در شرایط حساس و پرالتهاب کنونی که ایران عزیز ما درگیر یکی از بحرانهای امنیتی خطرناک دهههای اخیر شده است، آنچه بیش از هر چیز ضرورت دارد، حفظ آرامش ملی، تقویت همبستگی اجتماعی و پایبندی به اصول عقلانیت و خرد جمعی است. دشمنانی که خود را در جایگاه مدعی حقوق بشر و نظم جهانی جا زدهاند، برخلاف…
ایران عزیز، سرزمینی که هویت، فرهنگ و تاریخ ما در رگهایش جریان دارد، امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند هوشیاری، همبستگی و مسوولیتپذیری همه ماست. تهدیدهایی که کشور ما با آن مواجه است، تنها محدود به مرزهای فیزیکی و درگیریهای نظامی نیست، بلکه جنگی همهجانبه علیه باورها، امیدها و وحدت ملی…
پس از پایان جنگ و دفاعی که مایه افتخار و نشانه فداکاری ملت بود، اکنون زمان بازسازی فرارسیده است. اما بازسازی تنها به معنای ترمیم خرابیهای فیزیکی نیست؛ این مرحله، پیش و بیش از هر چیز، نیازمند بازنگری است. بازنگری در سیاستهای اقتصادی که تاکنون اتخاذ کردهایم و در
طی دوازده روز جنگ تحمیلی، گویی بار دیگر به فضای دهه شصت بازگشتیم؛ دورانی که با همان شدت دشمنی علیه میهن، و حتی فراتر از آن، بار دیگر اثبات شد که ایران تا چه اندازه در عرصه جهانی تنهاست و مفاهیمی چون حقوق بشر، شورای امنیت و اتحادیه اروپا، تا چه میزان میتوانند خالی از معنا و ابزار دست قدرتهای زورگو باشند.
بحرانهای ژئوپلیتیک در ایران به جای آنکه موتور محرکه اصلاحات ساختاری باشند، به ابزاری برای بازتولید نظم رانتی بدل شدهاند. بررسی سیاستهای بحرانمحور (از ارز ترجیحی تا پروژههای بازسازی) نشان میدهد چگونه حلقههای قدرت، اضطراریبودن شرایط را به سکوی پرش رانتخواری تبدیل میکنند.
ایران کشوری با تاریخ و فرهنگی غنی، امروز در برابر یکی از بزرگترین چالشهای جمعیتی خود قرار دارد؛ پیری جمعیت و کاهش نرخ زاد و ولد. مقامات کشوری با تاکید بر سیاستهای افزایش جمعیت بارها از شهروندان دعوت کردهاند تا با فرزندآوری از صدمات استراتژیک به آینده کشور جلوگیری کنند. اما این دعوت در حالی مطرح میشود که ایران اکنون با بحرانهای سیاسی، اقتصادی و جنگ تحمیلی دست و پنجه نرم میکند.