مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها و بزنگاه سوانح و بلایا

ورود فعالانه‌‌ آنها، به ویژه در زمان‌هایی که دولت‌ها با وجود تلاش‌‌های گسترده قادر به پوشش کامل همه‌‌ خسارات نیستند، نشانه‌‌ای از بلوغ نهادی، اخلاق حرفه‌‌ای و مسوولیت‌‌پذیری واقعی است. نقش شرکت‌ها در مواجهه با بلایا، در درجه‌‌ اول، پرکردن شکاف‌‌هایی است که دولت‌ها، به دلایل ساختاری، مالی یا مدیریتی، قادر به پوشش کامل آن نیستند. تجربه‌‌ جهانی نشان داده که دولت‌ها به تنهایی نمی‌توانند از پس بحران‌‌های بزرگ بربیایند و منابع محدود مالی، پیچیدگی‌‌های دیوان‌سالاری و فشارهای سیاسی، سرعت و کیفیت مداخله دولتی را – به‌ویژه برای بازسازی و پیشگیری از حوادث مشابه - کاهش می‌دهد. در چنین شرایطی، شرکت‌ها به عنوان نهادهایی با ساختار چابک‌‌تر، منابع مالی منعطف‌‌تر و دسترسی گسترده‌‌تر به فناوری و نیروی انسانی، می‌توانند وارد عمل شوند و نجات‌‌بخش جوامع باشند.

 این حقیقت به ویژه در حوادثی نظیر انفجار بندر شهید رجایی آشکار می‌شود؛ رویدادی که ابعاد خسارت آن نه‌تنها زیرساختی، بلکه انسانی و روانی نیز بود. اگرچه مدیریت بحران تا حد قابل قبولی انجام شده، اما گستردگی حادثه به گونه‌‌ای بود که طبیعی است نیازمند مشارکت نهادهای دیگری نیز باشد. در چنین شرایطی، شرکت‌های بزرگ که از منابع مالی، فنی و انسانی برخوردارند، می‌توانند وارد عمل شوند؛ نه از سر اجبار، بلکه به عنوان انجام یک مسوولیت اجتماعی که مستقیم با بقای جامعه‌‌ای که در آن فعالیت می‌‌کنند پیوند خورده است. مسوولیت اجتماعی در این بزنگاه‌ها صرفا به اهدای کمک‌‌های نقدی محدود نمی‌شود. آنچه اهمیت دارد، ورود موثر و هدفمند به فرآیند مدیریت بحران است: تامین تجهیزات امدادی و پزشکی پیشرفته، مشارکت در عملیات پاکسازی و بازسازی، حمایت روانی و اجتماعی از آسیب‌‌دیدگان و از همه مهم‌تر مشارکت در طرح‌های پیشگیرانه از حوادث مشابه.

در سطح جهانی، نمونه‌های درخشانی از ایفای مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها در بلایا و حوادث وجود دارد که می‌تواند الهام‌‌بخش باشد. یکی از نمونه‌های برجسته، ورود شرکت «مرسک» در زمان بحران ناشی از زلزله‌‌ هائیتی در سال ۲۰۱۰ بود. این شرکت با بهره‌‌گیری از شبکه‌‌ لجستیک گسترده‌‌ خود، امکانات حمل و نقل اضطراری برای ارسال کمک‌‌های انسانی به منطقه زلزله‌‌زده را فراهم کرد. نه‌تنها کشتی‌‌های باری خود را به حمل اقلام امدادی اختصاص داد، بلکه تیم‌‌هایی برای ترمیم سریع اسکله‌های آسیب‌‌دیده اعزام کرد تا روند انتقال کمک‌‌ها تسهیل شود. این اقدام فراتر از کار خیرخواهانه‌‌ معمول، ورود به عملیات مدیریت بحران با تخصص و امکانات حرفه‌‌ای بود.

نمونه‌‌ دیگر، اقدام یک شرکت نوشابه‌‌سازی مشهور در فاجعه توفان کاترینا در آمریکا بود. این شرکت با استفاده از زیرساخت توزیع خود در جنوب ایالات متحده، در کمترین زمان ممکن، میلیون‌ها بطری آب آشامیدنی سالم را به مناطق آسیب‌‌دیده ارسال کرد؛ اقدامی که به رغم ناکارآمدی نهادهای رسمی، جان بسیاری را نجات داد. این شرکت در این بحران نشان داد که چگونه می‌توان با اتکا به ظرفیت‌‌های تجاری، در بحران‌‌های انسانی نقش‌‌آفرینی کرد، بدون آنکه در دام نمایش یا خودنمایی تبلیغاتی افتاد. ورود شرکت‌های فناوری به حوادث طبیعی نیز الگوهای مهمی آفریده است. پس از زلزله‌‌ ۲۰۱۱ ژاپن، شرکت «سونی» با تبدیل مراکز تحقیق و توسعه‌‌ خود به پایگاه‌های امدادرسانی، نیروی انسانی و تجهیزات فنی گسترده‌‌ای را برای کمک به بازماندگان بسیج کرد. همزمان، «اپل» با طراحی کمپین‌‌های بین‌المللی جمع‌آوری کمک، منابع مالی عظیمی برای بازسازی مناطق آسیب‌‌دیده فراهم ساخت. این اقدامات نه فقط از منظر انسانی تحسین‌‌برانگیز بود، بلکه جایگاه برند این شرکت‌ها را در اذهان عمومی تقویت کرد و نشان داد که سود و مسوولیت می‌توانند در یک مسیر همسو قرار گیرند.

با این پیشینه، جای خالی اقدام مشابه در انفجار بندر شهید رجایی، پرسش‌‌برانگیز است. چرا شرکت‌های بزرگ داخلی که سهم قابل توجهی در اقتصاد و تجارت ایران دارند، به شکلی موثر و سازمان‌‌یافته وارد میدان نشدند؟ چرا به جای حرکت‌‌های پراکنده و نمادین، تلاش نشد یک برنامه‌‌ مشترک میان شرکت‌ها برای مدیریت بحران شکل گیرد؟ پاسخ در ضعف درک مسوولیت اجتماعی در ساختار شرکت‌های ایرانی نهفته است. در بسیاری از موارد، مسوولیت اجتماعی در ایران هنوز در حد روابط عمومی باقی مانده است: برگزاری چند همایش، اهدای کمک‌‌های نمادین در مناسبت‌‌های خاص، یا راه‌‌اندازی کمپین‌‌های تبلیغاتی با مضمون خیرخواهانه. این در حالی است که مسوولیت اجتماعی واقعی، به معنای شراکت فعال در توسعه پایدار و حفاظت از سرمایه‌های انسانی و طبیعی جامعه است.

درباره انفجار بندر شهید رجایی، ورود جدی شرکت‌های بیمه‌‌، بانکی، صنعتی و لجستیک به عرصه‌‌ پسابحران می‌تواند وضعیت آسیب‌‌دیدگان و منطقه آسیب‌‌دیده را متحول کند. این شرکت‌ها می‌توانند با ایجاد صندوق‌های مشترک جبرانی، تامین منابع لازم برای پاکسازی محیط بندر، حمایت از خانواده‌های آسیب‌‌دیده، جبران خسارت به وسایل نقلیه، بازسازی سریع‌‌تر زیرساخت‌‌های بندری، آموزش نیروهای محلی برای مقابله با بحران‌‌های مشابه در آینده و مشارکت با دولت در طراحی طرح‌های پیشگیرانه، مسوولیت اجتماعی خود را به منصه ظهور برسانند. متاسفانه این ظرفیت‌‌ها غالبا یا نادیده گرفته می‌شوند یا به اقداماتی جزئی و کم‌‌اثر محدود می‌‌مانند.

از این منظر، نیاز به بازتعریف مسوولیت اجتماعی شرکت‌ها در ایران، به ویژه در شرایط بحران، بیش از پیش احساس می‌شود. این بازتعریف باید از سطح شعار و مناسبت‌‌گرایی عبور کرده و به تعهد واقعی به جامعه بدل شود. شرکت‌ها باید در برنامه‌‌ریزی استراتژیک خود، سناریوهای بحران را پیش‌‌بینی کنند، ظرفیت‌‌های خود را برای ورود موثر به مدیریت بلایا سازماندهی کنند و برای ایفای نقش در زمان اضطرار، آموزش و سرمایه‌‌گذاری کنند. این مسوولیت تنها در قبال مشتریان یا سهامداران تعریف نمی‌شود، بلکه جامعه به عنوان ذی‌‌نفع اصلی فعالیت‌‌های اقتصادی، باید محور این مسوولیت باشد. سانحه مصیبت‌‌بار انفجار بندر شهید رجایی می‌تواند یادآوری‌‌هایی ارزشمند برای ما داشته باشد: ضرورت حرکت به سوی مسوولیت اجتماعی واقعی و موثر، ضرورت آماده‌‌سازی شرکت‌ها برای مواجهه با بحران‌‌ها، و ضرورت فهم عمیق این نکته که در دنیای امروز، سود و مسوولیت دو روی یک سکه‌‌اند.

* پژوهشگر مقطع دکترای رفاه اجتماعی

این مطلب به سفارش پایگاه خبری تحلیلی «خیر ایران» نوشته شده است.