستی یادآور جنگ عراق برای بسیاری از آمریکایی‌‌‌هاست؛ جنگی که ترامپ بارها مدعی مخالفت با آن شده بود. این بار نیز او و همراهانش تلاش کرده‌‌‌اند مداخله احتمالی آمریکا در ایران را محدود جلوه دهند و آن را در چارچوب حمله‌‌‌ای دقیق به تاسیسات غنی‌‌‌سازی فردو تبیین کنند؛ تاسیساتی زیرزمینی که رژیم صهیونیستی به‌‌‌تنهایی توان تخریب آن را نداشت. اما حتی چنین حمله‌‌‌ای «محدود» هم با ریسک‌‌‌های بزرگی همراه خواهد بود: از جمله واکنش متقابل ایران علیه پایگاه‌‌‌های آمریکا در منطقه یا عملیات تلافی‌‌‌جویانه علیه منافع آمریکایی در خارج از کشور که می‌‌‌تواند مداخله آمریکا را به بحرانی طولانی‌‌‌تر تبدیل کند. افزون بر آن، ورود نظامی به چنین جنگی، به‌‌‌جای توقف برنامه هسته‌‌‌ای ایران، احتمالا دستیابی به راه‌‌‌حلی پایدار را دشوارتر خواهد کرد.

آسیب‌‌‌شناسی سیاستگذاری آمریکا

اظهارات مقامات آمریکا و رژیم صهیونیستی درباره حمله به ایران، بازتاب دو بیماری مزمن در سیاست خارجی آمریکا طی یک قرن گذشته است: نخست، باور افراطی به توان نیروی هوایی برای دستیابی به اهداف راهبردی؛ دوم، اعتماد ساده‌‌‌انگارانه به امکان سرنگونی سریع دولت‌های دشمن و جایگزینی آنها با نظام‌‌‌هایی مطلوب. رژیم صهیونیستی مدعی است که نیروهای مسلح این رژیم و سازمان موساد در حال تضعیف ظرفیت‌‌‌های برنامه هسته‌‌‌ای ایران هستند. تاسیسات فردو، که تنها بمب‌‌‌افکن‌‌‌های آمریکا با بمب‌‌‌های سنگرشکن به وزن 13‌هزار کیلو قادر به تخریب آن‌‌‌اند، به‌‌‌عنوان آخرین حلقه برنامه هسته‌‌‌ای ایران معرفی می‌‌‌شد. به گفته مقامات آمریکایی بمب GBU-57 قادر به نفوذ در لایه‌‌‌های عمیق بتنی تاسیسات فردو است، اما واقعیت این است که میزان موفقیت این حمله در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. فردو طبق ارزیابی‌‌‌ها در عمق ۸۰ تا ۱۱۰ متری کوه دفن شده و برای تخریب آن، چند بمب دقیق باید با نهایت دقت پرتاب شوند. اگر این ماموریت شکست بخورد، نه‌‌‌تنها ایران می‌‌‌تواند برنامه هسته‌‌‌ای خود را به‌‌‌سرعت بازسازی کند، بلکه انگیزه‌ای برای تولید سلاح هسته‌‌‌ای خواهد یافت تا در برابر حملات آتی بازدارندگی ایجاد کند.

توهم تغییر رژیم

بیماری دوم در سیاست آمریکا، خوش‌‌‌خیالی خطرناک درباره فروپاشی سریع و استقرار نظمی تازه است. نخست‌‌‌وزیر رژیم صهیونیستی، بنیامین نتانیاهو، سال‌هاست که از تغییر نظام در ایران حمایت می‌کند و اخیرا نیز صریحا مدعی شده که این رژیم در حال «ایجاد ابزارهایی برای آزادی مردم ایران» است. ترامپ نیز گه‌‌‌گاه از تمایل به تغییر نظام سخن گفته و با لحنی تهدیدآمیز افزود که آمریکا «حداقل فعلا» قصد ورود ندارد. اما برخلاف این تحلیل‌‌‌ها، حذف مقامات به‌‌‌معنای فروپاشی نیست. پس از ۴۶ سال، نهادهای نظام مستقر و نیرومندند. مدافعان ترور گاه به تجربه ترور رهبران حزب‌‌‌الله توسط رژیم صهیونیستی اشاره می‌کنند، ولی حزب‌‌‌الله همچنان پابرجاست و ایران به‌‌‌مراتب قدرتمندتر از لبنان است.

پروسه تغییر رژیم مستلزم حمله زمینی گسترده است؛ قابلیتی که رژیم صهیونیستی ندارد و تنها با اعزام نیروهای آمریکایی ممکن است. افکار عمومی آمریکا نیز به‌‌‌درستی تمایلی به مداخله نظامی جدید در خاورمیانه ندارد. نظرسنجی‌‌‌ها نشان می‌دهند اکثریت آمریکایی‌‌‌ها با هرگونه عملیات نظامی در ایران مخالف‌‌‌اند.

پیروزی‌‌‌های سراب‌‌‌گونه

حتی در صورت موفقیت آمریکا و رژیم صهیونیستی در تخریب فردو این دستاوردها موقت یا پرهزینه خواهند بود. تاسیسات را می‌‌‌توان بازسازی کرد. تجربه‌‌‌های ۲۵ سال گذشته نشان داده که پیروزی نظامی الزاما به موفقیت سیاسی نمی‌‌‌انجامد. تخریب فردو ممکن است به برنامه هسته‌‌‌ای ایران ضربه وارد کند، اما طبق برخی گزارش‌‌‌ها، ایران این مرکز را گسترش داده و بخشی از فناوری هسته‌‌‌ای را در مکان‌‌‌هایی ذخیره کرده که از حمله در امان بمانند. حتی در بهترین سناریو، دانش بومی دانشمندان ایرانی باقی می‌‌‌ماند و حجم بالایی از اورانیوم غنی‌‌‌شده ایران که در مناطق مختلف پنهان شده، احتمالا از تخریب مصون می‌‌‌ماند. در این صورت، ایران می‌‌‌تواند با سرعت بیشتری بازسازی را آغاز کند، آن هم در شرایطی پنهان‌‌‌تر و بدون نظارت آژانس، به‌‌‌ویژه اگر از پیمان منع گسترش سلاح‌‌‌های هسته‌‌‌ای (NPT) خارج شود.

زمان، کافی نیست

مدافعان مداخله می‌‌‌گویند حتی اگر نتوان برنامه هسته‌‌‌ای ایران را متوقف کرد، می‌‌‌توان روند آن را به تاخیر انداخت. برخی منابع نظامی صهیونیستی می‌‌‌گویند حملات اخیر تنها چند ماه زمان خریده است. اما هدف واقعی، توقف کامل برنامه هسته‌‌‌ای است، نه ایجاد تاخیر موقت در مسیر پیشرفت این برنامه. نتیجه محتمل‌‌‌تر آن است که ایران باور کند تنها راه حفظ امنیت خود، دستیابی به بازدارندگی هسته‌‌‌ای است. تجربه عراق و لیبی، در برابر کره‌شمالی، درس روشنی در این زمینه است. و حتی اگر باور کنیم این حمله موفقیت‌‌‌آمیز بوده است، باز هم گزینه‌‌‌ای بسیار پرهزینه‌‌‌تر از توافقی دیپلماتیک است؛ توافقی که امکان راستی‌‌‌آزمایی دقیق فراهم می‌‌‌کرد و زمان کافی برای شناسایی نقض‌‌‌های مربوطه را در اختیار ما می‌‌‌گذاشت. عواقب این تصمیم ترامپ می‌‌‌تواند میراثی خطرناک و پرهزینه برای آمریکا و امنیت منطقه به‌‌‌جا گذارد. یک قمار سیاسی تازه‌‌‌ که ممکن است برای دهه‌‌‌ها، واشنگتن را در خاورمیانه زمین‌‌‌گیر کند.

* معاون وزیر خارجه در امور فلسطین و اسرائیل


Untitled7 copy

اسرائیل، تشدید تنش‌‌‌ها با پاکستان و ترکیه را در سر دارد

بقای «دیوانه» در جنگ دائمی 

ابوشهاده copy

عابد ابو شهاده* : تصمیم اسرائیل برای حمله به ایران را نمی‌‌‌توان از هیچ دیدگاه منطقی تفسیر کرد. این تصمیم مستقیما با دکترین نظامی دیرینه اسرائیل که براساس عملیات‌‌‌های کوتاه و قاطع با هدف تامین اهداف استراتژیک ملموس ساخته شده بود، در تضاد است؛ دکترینی که در آسیب‌‌‌پذیری‌‌‌های ذاتی جغرافیایی، اقتصادی و جمعیتی اسرائیل ریشه دارد.

 آنچه اکنون شاهد آن هستیم یک تغییر اساسی است؛ کنار گذاشتن واقع‌‌‌گرایی استراتژیک به نفع یک جنگ بی‌‌‌پایان. این دگرگونی آشکار است. اسرائیل از یک پروژه استعماری تحت حمایت غرب که به دنبال مشروعیت بین‌المللی است، به یک بنگاه استعماری تبدیل می‌شود که در جنگ دائمی رونق می‌گیرد. استفاده فزاینده از لفاظی‌‌‌های مذهبی و گنجاندن خدا در منطق جنگ، این تغییر سیستماتیک را برجسته می‌کند. بامداد روز یکشنبه، واشنگتن با انجام حملاتی به سایت‌‌‌های هسته‌‌‌ای ایران در فردو، نطنز و اصفهان، به جنگ اسرائیل علیه ایران پیوست. دونالد ترامپ این حملات را «بسیار موفق» توصیف کرد. مقامات ایرانی تایید کردند که بخش‌‌‌هایی از سایت‌‌‌های هسته‌‌‌ای، از جمله فردو، مورد حمله قرار گرفته‌‌‌اند. نخست‌وزیر اسرائیل «تصمیم جسورانه» ترامپ را ستود.

پس از حملات ایالات‌متحده، نتانیاهو اکنون با یک چالش داخلی عمیق روبه‌روست. مخالفان سکولار او که زمانی از ماجراجویی‌‌‌های نظامی او حمایت می‌‌‌کردند، این پرسش را مطرح می‌کنند که چرا باید زندگی خود را فدای درگیری بی‌‌‌پایان کنند. در عین حال، نتانیاهو در حال فرسایش فضای تنفس داخلی برای یهودیان است تا بتواند شتاب دستور کار نظامی خود را حفظ کند. جبهه داخلی، نه ایران، ممکن است به سخت‌‌‌ترین میدان نبرد او تبدیل شود. یکی از عجیب‌‌‌ترین اما گویاترین تصمیمات، اعمال محدودیت‌ بر آزادی تردد یهودیان اسرائیلی، از جمله تعطیلی فرودگاه بن‌گوریون برای سفرهای خارجی، همراه با هشدارهای امنیتی مبنی بر عدم‌ورود مجدد از طریق اردن یا مصر بوده است. اگرچه پروازها هنوز از اسرائیل انجام می‌‌‌شوند، اما عمدتا برای گردشگران و ساکنان خارجی رزرو شده‌‌‌اند، در حالی که یهودیان داخل اسرائیل عملا در دام افتاده‌‌‌اند. در همین حال، از زمان شروع جنگ علیه غزه -و حتی قبل از آن- بسیاری از اسرائیلی‌‌‌ها تصمیم به جابه‌جایی پول به خارج از سرزمین‌های اشغالی گرفته‌‌‌اند، به طوری که یک شرکت خدمات مالی در ماه مارس از افزایش 50درصدی تعداد اسرائیلی‌‌‌هایی که به دنبال مبادله و انتقال پول به خارج از این سرزمین هستند، خبر داد.

از اکتبر 2023، طبق گزارش‌‌‌ها، انتقال پول از اسرائیل به کشورهای دیگر هفت‌برابر افزایش یافته است، به طوری که تنها در آن سال حدود 5.6میلیارد دلار از سرزمین‌های اشغالی خارج شده است. برای نتانیاهو، این تغییرات مالی باید نگران‌‌‌کننده باشد. سال‌هاست او از این ایده حمایت می‌کند که اسرائیل تنها از طریق اقتصاد قوی می‌‌‌تواند ارتش بسیار مجهز خود را حفظ کند. با این حال، شرکای ائتلافی ارتدوکس افراطی او سهم کمی در این زمینه دارند، در حالی که متحدان او برای جنگ‌‌‌های بیشتر و گسترش ارضی تلاش می‌کنند. از قضا، بخش‌‌‌هایی از جامعه که اقتصاد اسرائیل را حفظ می‌کنند، بیشترین مخالفت را با نتانیاهو دارند. اما آنها با جنگ‌‌‌های او مخالفت نکرده‌‌‌اند؛ بلکه همچنان از اقدامات نظامی اسرائیل حمایت می‌کنند، در حالی که تلاش می‌کنند استاندارد زندگی غربی را حفظ کنند. ناتوانی -یا امتناع- آنها از بررسی انتقادی اخلاق صهیونیستی که به آنها آموخته است جهان ذاتا یهودستیز است و باید با شمشیر زندگی کنند، به نتانیاهو و متحدانش اجازه داده تا از قدرت اقتصادی خود سوءاستفاده کنند. با انجام این کار، آنها سیاست‌‌‌های ‌نژادپرستانه و ایدئولوژی برتری‌‌‌طلبانه یهودی را تقویت کرده‌‌‌اند.

این وضعیت اکنون در بحبوحه درگیری با ایران قابل مشاهده است؛ با موارد مستند متعددی که اسرائیلی‌‌‌های یهودی مانع دسترسی شهروندان فلسطینی -و حتی کارگران خارجی- به پناهگاه‌‌‌ها می‌شوند. این چشم‌‌‌انداز نتانیاهو برای اسرائیل است؛ یک دولت قومی-مذهبی در درگیری دائمی با همسایگانش که هر جا دست دراز می‌کند و ویرانی به بار می‌آورد، در حالی که فعالانه مناطق اطراف را بی‌‌‌ثبات می‌کند. عواقب این جنگ و تاثیرات مالی آن از آسیب به املاک گرفته تا پیامدهای گسترده‌‌‌تر تعطیلی اقتصاد و گذار به اقتصاد اضطراری را شامل می‌شود که در آن فقط مشاغل و موسسات ضروری به فعالیت خود ادامه می‌دهند. از یک‌سو، این امر باعث عدم‌اطمینان اقتصادی و نگرانی فزاینده می‌شود و از سوی دیگر، زیر فشار روانی و ترس از حملات موشکی ایران قرار می‌گیرند. تحلیلگران اسرائیلی هشدار می‌دهند که اگر این رژیم به دکترین جنگ‌‌‌های کوتاه و قاطع خود بازنگردد، منابع مالی‌اش تمام شده و اقتصاد متحمل خسارات بلندمدت خواهد شد.

در حالی که موشک‌‌‌های ایرانی با موفقیت به خاک اسرائیل اصابت کرده‌‌‌اند، هر ضربه عواقب جدی به همراه دارد. می‌‌‌توانم به ترس واقعی از موشک‌‌‌های ایران گواهی دهم؛ ترسی که یهودیان اسرائیلی‌‌‌ قبلا آن را تجربه نکرده‌‌‌اند. این امر وحشت گسترده و نگرانی عمیقی ایجاد کرده است. بسیاری از خانواده‌‌‌های یهودی بی‌‌‌خانمان شده‌اند. وقتی گزارش‌‌‌هایی مبنی بر تلاش اسرائیلی‌‌‌ها برای فرار به قبرس منتشر شد، جای تعجب نبود. اکنون این باور گسترده وجود دارد که نتانیاهو با ایران متوقف نخواهد شد. تشدید تنش‌‌‌ها با پاکستان یا ترکیه دیگر دور از ذهن نیست. اندیشکده‌‌‌های اسرائیلی در حال حاضر زمینه‌‌‌سازی برای توجیه رویارویی‌‌‌های آینده با آنکارا را آغاز کرده‌‌‌اند و آنها را اجتناب‌‌‌ناپذیر جلوه می‌دهند. این دیوانگی است؛ اما واقعیت اسرائیل امروز است: رژیمی که اقتصاد جهانی را به بازی‌‌‌های جنگی خود کشانده، تنش‌‌‌های منطقه‌‌‌ای را شعله‌‌‌ور کرده و برای توجیه نابودی به خدا متوسل شده است. 

* تحلیلگر میدل ایست‌آی


Untitled2 copy

اگرچه زمان بیشتری برای دیپلماسی با ایران وجود داشت، اما ترامپ خطا کرد

سه ابهام جنگی

کریستف copy

نیکلاس کریستوف*:  رئیس‌جمهور آمریکا ادعا کرد که در تخریب سه سایت در ایران «موفقیت نظامی چشمگیری» داشته است؛ خواهیم دید که آیا این درست است یا خیر. آنچه واضح است این است که او آمریکا را به سمت جنگی با ایران سوق داده است که اذعان دارد ممکن است تشدید شود. فراتر از تردیدها در مورد مبنای قانونی حمله به ایران، من خطراتی را برای آمریکا و جهان پیش رو می‌‌‌بینم که حول سه ناشناخته اساسی می‌‌‌چرخند. اولین عدم‌قطعیت این است که ایران چگونه به ایالات متحده واکنش نشان خواهد داد. مقام‌های ایرانی پیش از این وعده داده بودند که در صورت ورود نظامی آمریکا به درگیری با ایران، آسیبی که ایالات متحده متحمل خواهد شد قطعا جبران‌‌‌ناپذیر خواهد بود. 

ایران گزینه‌‌‌های زیادی دارد، ازجمله حمله به پایگاه‌‌‌های ایالات متحده در عراق، بحرین و سایر نقاط منطقه. همچنین می‌‌‌تواند حملات سایبری انجام دهد، یا سفارتخانه‌‌‌های آمریکا در معرض حمله قرار گیرند. گزینه دیگر می‌‌‌تواند تلاش برای بستن تنگه هرمز باشد. این می‌‌‌تواند ضربه‌‌‌ای به اقتصاد جهان باشد، زیرا یک‌چهارم نفت جهان از این تنگه عبور می‌کند. هنگامی که ایران در سال ۱۹۸۸ این تنگه را مین‌‌‌گذاری کرد، یک مین یک ناوچه نیروی دریایی ایالات متحده به نام «ساموئل بی. رابرتز» را از کار انداخت. هنگامی که ایالات متحده ژنرال قاسم سلیمانی را در سال ۲۰۲۰ ترور کرد، ایران پایگاه‌‌‌های آمریکایی در عراق را هدف موشک قرار داد. حدس من این است که ایران ممکن است این بار بخواهد حمله سخت‌‌‌تری (برای تلاش به منظور ایجاد مجدد بازدارندگی) انجام دهد. اما یادآوری چیزی که جیمز متیس، وزیر دفاع، در دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ، زمانی گفته بود، خالی از لطف نیست: «هیچ جنگی تمام نشده است تا زمانی که دشمن بگوید تمام شده است. ممکن است در مورد آن فکر کنیم، اما در واقع، دشمن رای می‌دهد.» دومین عدم‌قطعیت این است که آیا حملات اسرائیل و آمریکا به تلاش‌‌‌های هسته‌‌‌ای ایران پایان داده یا آن را تسریع کرده است.

فهمیدن این موضوع ممکن است زمان ببرد. از قبل هم مشخص نبود که حتی بمب‌‌‌های سنگرشکن ۳۰‌هزارپوندی آمریکایی برای ضربه زدن به سایت غنی‌‌‌سازی فردو که در اعماق یک کوه دفن شده است، کافی باشد. تولسی گابارد، مدیر اطلاعات ملی ترامپ، بهار امسال آشکارا گفت که ایران در حال ساخت سلاح هسته‌‌‌ای نیست؛ او این موضوع را رد کرد. خطر این است که حملات اسرائیل و آمریکا به ایران، این کشور را به این نتیجه برساند که به سلاح هسته‌‌‌ای نیاز دارد.  سوم، بزرگ‌ترین پرسش است: آیا این پایان درگیری است یا آغاز آن؟ به نظر می‌رسد خوش‌بینانی مانند نتانیاهو معتقدند که او و ایالات متحده می‌‌‌توانند به برنامه هسته‌‌‌ای ایران پایان دهند. نتانیاهو حامی سرسخت جنگ عراق بود و فکر می‌‌‌کرد که این جنگ، ایران را نیز تغییر خواهد داد؛ در عوض، جنگ عراق به نفع ایران تمام شد.

حتی اگر ظرفیت غنی‌‌‌سازی ایران از بین رفته باشد، اما نمی‌‌‌توان تخصص غنی‌‌‌سازی اورانیوم را از بین برد. سناتور کریس ون هولن، دموکرات از مریلند، خطرات را این‌گونه بیان کرد: «در حالی که همه ما موافقیم که ایران نباید سلاح هسته‌‌‌ای داشته باشد، ترامپ تلاش‌‌‌های دیپلماتیک برای دستیابی به این هدف را رها کرد و در عوض تصمیم گرفت بی‌‌‌جهت جان آمریکایی‌‌‌ها را به خطر بیندازد، نیروهای مسلح ما را در منطقه بیشتر تهدید کند و آمریکا را درگیر یک درگیری طولانی دیگر در خاورمیانه کند. جامعه اطلاعاتی ایالات متحده بارها ارزیابی کرده است که ایران در حال ساخت سلاح هسته‌‌‌ای نیست. زمان بیشتری برای کار دیپلماسی وجود داشت.» به نظر من این درست است. اما برای جشن گرفتن خیلی زود است و هنوز ابهامات زیادی وجود دارد.

* ستون‌نویس نیویورک‌تایمز


Untitled2 copy

رئیس‌جمهور آمریکا دست به اقدامی زد که اسلاف او از آن اجتناب کرده بودند

قمار بزرگ ترامپ

دیوید سنگر copy

دیوید ای. سنگر*: در طول دو دهه گذشته، ایالات‌متحده از تحریم‌‌‌ها، خرابکاری، حملات سایبری و مذاکرات دیپلماتیک برای کند کردن مسیر هسته‌ای ایران استفاده کرد. تقریبا ساعت ۲:۳۰ بامداد یکشنبه به وقت ایران، ترامپ اقدامی را به نمایش گذاشت که هر چهار رئیس‌جمهور قبل از او عمدا از آن اجتناب کرده بودند؛ زیرا می‌‌‌ترسیدند ایالات‌متحده را درگیر جنگی دیگر در خاورمیانه کند. 

او که نمی‌توانست ببیند مقام‌های ایرانی پس از حمله اسرائیل به سوی سلاح هسته‌ای خیز بردارند، به ناوگانی از بمب‌‌‌افکن‌‌‌های «بی‌2» دستور حمله به ایران را داد. برای ترامپ، تصمیم به حمله به زیرساخت‌‌‌های هسته‌‌‌ای یک کشور متخاصم، بزرگ‌ترین -و احتمالا خطرناک‌‌‌ترین- قمار دوره دوم ریاست‌جمهوری اوست. او می‌داند که ایالات‌متحده (با بیش از 40‌هزار نیرو در پایگاه‌های سراسر منطقه) نمی‌‌‌تواند از تلافی‌‌‌جویی ایران برهد. این نیروها با وجود درگیری ایران با اسرائیل همچنان در برد ناوگان موشکی تهران هستند. ترامپ معتقد است که ایران را از حمله بازداشته و تلاش این کشور برای بازسازی برنامه هسته‌‌‌ای‌‌‌اش را کند کرده است. این اقدام یک هدف بلندپروازانه بود. دستیاران ترامپ می‌‌‌گفتند که تنها ماموریت واشنگتن نابودی برنامه هسته‌‌‌ای است.

یک دیپلمات ارشد اروپایی اواخر روز شنبه گفت: «آنها [آمریکایی‌ها] صراحتا گفتند که این اعلام جنگ نیست.» دولت ترامپ استدلال می‌کند که درگیر یک اقدام پیشگیرانه بوده و به دنبال پایان دادن به یک تهدید بوده است. دولت ترامپ «تغییر رژیم» را رد کرده، اما به هیچ وجه مشخص نیست که ایرانی‌‌‌ها چنین برداشتی از آن داشته باشند. ترامپ در یک سخنرانی کوتاه از کاخ‌سفید (در کنار جی. دی. ونس، مارکو روبیو و پیت هگست) بار دیگر ایران را تهدید کرد. ترامپ در حقیقت تهدید کرد که همکاری نظامی خود را با اسرائیل گسترش خواهد داد. اگرچه پس از آغاز حمله اسرائیل به ایران، در اولین بیانیه عمومی دولت ترامپ، روبیو تاکید کرد که اسرائیل «اقدام یک‌جانبه علیه ایران» انجام داده است. وی افزود که «ایالات‌متحده» در این امر دخیل نبوده است.» سیگنال‌های متفاوتی از کاخ‌سفید شنیده می‌شود. با وجود نفی و انکار روبیو اما ترامپ شنبه‌شب به‌روشنی اعلام کرد که ایالات‌متحده کاملا درگیر است. این باور در واشنگتن وجود دارد که پس از حملات اسرائیل به نیروهای «محور مقاومت» ایران، دست این کشور ضعیف شده است. از سوی دیگر، روسیه و چین که با ایران همکاری داشتند نیز پس از حمله اسرائیل به این کشور، دیگر دیده نشدند و جز لفاظی کاری از پیش نبردند.

برنامه هسته‌‌‌ای ایران نماد مقاومت این کشور در برابر غرب است. اگر روزگاری گروگان‌‌‌گیری ۵۲آمریکایی در ایران نمادی از ایستادگی در برابر دشمنی بسیار بزرگ‌تر در سال ۱۹۷۹ بود، اما برنامه هسته‌‌‌ای در دو دهه گذشته به نماد دیگری از مقاومت تبدیل شده بود. مورخان باید پاسخ دهند که آیا قمار ترامپ نتیجه داده است یا خیر. منتقدان ترامپ در کنگره از قبل رویکرد او را زیر سوال می‌‌‌بردند.  سناتور «مارک وارنر» از ویرجینیا، دموکرات ارشد کمیته اطلاعات، گفت که ترامپ «بدون مشورت با کنگره، بدون یک استراتژی روشن، بدون توجه به نتیجه‌‌‌گیری‌‌‌های منسجم جامعه اطلاعاتی» مبنی بر اینکه ایران تصمیمی برای برداشتن گام‌‌‌های نهایی به سوی بمب نگرفته است، اقدام کرده است. ترامپ دست به اقدامی زده که اسلاف او آن را بسیار خطرناک می‌دانستند. اما احتمال دیگری نیز وجود دارد. ایران می‌‌‌تواند به‌آرامی بهبود یابد، دانشمندان هسته‌‌‌ای بازمانده‌اش می‌‌‌توانند مهارت‌‌‌های خود را به زیر زمین ببرند و مسیر دیگری را در پیش بگیرد. با توجه به الگوی کره‌شمالی که طبق برخی برآوردهای اطلاعاتی ۶۰ (یا بیشتر) سلاح هسته‌‌‌ای دارد، ایران نیز ممکن است به این نتیجه برسد که این روش تنها راه برای دور نگه‌داشتن قدرت‌‌‌های بزرگ‌تر و متخاصم و جلوگیری از انجام حملات به این کشور است.

* گزارشگر نیویورک‌تایمز


رویترز copy

 دیگر کسی حرف ترامپ را مبنی بر اینکه او یک صلح‌‌‌طلب است باور نمی‌کند

ورود به عصر ناشناخته‌ها

مت- رویترز copy

مت اسپتالنیک* : دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات‌متحده، با تصمیم بی‌‌‌سابقه خود برای بمباران سایت‌‌‌های هسته‌‌‌ای ایران و پیوستن به اسرائیل، کاری انجام داده است که مدت‌‌‌ها قول داده بود از آن اجتناب کند؛ مداخله نظامی در یک جنگ خارجی بزرگ. حمله دراماتیک ایالات‌متحده و هدف قرار دادن مستحکم‌‌‌ترین تاسیسات هسته‌‌‌ای ایران در اعماق زمین، بزرگ‌ترین قمار سیاست خارجی دو دوره ریاست‌جمهوری ترامپ و دوره‌‌‌ای مملو از خطرات و ناشناخته‌‌‌ها را رقم می‌‌‌زند. 

تحلیلگران می‌‌‌گویند ترامپ که روز شنبه اصرار داشت ایران باید صلح کند یا با حملات بیشتری روبه‌رو شود، می‌‌‌تواند با بستن تنگه‌هرمز، حمله به پایگاه‌‌‌های نظامی آمریکا و متحدانش در خاورمیانه، افزایش حملات موشکی به اسرائیل و فعال کردن متحدانش علیه منافع آمریکا و اسرائیل در سراسر جهان، تهران را به تلافی تحریک کند. چنین اقداماتی می‌‌‌تواند به یک درگیری گسترده‌‌‌تر و طولانی‌‌‌تر از آنچه ترامپ تصور می‌‌‌کرد، تبدیل شود و یادآور «جنگ‌‌‌های ابدی» آمریکا در عراق و افغانستان باشد؛ جنگ‌‌‌هایی که او آنها را «احمقانه» خوانده و قول داده بود هرگز پای آمریکا را به آنها نخواهد کشاند. آرون دیوید میلر، مذاکره‌‌‌کننده سابق خاورمیانه برای دولت‌‌‌های دموکرات و جمهوری‌خواه، معتقد است با وجود وارد آمدن خسارت‌هایی به ایران، آنها انواع روش‌های نامتقارن را برای پاسخ دادن دارند. او معتقد است «این وضعیت به‌سرعت پایان نخواهد یافت.»  اگرچه ترامپ از «موفقیت بزرگ» این حملات سخن گفت، اما برخی از کارشناسان اظهار کردند که اگرچه برنامه هسته‌‌‌ای ایران ممکن است به عقب رانده شده باشد، اما به هیچ وجه پایان نیافته است.

انجمن کنترل تسلیحات، سازمان غیرحزبی مستقر در ایالات‌متحده که از قوانین کنترل تسلیحات حمایت می‌کند، در بیانیه‌‌‌ای اعلام کرد: «در درازمدت، اقدام نظامی احتمالا ایران را به این نتیجه می‌‌‌رساند که سلاح‌‌‌های هسته‌‌‌ای برای بازدارندگی ضروری هستند و واشنگتن علاقه‌‌‌ای به دیپلماسی ندارد.» این گروه گفت: «حملات نظامی به‌تنهایی نمی‌‌‌تواند دانش گسترده هسته‌‌‌ای ایران را نابود کند. این حملات برنامه ایران را به عقب خواهد راند؛ اما به قیمت تقویت عزم تهران برای بازسازی فعالیت‌‌‌های حساس هسته‌‌‌ای‌‌‌اش.» اریک لاب، استادیار گروه سیاست و روابط بین‌الملل دانشگاه بین‌المللی فلوریدا، گفت که اقدام بعدی ایران همچنان یک پرسش بی‌‌‌پاسخ است. او اظهار کرد که از جمله اشکال تلافی‌‌‌جویی آن می‌‌‌تواند حمله به «اهداف نرم» ایالات متحده و اسرائیل در داخل و خارج از منطقه باشد. اما او احتمال بازگشت ایران به میز مذاکره را رد نکرد. با این حال، پس از حملات ایالات‌متحده، ایران تمایل کمی برای امتیازدهی نشان داد. سازمان انرژی اتمی ایران اعلام کرد که اجازه نخواهد داد توسعه «صنعت ملی» آن متوقف شود.

اوایل روز یکشنبه، وزارت امور خارجه ایران بیانیه‌‌‌ای صادر کرد و هشدار داد که تهران «حق خود می‌‌‌داند که با تمام توان در برابر تجاوز نظامی ایالات‌متحده مقاومت کند.» این باور در بین برخی از تحلیلگران وجود دارد که «فصل جدیدی از جنگ ۴۶ساله ایالات‌متحده و ایران آغاز شده نه اینکه به پایان رسیده باشد.»  لورا بلومنفلد، تحلیلگر خاورمیانه در دانشکده مطالعات پیشرفته بین‌المللی جان هاپکینز در واشنگتن، گفت: «مراقب خزش ماموریت با هدف تغییر رژیم و کمپین‌‌‌های دموکراتیزاسیون باشید. استخوان‌‌‌های بسیاری از ماموریت‌‌‌های اخلاقی شکست‌‌‌خورده ایالات‌متحده را در شن‌‌‌های خاورمیانه خواهید یافت.» از سوی دیگر، جاناتان پانیکوف، معاون سابق افسر اطلاعاتی ایالات‌متحده در خاورمیانه، بر این باور است که در حالی که اقداماتی مانند بستن تنگه‌هرمز با افزایش قیمت نفت و تاثیر تورمی بالقوه ایالات متحده، مشکلاتی را برای ترامپ ایجاد می‌کند، اما به چین، از معدود متحدان ایران، نیز آسیب خواهد رساند. در عین حال، ترامپ در حال حاضر با مخالفت شدید دموکرات‌‌‌های کنگره علیه حمله به ایران روبه‌روست و همچنین باید با مخالفت جناح ضد مداخله‌‌‌گرایان پایگاه جمهوری‌خواه «ماگا»ی خود دست و پنجه نرم کند.

 ترامپ که در دوره اول ریاست‌جمهوری خود با بحران بین‌المللی بزرگی روبه‌رو نبود، اکنون تنها شش‌ماه پس از دوره دوم ریاست‌جمهوری خود درگیر یک بحران بزرگ بین‌المللی است. حتی اگر او امیدوار باشد که دخالت نظامی ایالات‌متحده از نظر زمان و دامنه محدود شود، تاریخ چنین درگیری‌‌‌هایی اغلب عواقب ناخواسته‌‌‌ای برای روسای جمهور آمریکا به همراه دارد. شعار ترامپ مبنی بر «صلح از طریق قدرت» مطمئنا بیش از هر زمان دیگری مورد آزمون قرار خواهد گرفت؛ به‌ویژه با افتتاح یک جبهه نظامی جدید، آن هم پس از عدم‌تحقق وعده‌‌‌های انتخاباتی‌اش برای پایان دادن سریع به جنگ‌‌‌ها در اوکراین و غزه. ریچارد گوان، مدیر سازمان ملل در گروه بحران بین‌المللی، گفت: «ترامپ دوباره به کار جنگ بازگشته است. مطمئن نیستم کسی در مسکو، تهران یا پکن هرگز حرف او را مبنی بر اینکه او یک صلح‌‌‌طلب است، باور کرده باشد. این همیشه بیشتر شبیه یک عبارت انتخاباتی بود تا یک استراتژی.»

* گزارشگر رویترز


Untitled3 copy

ایالات‌متحده، جهان را برای جنگ ناامن‌تر می‌‌‌کند

ایران؛ خاری در چشم امپریالیسم 

بلن فرناندز copy

بلن فرناندز* : انگار همین دیروز بود که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات‌متحده، در حال تلاش برای «حل دیپلماتیک» مساله هسته‌‌‌ای ایران بود. اکنون، ایالات‌متحده به حمله غیرقانونی اسرائیل به ایران پیوسته و بامداد یکشنبه به سه سایت هسته‌‌‌ای ایران حمله کرد. 

اگرچه سی‌‌‌ان‌‌‌ان از «ترس از نابودی هسته‌‌‌ای»، «خنثی شدن قدرت ایران» و «اوج گرفتن قدرت آمریکا» سخن گفت، اما مثل روز برای هر کسی که در کار دفاع از غارتگری‌‌‌های اسرائیل نیست، روشن است که حملات به ایران صرفا یک جنگ مصلحتی برای بنیامین نتانیاهو است که می‌خواهد با یک تیر، دو نشان بزند. علاوه بر منحرف کردن توجه جهان از نسل‌‌‌کشی مداوم اسرائیل در نوار غزه، نتانیاهو همچنین موفق شده است توجه را از درگیری خود در اتهامات متعدد فساد در داخل منحرف کند. به‌علاوه، جنگ علیه ایران در بین یهودیان اسرائیلی‌‌‌ امری محبوب است که به معنای امتیازهای بزرگی برای نخست‌وزیری است که با مخالفت‌‌‌های داخلی قابل توجهی روبه‌رو بوده است.

اصرار اولیه ترامپ بر دیپلماسی با ایران، به طور طبیعی باعث شد که نتانیاهو با دیواری سخت مواجه شود، اما اکنون با بمباران مراکز هسته ای ایران از سوی ترامپ، نخست‌وزیر اسرائیل «کیف» می‌کند و احساس راحتی دارد. البته سال‌ها پیش هم برخی مقامات آمریکایی، از جمله جان بولتون از بمباران ایران سخن گفته بودند. اینکه سردبیران یک روزنامه آمریکایی باسابقه، در انتشار چنین درخواست آشکاری برای نقض قوانین بین‌‌‌المللی، ذره‌‌‌ای تردید نکردند، نشان‌دهنده میزان اهریمنی جلوه‌دادن ایران در جامعه و رسانه‌‌‌های ایالات‌متحده است.

با این حال، گذشته از اینکه ایران خاری در چشم امپریالیسم ایالات‌متحده بوده است، اما رفتار ایران –برخلاف آمریکا- شرورانه نیست. برای مثال، ایران کشوری نیست که در حال حاضر ده‌‌‌ها میلیارد دلار صرف نسل‌‌‌کشی مستقیم کند. همچنین ایران کشوری نیست که چند دهه گذشته را صرف بمباران و دشمنی با مردم در هر گوشه از جهان کرده باشد. علاوه بر این، این ایران نیست که دارنده سلاح هسته‌ای است، بلکه اسرائیل است که از امضای پیمان منع گسترش سلاح‌‌‌های هسته‌‌‌ای (NPT) خودداری کرده و هرگز اجازه نداده است تاسیساتش تحت نظارت سازمان ملل قرار گیرد. در همین حال، کسانی که از حملات به ایران استقبال می‌‌‌کنند، بهتر است سابقه ایالات‌متحده در دامن زدن به ظلم و ستم در این کشور را دوباره بررسی کنند.

در سال ۱۹۵۳، سازمان سیا کودتایی را علیه محمد مصدق، رهبر منتخب دموکراتیک ایران، ترتیب داد که راه را برای سلطنت طولانی شاه هموار کرد. وسواس شاه در خرید تسلیحات آمریکایی نقش زیادی در ایجاد حکومت ترور او داشت؛ حکومتی که با انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ به پایان رسید. برنامه هسته‌‌‌ای ایران که ترامپ اکنون آن را بمباران کرده است، توسط همان شاه آغاز شده بود. اکنون، احتمالا فروشندگان اسلحه از وقایع شب نیمه تابستان و تشدید کلی بحران در خاورمیانه خیلی ناراحت نیستند. در حالی که رسانه‌‌‌های آمریکایی برای توجیه حملات غیرقانونی به یک کشور مستقل تلاش می‌‌‌کنند، ریاکاری شوم دو کشور به‌شدت مسلح به سلاح هسته‌‌‌ای که متعهد به نظارت بر «تهدیدات» هسته‌‌‌ای هستند، قابل اغراق نیست. هر کسی می‌‌‌تواند حدس بزند که ترامپ که به رفتارهای خودجوش و دیوانه‌‌‌وار خود افتخار می‌‌‌کند، در مرحله بعد چه خواهد کرد. اما مطمئن باشید که هر اتفاقی بیفتد، صنعت اسلحه‌سازی به این زودی‌‌‌ها گرسنه نخواهد ماند.

* ستون‌‌‌نویس الجزیره


Untitled2 copy

ارتش ایالات‌متحده بار دیگر به جنگ‌‌‌های خاورمیانه کشیده می‌شود؟

ایران راه‌های زیادی برای تلافی دارد

هلن کوپر copy

هلن کوپر * : حملات ایالات متحده به سایت‌‌‌های هسته‌‌‌ای در ایران، چرخشی خارق‌‌‌العاده برای ارتشی است که قرار بود از دو دهه جنگ بی‌‌‌پایان در خاورمیانه عبور کند؛ اما بار دیگر ایالات متحده را در وضعیت جنگی قرار داد. در سراسر منطقه، جایی که بیش از ۴۰‌هزار سرباز آمریکایی در پایگاه‌‌‌ها و کشتی‌‌‌های جنگی هستند، این حملات دوره‌‌‌ای از آماده‌‌‌باش سطح بالا را آغاز کرد؛ زیرا پنتاگون برای انتقام ایران آماده می‌شود. رئیس‌جمهور ترامپ در رسانه‌‌‌های اجتماعی اعلام کرد که سه سایت ایرانی، از جمله تاسیسات کوهستانی فردو، مورد اصابت قرار گرفته‌‌‌اند.

 یک مقام آمریکایی که به شرط ناشناس ماندن صحبت کرد، گفت که چند بمب سنگرشکن ۳۰‌هزار پوندی روی فوردو انداخته شد و ارزیابی‌‌‌های اولیه خسارت نشان داد که این تاسیسات «از روی میز برداشته شده است.» این حمله اولین باری بود که ارتش ایالات متحده از این سلاح در نبرد استفاده کرد. این حملات، چه موفقیت‌‌‌آمیز و چه ناموفق، احتمالا واکنش شدیدی را به دنبال خواهد داشت. تهران وعده حمله داده است و سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا قبل از انجام حملات تایید کردند که ایران اقداماتی را برای ضربه زدن به نیروهای آمریکایی در منطقه انجام خواهد داد. مقامات آمریکایی که به شرط ناشناس ماندن صحبت کردند، گفتند که حملات علیه سه سایت هسته‌‌‌ای کامل شده است. این مقام‌ها گفتند که انتظار هیچ حمله دیگری نمی‌رود. یک مقام آمریکایی گفت که 6بمب‌‌‌افکن «بی 2»، 12 بمب سنگرشکن را به فردو پرتاب و زیردریایی‌‌‌های نیروی دریایی 30 موشک کروز به نطنز و اصفهان شلیک کردند. این مقام گفت که یک بمب‌‌‌افکن «بی 2» نیز دو بمب سنگرشکن را به نطنز پرتاب کرد. این حملات اوج سال‌ها برنامه‌‌‌ریزی توسط فرماندهی مرکزی ایالات متحده است که مسوول عملیات در منطقه است.

اما کمتر کسی فکر می‌‌‌کرد که این برنامه‌‌‌ها به این سرعت اجرا شوند.  ایران تاسیسات سانتریفیوژ در فردو را ساخت تا از حمله به آن جلوگیری کند. در سال 1981، اسرائیل با استفاده از جنگنده‌‌‌های «اف 15» و «اف 16»، یک تاسیسات هسته‌‌‌ای در نزدیکی بغداد را به عنوان بخشی از تلاش خود برای جلوگیری از دستیابی عراق به سلاح‌‌‌های هسته‌‌‌ای بمباران کرد. آن تاسیسات روی زمین بود. اسرائیل در حملات خود به ایران، سایت‌‌‌های هسته‌‌‌ای روی زمین را هدف قرار داد. فقط ایالات متحده بود که توانایی هدف قرار دادن فردو را داشت. دولت‌‌‌های قبلی آمریکا از دادن بمب «GBU-57»  به اسرائیل خودداری کردند.  مقامات نظامی آمریکایی می‌‌‌گویند ایران راه‌‌‌های زیادی برای تلافی دارد، از جمله دارایی‌‌‌های دریایی و سایر قابلیت‌‌‌هایی که برای بستن تنگه هرمز به آن نیاز دارد. این آبراه باریک ۹۰مایلی که خلیج فارس را به اقیانوس آزاد متصل می‌کند، یک مسیر کشتیرانی کلیدی است.

یک‌چهارم نفت جهان و 20‌درصد گاز طبیعی مایع جهان از آن عبور می‌کند. بستن این گلوگاه باعث افزایش شدید قیمت نفت و گاز خواهد شد. اوایل هفته، مین‌‌‌روب‌‌‌های آمریکایی و سایر کشتی‌‌‌های نیروی دریایی برای جلوگیری از حمله پراکنده شدند.  ایران برای حمله به پایگاه‌‌‌های هوایی و دریایی ایالات متحده در منطقه به آمادگی زیادی نیاز ندارد. ارتش ایران پایگاه‌‌‌های موشکی در برد آسان حمله به بحرین، قطر و امارات متحده عربی دارد. در واقع، مقامات آمریکایی اوایل این هفته گفتند که ایران موشک‌‌‌ها و سایر تجهیزات نظامی را برای حمله به پایگاه‌‌‌های ایالات متحده در منطقه آماده کرده است.

با پیش‌بینی چنین حمله‌‌‌ای، نیروهای آمریکایی در روزهای اخیر در حال تقویت پدافند هوایی بوده‌‌‌اند. روز شنبه، مقامات آمریکایی اعلام کردند که تعداد بیشتری از جنگنده‌‌‌های «اف 22»، «اف 16» و «اف 35» نیروی هوایی ایالات متحده از پایگاه‌‌‌های خود در اروپا عبور کرده و در خاورمیانه مستقر شده‌‌‌اند و تعداد بیشتری نیز در راه است. ایالات متحده پیش از این حدود 36هواپیمای سوخت‌‌‌رسان به اروپا فرستاده است که می‌‌‌تواند برای کمک به این جنگنده‌‌‌ها در حفاظت از پایگاه‌‌‌های آمریکایی مورد استفاده قرار گیرد. علاوه بر این، ناو هواپیمابر کارل وینسون با 60 هواپیما، از جمله جنگنده‌‌‌های «اف 35»، در حال حاضر در دریای عرب در حال حرکت است. مقامات آمریکایی اعلام کردند که ناو هواپیمابر دوم، نیمیتز، طی چند روز آینده به منطقه می‌رسد. 

* گزارشگر نیویورک‌تایمز


Untitled3 copy

تلاش‌های نتانیاهو، اسرائیل را امن‌‌‌تر نکرده است

منفور تنها

کامل حواش copy

کامل حواش*  از زمان تاسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸، نخست‌وزیران این رژیم به دنبال به جا گذاشتن میراثی برای خود بوده‌‌‌اند که پس از آنها دوام بیاورد: برخی از طریق جنگ، برخی دیگر از طریق دیپلماسی و برخی دیگر از طریق اشتباهات تاریخی. دیوید بن گوریون در استقلال این رژیم نقش داشت؛ گلدا مایر ریاست جنگی را بر عهده داشت که به قیمت از دست دادن مقامش تمام شد؛ مناخیم بگین در حالی که شهرک‌‌‌های غیرقانونی را گسترش می‌‌‌داد، با مصر صلح امضا کرد؛ اسحاق رابین به دلیل تلاش برای برقراری صلح با فلسطینی‌‌‌ها ترور شد. 

اما هیچ‌‌‌کدام به اندازه نتانیاهو این قدر طولانی و این قدر تفرقه‌‌‌انگیز حکومت نکرده‌‌‌اند. او از طریق زور، مصونیت از مجازات و سلطه امنیتی می‌خواهد هیچ امتیازی به فلسطینی‌ها ندهد و به عنوان قدرت برتر منطقه ظاهر شود. نتانیاهو از اولین دوره حضور خود در قدرت اصرار داشت که امنیت اسرائیل بر همه ملاحظات دیگر غلبه دارد. در جهان‌‌‌بینی او، یک کشور فلسطینی نه تنها با امنیت اسرائیل ناسازگار است، بلکه یک تهدید موجودیتی است. او در غزه تمام محله‌‌‌ها را با خاک یکسان کرده، ده‌‌‌ها‌هزار فلسطینی را کشته، بیشتر جمعیت 2میلیونی آن را آواره کرده و یک فاجعه انسانی بی‌‌‌سابقه ایجاد کرده است. اسرائیل از سوی گروه‌‌‌های حقوق بشری و آژانس‌‌‌های سازمان ملل به ارتکاب جنایات جنگی، پاکسازی قومی و نسل‌‌‌کشی متهم شده؛ در دیوان بین‌المللی دادگستری (ICJ) با اتهامات نسل‌‌‌کشی روبه‌رو است؛ دادگاه کیفری بین‌المللی (ICC) حکم بازداشت نتانیاهو و وزیر جنگ سابقش را به اتهام جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت، از جمله استفاده از گرسنگی به عنوان سلاح جنگی، صادر کرده است. با این حال، نتانیاهو همچنان معتقد است که غزه هرگز نباید دوباره تهدیدی برای اسرائیل باشد. این منطق به غزه ختم نمی‌شود. او از استدلال‌‌‌های مشابهی برای توجیه حملات اسرائیل به لبنان، یمن، سوریه، عراق و حتی ایران استفاده کرده است.

در هر مورد، همان روایت تکرار می‌شود: اسرائیل نمی‌‌‌تواند امن باشد مگر اینکه دشمنانش در هم شکسته شوند، بازدارندگی‌‌‌اش به چالش کشیده نشود و تسلطش بی‌‌‌چون و چرا باشد. همه مخالفت‌‌‌ها، اختلاف‌نظرها یا مقاومت‌‌‌ها به عنوان تهدیدی برای از بین بردن تلقی می‌‌‌شوند. برای نتانیاهو، عادی‌‌‌سازی رابطه با اعراب راهی برای صلح نیست، بلکه راهی برای تثبیت موقعیت اسرائیل در عین اجتناب از راه‌‌‌حل عادلانه برای اشغالگری است. میراثی که نتانیاهو به دنبال آن است، چیست؟ او می‌‌‌خواهد به عنوان نخست‌‌‌وزیری به یاد آورده شود که تمام مقاومت‌‌‌ها در برابر اشغالگری را در هم کوبیده، به ایده تشکیل کشور فلسطین برای همیشه پایان داده است و می‌خواهد فراتر از آن، سلطه اسرائیل بر خاورمیانه را از طریق زور تثبیت کند. در دیدگاه او، اسرائیل قوانین را دیکته می‌کند و به هیچ‌‌‌کس پاسخگو نیست. اما تاریخ ممکن است او را طور دیگری به یاد بیاورد. آنچه نتانیاهو امنیت می‌‌‌نامد، بسیاری از جهان به طور فزاینده‌‌‌ای آن را خشونت سیستماتیک می‌‌‌بینند.  حتی در میان متحدانش، اسرائیل با انزوای فزاینده‌‌‌ای روبه‌رو است. در حالی که ایالات متحده همچنان به ارائه پوشش دیپلماتیک ادامه می‌دهد، اصطلاحاتی مانند «آپارتاید»، «پاکسازی قومی» و «استعمار شهرک‌‌‌نشینان» دیگر محدود به فعالیت‌‌‌های حاشیه‌‌‌ای نیستند.

آنها در حال ورود به گفتمان سیاسی جریان اصلی و شکل‌‌‌دهی به آگاهی عمومی، به‌ویژه در میان نسل‌‌‌های جوان‌‌‌تر هستند. بسیاری از مفسران استدلال می‌کنند که نتانیاهو صرفا برای جلوگیری از پیگرد قانونی به دلیل فساد یا پاسخگویی در قبال شکست‌‌‌های حملات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به اسرائیل، به قدرت چسبیده است. اما من معتقدم که این تحلیل، حقیقت عمیق‌‌‌تری را نادیده می‌گیرد: اینکه او این لحظه - این جنگ و این فقدان پاسخگویی - را به عنوان یک دریچه تاریخی از فرصت می‌‌‌بیند.  تراژدی این است که با دنبال کردن این میراث، او ممکن است به خلاف آنچه در نظر دارد، دست یابد؛ او به یک اسرائیل منزوی‌‌‌تر به طور فزاینده‌‌‌ای ناقض هنجارهای بین‌المللی دیده می‌شود، دامن می‌زند. میراث او قدرت نیست، بلکه میراثی از فروپاشی اخلاقی و سیاسی است. او فقط با همین تعبیر در تاریخ [آپارتاید»، «پاکسازی قومی» و «استعمار شهرک‌‌‌نشینان»، فروپاشی اخلاقی و سیاسی] به یاد آورده می‌شود.

*  نویسنده و فعال حقوق بشر فلسطینی