حمله به ایران و تکرار سناریوی جنگ پیش‌‌‌دستانه

حتی لارنس ایگلبرگر، وزیر خارجه اسبق آمریکا، هشدار داد که مشروعیت ورود به جنگ تنها در صورت یافتن شواهدی از یک حمله قریب‌‌‌الوقوع قابل‌دفاع است. اسقف‌‌‌های کاتولیک آمریکا نیز اعلام کردند که چنین جنگی فقط در صورتی قابل‌توجیه است که «شواهد روشن و کافی از حمله‌‌‌ای جدی و نزدیک» وجود داشته باشد. در نهایت، جنگ عراق که با ادعای پیش‌‌‌دستی آغاز شد، نه‌‌‌تنها از سوی جامعه جهانی بلکه از منظر سنت حقوقی «جنگ عادلانه» نیز نامشروع شناخته شد. یکی از پیامدهای آن جنگ فاجعه‌‌‌بار، بازتعریف مفهوم جنگ پیش‌‌‌دستانه و تاکید دوباره بر اصل فوریت تهدید بود - حتی اگر پای سلاح‌‌‌های کشتارجمعی در میان باشد.

جنگی تازه با استناد به همان روایت قدیمی

اکنون، با گذشت کمتر از ۲۵سال، جهان بار دیگر در برابر تکرار آن سناریو قرار گرفته است. در ۱۳ژوئن، رژیم صهیونیستی موجی از حملات هوایی به ایران را آغاز کرد؛ تاسیسات هسته‌‌‌ای را بمباران و تعدادی از دانشمندان و فرماندهان نظامی ایران را ترور کرد. بنیامین نتانیاهو، نخست‌‌‌وزیر رژیم صهیونیستی، مدعی شد که ایران در آستانه ساخت بمب اتمی است و تاکید کرد: «چاره‌‌‌ای نداریم جز اینکه همین حالا اقدام کنیم.»تنها چند روز بعد، ایالات متحده نیز به این کارزار پیوست و با بمب‌‌‌های سنگرشکن و موشک‌‌‌های تاماهاوک، سه مرکز هسته‌‌‌ای ایران را هدف قرار داد. این رخداد، تداعی‌‌‌کننده بسیاری از مولفه‌‌‌های جنگ عراق است: استناد به اطلاعات مشکوک درباره تسلیحات کشتار جمعی، ادعای دفاع از تمدن، سیاست‌‌‌ورزی برای تحقق یک وسواس دیرینه، و احتمال تغییر رژیم با حمایت آمریکا. با این تفاوت که این‌‌‌بار، زیرساخت‌‌‌های نظم مبتنی بر قواعد - که خود قربانی جنگ عراق بود - در وضعیت فرسایش کامل قرار دارد.

یک آزمون حقوقی قدیمی

ماجرای برخورد ناوگان بریتانیا با کشتی آمریکایی کارولاین در سال ۱۸۳۷، یکی از نمونه‌‌‌های کلاسیک در حقوق بین‌الملل است. بریتانیا این اقدام را دفاع پیش‌‌‌دستانه خواند، اما دانیل وبستر، وزیر خارجه وقت آمریکا، در سال ۱۸۴۱ تاکید کرد: دفاع مشروع زمانی پذیرفتنی است که «تهدید فوری، اجتناب‌‌‌ناپذیر و بدون فرصت برای تامل یا انتخاب باشد.» این معیار -که در دادگاه نورنبرگ و همچنین در واکنش به بمباران رآکتور اوسیراک عراق توسط رژیم صهیونیستی در ۱۹۸۱ تایید شد - هنوز اساس حقوق بین‌الملل درباره جنگ پیش‌‌‌دستانه به شمار می‌رود. با این حال، حملات اخیر به ایران، که هدف ادعایی آن جلوگیری از دستیابی احتمالی ایران به توان تهاجمی در آینده عنوان شده، به‌‌‌وضوح از آزمون «فوریت تهدید» تبعیت نمی‌‌‌کند.

جنگ پیش‌‌‌دستانه یا پیشگیرانه؟

در حقوق بین‌الملل، تفاوتی مهم میان جنگ پیش‌‌‌دستانه (در واکنش به تهدیدی قریب‌‌‌الوقوع) و جنگ پیشگیرانه (در برابر تهدیدی احتمالی در آینده) وجود دارد. دولت بوش تلاش کرد این دو مفهوم را در هم بیامیزد تا توجیهی برای آغاز جنگ عراق فراهم کند. او با استناد به حملات ۱۱سپتامبر و خطرات تسلیحات کشتار جمعی، مفهوم تهدید را بازتعریف کرد: «آمریکا باید پیش از شکل‌‌‌گیری کامل تهدیدها، با آنها مقابله کند.»

اکنون نتانیاهو نیز همین منطق را به ‌‌‌کار گرفته است. او مدعی شد که ایران اورانیوم کافی برای ساخت ۹ بمب اتمی دارد و قصد دارد آنها را در اختیار متحدان منطقه‌‌‌ای قرار دهد. با‌این‌حال، جامعه اطلاعاتی آمریکا و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ارزیابی‌‌‌هایی متفاوت ارائه کرده‌‌‌اند. رافائل گروسی، مدیرکل آژانس، در مصاحبه‌‌‌ای با CNN تاکید کرد: «هیچ مدرکی دال بر تلاش سیستماتیک ایران برای ساخت سلاح هسته‌‌‌ای نداریم.» حتی در صورت ورود تروریسم و تسلیحات کشتار جمعی به این معادله، معیار فوریت تهدید قابل حذف نیست. همان‌‌‌گونه که حقوقدان بین‌المللی کریستوفر گرینوود در سال ۲۰۰۳ تاکید کرد، «نمی‌توان این شرط را نادیده گرفت یا بی‌‌‌معنا ساخت.»

پیامدهای خطرناک بی‌‌‌توجهی به قانون

در سال ۲۰۰۳، یوشکا فیشر خواستار سه‌‌‌برابر شدن تعداد بازرسان سازمان ملل در عراق و تقویت فعالیت نظارتی آنها شد؛ زیرا در سنت «جنگ عادلانه»، استفاده از زور تنها زمانی مشروع است که تمام راه‌‌‌های صلح‌‌‌آمیز به پایان رسیده باشد. اما نتانیاهو در حالی دستور حمله به ایران را صادر کرد که مذاکرات هسته‌‌‌ای تهران و واشنگتن در جریان بود. برخی تحلیلگران بر این باورند که هدف رژیم صهیونیستی از این حمله، برهم زدن مسیر دیپلماتیک بود. برخی دیگر نیز آن را تلاشی برای تغییر حکومت در تهران، جلب حمایت متحدان غربی، یا انحراف افکار عمومی از بحران غزه دانسته‌‌‌اند. در همین حال، ‌‌‌بسیاری از مقامات رژیم صهیونیستی در سال‌های اخیر لفاظی‌‌‌هایی با مضامین نسل‌‌‌کشی علیه فلسطینیان به‌‌‌کار برده‌‌‌اند و در غزه با سلاح‌‌‌های متعارف، تخریبی بی‌‌‌سابقه به ‌‌‌بار آورده‌‌‌اند. همزمان، رژیم صهیونیستی خود دارای زرادخانه‌‌‌ای هسته‌‌‌ای است.

در چنین شرایطی، اگر جامعه جهانی بار دیگر نتواند ادعای مشروعیت این جنگ را رد کند، با مخاطره‌‌‌ای جدی برای قوانین بین‌المللی مواجه خواهد شد؛ چرا که پذیرش چنین الگوهایی می‌تواند زمینه‌‌‌ساز آغاز جنگ‌‌‌های پیشگیرانه‌‌‌ بیشتری شود - جنگ‌‌‌هایی بر مبنای ترس، فناوری یا محاسبات ژئوپلیتیک، نه ضرورت‌‌‌های واقعی. در آستانه بحران سوئز در سال ۱۹۵۶، دوریس می، یک مقام بریتانیایی، در نامه‌‌‌ای به دیوید بن‌‌‌گوریون نوشت: «چیزی به ‌‌‌نام جنگ پیشگیرانه وجود ندارد. جنگ پیشگیرانه فقط جنگی را اجتناب‌‌‌ناپذیر می‌کند که می‌‌‌شد از وقوع آن جلوگیری کرد.» اکنون که جهان بار دیگر در آستانه یک تقابل فاجعه‌‌‌بار ایستاده، شاید زمان آن باشد که به همین هشدار ساده اما عمیق، گوش سپرده شود.