جای خالی حاکمیت قانون در مساله مهاجرت

از سوی دیگر اقدامات فراقانونی در اخراج افراد و وقوع اشتباهات در اخراج مهاجران قانونی یا حتی دستگیری شهروندان آمریکایی از سوی ماموران باعث شده است اعتراضات نسبت به سیاست‌های اخیر افزایش یابد. یک وکیل در یادداشتی وضعیت فعلی مهاجرت در آمریکا و راهکار بهبود آن را توضیح می‌دهد. این یادداشت‌ها می‌تواند در ایران نیز مصادیقی داشته باشد. 

بسیاری از رای‌دهندگان، رئیس‌جمهور ترامپ را برای پایان دادن به آشفتگی مرزهای آمریکا انتخاب کردند. اکنون مهاجرت غیرقانونی پایین آمده است، اما نظرات رای‌دهندگان درباره سیاست‌های مهاجرتی او به‌طور کلی تیره و تار شده است. دلیل آن این است که آنها اقدامات ترامپ را دور از مرزها و تنها در قالب آشفتگی بیشتر می‌بینند. آمریکایی‌ها مخالف اجرای قانون نیستند، اما نه به این شکل. پس مشکل اصلی چیست و راه‌حل واقعی کدام است؟

تصور عمومی از آشفتگی، از این واقعیت ناشی می‌شود که سیاست‌های ترامپ خودسرانه به نظر می‌رسند. در دوران ریاست‌جمهوری بایدن، هیچ‌کس نمی‌دانست چرا مردم وارد کشور می‌شوند. اکنون هیچ‌کس نمی‌داند چرا مردم از کشور اخراج می‌شوند. در دوران بایدن، مردم به‌صورت غیرقانونی یا آشفته وارد می‌شدند. اکنون مردم به‌صورت غیرقانونی یا آشفته اخراج می‌شوند. عموم مردم به نظم در هر دو جهت اهمیت می‌دهند. کشور نباید محکوم به نوسان بین دو نوع آشفتگی باشد. در عوض، ما باید پادزهر آشفتگی، یعنی حاکمیت قانون را دوباره به آغوش بگیریم.

حاکمیت قانون، پادزهر آشفتگی

در گفتار عامیانه «حاکمیت قانون» اغلب به سادگی به معنای پیروی از هر آن چیزی است که دولت می‌گوید. اما بنیان‌گذاران آمریکا معنای کاملا متفاوتی را در نظر داشتند. برای آنها، حاکمیت قانون نقطه مقابل «حکومت انسان‌ها» بود که دستورات دولتی و سرنوشت ساکنان را به هوس و اراده رهبران در لحظه وامی‌گذارد. بنیان‌گذاران، حاکمیت قانون را به‌عنوان قوانین عمومی قابل پیش‌بینی می‌دیدند که به‌صورت عمومی شناخته شده و برای همه قابل اجراست. همان‌طور که جیمز مدیسون نوشت: «قانون به‌عنوان یک قاعده عمل تعریف می‌شود؛ اما چگونه می‌تواند قاعده‌ای باشد که کمتر شناخته شده و کمتر ثابت است؟» برای مدیسون، ویژگی بارز حکومت انسان، «بی‌ثباتی» (یعنی آشفتگی) بود. تفکیک قوا درمان مدیسونی را فراهم کرد. او گفت: «تجمع تمام قدرت‌ها، قانون‌گذاری، اجرایی و قضایی، در دستان یکسان، به درستی می‌تواند خود تعریف ستمگری نامیده شود؛ زیرا زندگی و آزادی شهروند در معرض کنترل خودسرانه قرار خواهد گرفت.» خودسرانگی همان آشفتگی است؛ اما با نامی دیگر.

آشوب در دولت بایدن و ترامپ

در دوران ریاست‌جمهوری بایدن، بخش عمده آشفتگی مرزی به این واقعیت برمی‌گردد که مهاجران هرگز به‌طور واقعی نمی‌دانستند قانون چه بود. روی کاغذ، عبور بین گذرگاه‌ها غیرقانونی و عبور از درون آنها قانونی بود. در واقعیت، حداقل از سال ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۳، گذرگاه‌ها عمدتا بسته بودند و حدود نیمی از کسانی که به‌طور غیرقانونی عبور می‌کردند، اجازه ماندن داشتند. علاوه بر این، تصمیم واقعی در مورد اینکه چه کسی وارد و چه کسی اخراج شود، توسط ماموران در مرز گرفته می‌شد، نه بر اساس قوانین پناهندگی مصوب کنگره یا هر قانون شناخته‌شده دیگری. این حکومت انسان‌ها بود، نه حاکمیت قانون و نتایج آشفته آن به راحتی مشهود بود.

متاسفانه، آشفتگی از بین نرفته است – تنها مکان آن تغییر کرده است؛ از مرز به داخل کشور. چارچوب اساسی اجرای داخلی قانون توسط ترامپ این است که هوس‌بازانه و خودسرانه است. این مربوط به «شایستگی» نیست، مربوط به تهدیدات امنیت عمومی نیست، حتی مربوط به افراد غیرقانونی در اینجا نیست یا «غیرشهروندان» نیست، زیرا ترامپ در تلاش است تا شهروندی ایالات متحده را از افراد سلب کند و شهروندی ایالات متحده را برای بسیاری از کودکان متولد آمریکا لغو کند.

هیچ قانون قابل بیانی وجود ندارد. در نظر بگیرید که ترامپ دانشجویان مهاجر قانونی و تحصیل‌کرده را به‌دلیل مقاله‌هایی که مدت‌ها پیش نوشته‌اند، دستگیر می‌کند. با کنار گذاشتن متمم اول قانون اساسی، بنیان‌گذاران نیز به همان اندازه از «تحت مجازات قرار دادن افراد برای کارهایی که در زمان انجام، نقض هیچ قانونی نبودند و عمل زندان‌های خودسرانه» متعجب – یا در واقع، منزجر – بودند.

حکومت انسان‌ها بازگشته است

ترامپ به ماموران قدرت داده است تا وضعیت قانونی مهاجران را سلب کرده و بلافاصله آنها را اخراج کنند. آنها حتی مهاجران قانونی را بر اساس معیارهای مخفی (مانند خالکوبی‌های ممنوعه) دستگیر می‌کنند و بدون روند قانونی به زندان خارجی می‌فرستند. تمام اینها غیرضروری است. بازگرداندن حاکمیت قانون می‌تواند به آشفتگی پایان دهد. این امر با قوانین واضح، سازگار و قابل پیش‌بینی آغاز می‌شود. قوانین مهاجرت، قبل از ترامپ، به طرز بدنامی دومین قانون پیچیده، پس از قانون درآمد داخلی، شناخته شده بود. سیاست‌ها به سرعت از یک دولت به دولت دیگر و حتی از ماهی به ماه دیگر تغییر می‌کنند.

ایالات متحده به سیاست‌های مهاجرتی ساده و شفاف نیاز دارد. هنگامی که دولت کسی را به نقض قانون متهم می‌کند، قوانین روشن امکان اجرای سریع و مطابق با روند قانونی (due process) را فراهم می‌کند. این اجرا به‌طور طبیعی افراد را به مسیرهای قانونی برای ورود و زندگی در ایالات متحده هدایت خواهد کرد. هنگامی که به کسی اجازه ورود قانونی داده می‌شود، آن تصمیم نباید دوباره بازگشایی شود – مگر در صورت وجود حقایق جدید قابل توجه. آمریکا می‌تواند به آشفتگی مهاجرت پایان دهد. این دیدگاه از یک سیاست مهاجرتی که توسط حاکمیت قانون تقویت می‌شود، قابل دستیابی است، اما هیچ‌کس در دولت بر دستیابی به آن تمرکز نکرده است.