لیبرالها چه درسی میتوانند از محافظهکاران بگیرند؟
دموکراتها بهدنبال یک ریگان

پیت بوتیجج، وزیر حملونقل سابق، همچنان به سخنرانیها و مصاحبههایی علیه مستقلها و جمهوریخواهان آمریکا ادامه میدهد. فرماندار پنسیلوانیا، جاش شاپیرو، در حالی از «انجام دادن کارها» صحبت میکند که الکساندریا اوکازیو-کورتز، نماینده مجلس نمایندگان و سناتور برنی سندرز در تجمعات خود علیه الیگارشی، جمعیت زیادی را به خود جلب کردهاند. کامالا هریس، معاون رئیسجمهور سابق، هنوز تصمیم نگرفته است که چه خواهد کرد. بسیاری از نامزدهای احتمالی دیگر منتظر لحظه مناسب برای ورود به این عرصه هستند. به نوشته وبگاه مجله فارنپالیسی، چالشی که همه آنها با آن روبهرو هستند، بسیار دشوار است.
دموکراتها باید با عدم محبوبیت عمیق حزب خود پس از ریاستجمهوری جو بایدن دست و پنجه نرم کنند. طبق نظرسنجیها، دموکراتهای کنگره مورد اعتماد یا علاقه نیستند. یک نظرسنجی بزرگ دیگر نشان داد که بهرغم جنجال سیاستهای تعرفهای، تا اواخر ماه آوریل آمریکاییهای بیشتری به دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، اعتماد داشتند که در مقایسه با دموکراتها، عملکرد بهتری در اقتصاد داشته باشد. رایدهندگان میگویند دموکراتها کمتر از جمهوریخواهان با رایدهندگان ارتباط برقرار میکنند. موج جدید کتابها درباره کمپین ۲۰۲۴، بیاعتمادی نسبت به دموکراتها را تشدید میکند که ناشی از این برداشت است که رهبران حزب درمورد وضعیت روانی بایدن صادق نبودهاند.
پیدا کردن بهترین کاندیدا آسان نخواهد بود. بخشی از جستوجو حول شخصیت و کاریزمای افراد علاقهمند به این شغل خواهد چرخید. چه کسی در اکوسیستم رسانهای معاصر بهترین عملکرد را دارد؟ کدام کاندیدا بیشترین انرژی و جمعیت را در گردهماییها به خود جذب میکند؟
با این حال، برای پیروزی در انتخابات عمومی، معیارها باید بسیار گستردهتر باشند. دموکراتها به یک ائتلافساز واقعی نیاز دارند، سیاستمداری با درایت استراتژیک که با تشکیل یک کمپین برای جذب رایدهندگان وفادار به بازپسگیری ایالتهای موسوم به میدان نبرد که در سال ۲۰۲۴ به نفع دموکراتها رای ندادند و قرمز (جمهوریخواه) شدند، اقدام کند.
برای کاندیدایی که با چنین چالشی روبهرو شده است، دموکراتها باید به تاریخچه رقبای خود نگاه کنند. اگرچه مسیر رونالد ریگان به ریاستجمهوری در سال۱۹۸۰ با اصولی که آنها نمایندگی میکنند در تضاد است؛ اما نقشه راه آموزندهای در مورد آنچه باید در چند سال آینده انجام شود، ارائه میدهد.
وقتی ریگان، بازیگر سابق هالیوود، فرماندار کالیفرنیا و سخنگوی محافظهکاران، تصمیم به نامزدی ریاستجمهوری گرفت، ایالات متحده در وضعیت وحشتناکی قرار داشت. اقتصاد از رکود تورمی و بحران انرژی مداوم که آمریکاییها را در صفهای طولانی بنزین منتظر نگه میداشت و همچنین قیمت بالای گرم کردن خانهها، رنج میبرد. اختلافات عمیقی بر سر مسائلی مانند روابط نژادی و جنسیتی، ارزشهای فرهنگی و نقش بازار آزاد وجود داشت. بیاعتمادی عمومی به دولت که توسط ویتنام و واترگیت تشدید شده بود، در طول دهه رو به وخامت گذاشت. اعتماد کمی به ظرفیت یا مشروعیت سیاست خارجی ایالات متحده وجود داشت. زمانی که مبارزات انتخاباتی پاییزی آغاز شد، اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان حمله کرده بود و هرگونه امیدی را مبنی بر ادامه سیاست تنشزدایی که به دنبال تسهیل روابط با اتحاد جماهیر شوروی بود، از بین برد. همچنین کارکنان سفارت آمریکا در گروگان انقلابیون ایران بودند.
جیمی کارتر، رئیسجمهور دموکرات که در سال۱۹۷۶ به ریاستجمهوری انتخاب شد، بهشدت منفور شده بود. میزان محبوبیت او تا پایان ماه مارس به ۳۹درصد کاهش یافته بود. جمهوریخواهان به رایدهندگان هشدار دادند که اگر به کارتر چهار سال دیگر فرصت داده شود، اثرات فاجعهباری خواهد داشت. در همین حال، سناتور تد کندی از ماساچوست، یک رقابت مقدماتی جدی را آغاز کرد که دموکراتهایی را که معتقد بودند کارتر حزبشان را در مسیر اشتباهی قرار داده است، متحد کرد.
در سال۱۹۷۶، زمانی که ریگان در انتخابات مقدماتی، جرالد فورد، رئیسجمهور جمهوریخواه را به چالش کشیده و تقریبا پیروز شده بود، اکثر کارشناسان هنوز گمان میکردند که فرماندار سابق کالیفرنیا برای کسب مقام ملی بیش از حد رادیکال است. آنها اشتباه میکردند. در نوامبر۱۹۸۰، ریگان به بالاترین مقام رسید و ریاستجمهوری دو دورهای خود را آغاز کرد که با تغییر کشور به سمت راست، سیاستهای ملی را دگرگون کرد. او چگونه یک ائتلاف محافظهکار تشکیل داد که پس از دوران تصدیاش دوام بیاورد و همچنان بر سیاستهای ملی تاثیر بگذارد؟ شاید از همه مهمتر، ریگان خود را به جنبش محافظهکار مردمی رو به رشدی متصل کرد که تا پایان دهه۱۹۷۰ انرژی پیشبرنده سیاستهای جمهوریخواهان را تولید میکرد. ریگان به جای اینکه خود را در مرکز واشنگتن قرار دهد و خود را بهعنوان بخشی از تشکیلات تعریف کند، نیروهایی از پایین را که در حال تغییر شکل مباحث ملی بودند، پذیرفت. ریگان با اوانجلیکاها که با حمایت از ارزشهای فرهنگی محافظهکارانه مانند محدودیت سقط جنین، بهعنوان اکثریت اخلاقی بسیج شده بودند، متحد شد.
او درهای خود را به روی دموکراتهای ناراضی گشود، از نومحافظهکارانی که دیگر از عقبنشینی حزبشان از یک برنامه امنیت ملی قدرتمند احساس راحتی نمیکردند تا تعداد فزایندهای از رایدهندگان قومی شهری که از جهتگیری سیاستهای اجتماعی که از دهه۱۹۶۰ تحت ریاستجمهوری لیندون بی.جانسون آغاز شده بود، ناامید بودند.
یکی از نمادینترین لحظات مبارزات انتخاباتی زمانی اتفاق افتاد که ریگان در کنفرانس توجیهی امور ملی در دالاس، به نمایندگی از وزرایی که رسما نمیتوانستند از هیچ یک از کاندیداها حمایت کنند، حاضر شد. او گفت: «میدانم که این یک گردهمایی غیرحزبی است و بنابراین میدانم که شما نمیتوانید از من حمایت کنید، اما من فقط این موضوع را مطرح کردم؛ زیرا میخواهم بدانید که من از شما و کاری که انجام میدهید حمایت میکنم.»
ریگان برای اینکه این گروهها را بدون از دست دادن حمایت جناحهای موجود در حزب جمهوریخواه، مانند کسبوکارهای بزرگ، بخش مالی و جمهوریخواهان سنتی غربمیانه، به کارزار خود بیاورد، عملا بر سه موضوع کلی تمرکز کرد که میتوانستند ائتلاف او را به جای فروپاشی، مستحکم کنند: «کمونیسمستیزی، کاهش اندازه دولت و کاهش مالیات.»
اگرچه ریگان در طول مبارزات انتخاباتی۱۹۸۰ به مسائل خاص زیادی اشاره کرد، اما در بازگرداندن بحث به مسائلی که در «حمایتهای نوظهور» از او نقشی نداشتند، بسیار محتاط بود. او به دموکراتها به خاطر کاهش بودجه امنیت ملی حمله کرد. او اصرار داشت که سیاست تنشزدایی - کهزاده ریاستجمهوری ریچارد نیکسون بود - هرگز جواب نخواهد داد؛ زیرا نمیتوان به شورویها اعتماد کرد.
او بارها این استدلال را مطرح کرد که بازارهای خصوصی بهتر از مقررات فدرال عمل میکنند (که بهطور مشهور در سخنرانی افتتاحیهاش، زمانی که ریگان به ملت گفت «دولت راهحل مشکل ما نیست؛ دولت خود مشکل است») به تصویر کشیده شد. ریگان گفت تنها راه خروج از این بحران اقتصادی، کاهش نقش دولت است. او با تکیه بر شورش مالیاتی که در سال ۱۹۷۸ کالیفرنیا را لرزاند و در پیشنهاد ۱۳ به اوج خود رسید و مالیات بر املاک را محدود کرد، از کاهش شدید نرخهای کلی مالیات حمایت کرد. او در سخنرانی پذیرش خود در کنوانسیون خاطرنشان کرد: «به ما گفته میشود که مالیاتهای بالا به نوعی برای ما خوب هستند، گویی وقتی دولت پول ما را خرج میکند، تورمزا نیست، اما وقتی ما آن را خرج میکنیم، تورمزا است.»
نحوه اداره کارزار انتخاباتی ریگان موجب شد او یک پیروزی عظیم کالج انتخاباتی داشته باشد و ۴۸۹ در برابر ۴۹رای الکترال، کارتر را شکست بدهد. کارتر تنها در ۶ایالت و ناحیه کلمبیا پیروز شد. جان اندرسون، نامزد مستقل، جمهوریخواه سابق ایلینوی که از میانهروها حمایت میکرد، حدود ۷درصد از آرای عمومی را بهدست آورد. در مقابل، ریگان راستگرا بیش از ۵۰درصد از آرای عمومی را بهدست آورد. جمهوریخواهان همچنین برای نخستین بار از سال۱۹۵۴ کنترل سنا را بهدست آوردند (دموکراتها کنترل مجلس نمایندگان را حفظ کردند).
نتایج، پیروزی قاطع و بزرگی برای ریگان و محافظهکاری آمریکایی بود. نکته قابل توجه این است که ریگان با پیروزی در اکثر ایالتهای جنوبی، قلمرو سنتی دموکراتها را درنوردید.
دموکراتها چه کنند؟
در سال۲۰۲۵، دموکراتها میتوانند درسهای زیادی از دوران ریگان بیاموزند. کاندیدای موفق دموکراتها باید فردی باشد که بتواند به گروههای مترقی و لیبرال مردمی که قلب و روح حزب را تشکیل میدهند، انرژی ببخشد. اگرچه نامزد موفق قادر نخواهد بود همه را راضی کند و گسلهایی وجود خواهد داشت که باید بر آنها غلبه کرد، اما نامزد بعدی دموکراتها باید به جای فرار از سازمانهایی که در سال۲۰۰۸ به باراک اوباما یا در انتخابات میاندورهای ۲۰۱۸ رای دادند، آنها را مهار کند.
یک کاندیدای موفق همچنین باید بفهمد چه مسائلی را در اولویت قرار دهد که بهعنوان پلی بین جناحها عمل کند، نه اینکه بر مسائل بحثبرانگیزی که شکافها را تشدید میکنند، تمرکز کند. مانند ریگان در سال۱۹۸۰، نامزد دموکراتها نمیتواند از جدایی از تشکیلات حزب خود که در حال حاضر در کشور بهشدت نامحبوب است، بترسد. رایدهندگان دموکرات و مستقلها باید بتوانند ببینند که آنها چیزی متفاوت و تازه ارائه میدهند.
در نهایت، صرف نظر از اینکه آیا ترامپ تلاش میکند متمم بیست و دوم قانون اساسی را دور بزند و برای سومین دوره متوالی نامزد شود، این نامزد باید توجه رایدهندگان را به تهدیدی که جمهوریخواهی ماگا (جنبش آمریکا را بزرگ کنید) برای آموزش، شبکه امنیت اجتماعی، اقتصاد، سیاست خارجی و بافت قانون اساسی مورد احترام ملت ایجاد میکند، جلب کند. مطمئنا، نامزد دموکراتها با چالشهایی روبهرو خواهد شد که در سال۱۹۸۰ وجود نداشتند. برای مثال، رسانههای فعلی بیشتر دچار تفرقه و قطبیت شدهاند. حزب جمهوریخواه بسیار رادیکالتر است و حاضر است هر کاری را که برای حفظ قدرت لازم است انجام دهد. ترجیحات سیاسی نیز در عصر قطبی شدن سختتر شده است و تغییر ترجیحات رایدهندگان را بسیار چالشبرانگیزتر میکند.