آرون دایرکتور

دایرکتور از طریق مشارکت گسترده در تدریس و هدایت پژوهش در شیکاگو و استنفورد، تاثیری عمیق بر چهره‌‌‌‌‌های درخشان بعدی مکتب شیکاگو مانند رابرت بورک، لستر تلزر، روبن کسل و ادوارد لوی داشت. اگرچه دایرکتور تاثیر قابل‌توجهی داشت، اما همچنان چهره‌‌‌‌‌ای مبهم در تاریخ باقی‌ مانده‌است که بخشی از آن به این دلیل است که به‌ندرت مطلبی از خود منتشر می‌کرد. در حال‌حاضر تنها یک گزارش زندگی‌نامه‌‌‌‌‌ای درباره او وجود دارد(کوز ۱۹۹۸). آنچه در ادامه می‌آید تلاشی است برای ترسیم پرتره‌‌‌‌‌ای کامل‌‌‌‌‌تر از دایرکتور با استفاده از منابع آرشیوی که تاکنون ناشناخته مانده‌بودند (برای مطالعه‌‌‌‌‌ای گسترده‌‌‌‌‌تر، ون‌هورن ۲۰۰۷ را ببینید).

هری ای. دایرکتور در چارتوریسک، اوکراین (که در آن زمان بخشی از روسیه بود) متولد شد و فرزند یک صاحب کارخانه آرد بود. او در سال‌۱۹۱۴ به‌همراه خانواده‌‌‌‌‌اش به پورتلند، اورگان مهاجرت کرد، جایی‌که پدرش ابتدا به‌عنوان کارگر و سپس خرده‌‌‌‌‌فروش کار می‌کرد. در سال‌۱۹۲۱، دایرکتور از دبیرستان لینکلن در پورتلند فارغ‌‌‌‌‌التحصیل شد و با بورسیه به دانشگاه ییل رفت. در ییل، دایرکتور به‌همراه نقاش مارک روتکو، در تولید نشریه‌‌‌‌ «Yale Saturday Evening Pest» کمک کرد که ردای سوسیالیستی بر ‌تن داشت و کلاه پیشرویی بر سر می‌گذاشت، پس از آنکه یک نظرسنجی سیاسی در ییل وجود ۲۲۵جمهوری‌خواه را نشان‌داد، Pest گزارش داد: «نیازی نیست کاملا امیدمان را از دست بدهیم. پنج پروگرسیو و چهار سوسیالیست وجود داشتند.» (نقل شده در کوز ۱۹۹۸).

پس از توقف انتشار Pest در سال‌۱۹۲۳، دایرکتور به‌زودی فارغ‌‌‌‌‌التحصیل شد و به‌عنوان کارگر مهاجر در غرب میانه سفر کرد؛ او به‌عنوان کارگر معدن زغال‌سنگ و کارگر نساجی کار کرد. سپس در کالج کارگری نیوآرک (Newark (NJ) Labor College) تدریس کرد، پس از آن سوار یک کشتی حمل گاو به مقصد انگلیس شد تا در آنجا درباره آموزش کارگران بزرگسال مطالعه کند. سرانجام به پورتلند بازگشت و در کالج کارگری پورتلند(Portland Labor College) (تحت اداره فدراسیون کار اورگان) تدریس کرد. در سال‌۱۹۲۷، دایرکتور راهی دانشگاه شیکاگو شد تا با پل داگلاس همکاری کند. آن دو، کتاب «مساله بیکاری» (The Problem of Unemployment) (داگلاس و دایرکتور۱۹۳۱) را به‌طور مشترک تالیف کردند. یک سال‌قبل از انتشار کتاب، دایرکتور سمت تدریس در شیکاگو را پذیرفت. به گفته پل داگلاس، «از سال‌۱۹۳۲، دایرکتور بیش از پیش تحت‌تاثیر (فرانک نایت) قرارگرفت» (داگلاس به فرانک نایت، ۵ ژانویه ۱۹۳۵، مجموعه مقالات جیکوب واینر، جعبه ۷۹، پوشه «Chicago Dept. of Econ، Douglas & Knight‌»). پس از تغییر گرایش فکری، دایرکتور به‌سوی هنری سایمونز گرایش یافت که «بهترین دوست» او شد و «به میزان قابل‌توجهی بر دیدگاه‌های دایرکتور تاثیر گذاشت» (کوز ۱۹۹۸). متعاقبا، دایرکتور جزوه‌‌‌‌‌ای با عنوان «اقتصاد تکنوکراسی» (The Economics of Technocracy) منتشر کرد که برای اولین‌بار علاقه او به «نظریه قیمت» را به‌طور عمومی نشان می‌داد (۱۹۳۳).

در سال‌۱۹۳۴، گروه اقتصاد از تمدید قرارداد تدریس دایرکتور خودداری کرد: «(به) منظور تامین نظر مدیریت که‌ بار تدریس ما بسیار سبک است و باید افزایش یابد، تصمیم گرفته شد انتصاب دایرکتور تمدید نشود. همچنین دلایل دیگری برای این تصمیم وجود داشت، یکی از آنها این بود که او در تدریس درس «مسائل کار» به این نتیجه رسیده بود که هیچ چیز ارزش‌‌‌‌‌مندی برای صحبت‌کردن جز نظریه و سیاست پولی و چرخه‌‌‌‌‌های تجاری وجود ندارد.» (اچ.ای.‌میلیس به واینر، ۳۱ ژانویه ۱۹۳۴، مجموعه مقالات واینر، جعبه ۷۹، پوشه «Chicago University Department of Economics، Millis»).

در نتیجه، دایرکتور از دانشگاه شیکاگو به وزارت خزانه‌‌‌‌‌داری در واشنگتن رفت. در سال‌۱۹۳۷، دایرکتور به انگلستان رفت تا تحت‌نظر واینر، تحقیقی برای رساله درباره تاریخ کمّی بانک انگلستان انجام دهد، با این‌حال به دلیل اینکه بانک به‌طور غیرمنتظره‌ای تلاش‌های او را خنثی کرد، دایرکتور کار روی پایان‌‌‌‌‌نامه خود را متوقف کرد و آن را هرگز تکمیل نکرد. در دوران اقامت در انگلستان، او ارتباط نزدیک‌تری با آرنولد پلانت و لایونل رابینز برقرار کرد و با فردریک فون هایک دوست شد که بعدها نقش مهمی در بازگرداندن دایرکتور به شیکاگو ایفا کرد. با آغاز جنگ‌جهانی دوم، دایرکتور به واشنگتن بازگشت؛ جایی‌که در کمیسیون جوانان آمریکا کار کرد.

به موسسه بروکینگز پیوست و در آنجا به سی. او. هاردی در نگارش کتاب «کنترل قیمت‌ها در زمان جنگ» (Wartime Control of Prices) (۱۹۴۰) کمک کرد، سپس در وزارت جنگ و دفتر املاک افراد تبعه خارجی کار کرد و قبل از پایان دوره حضورش در واشنگتن، در وزارت بازرگانی مشغول به‌کار شد. دایرکتور در دوران اقامت در واشنگتن به یکی از متحدان سیاسی هایک در ایالات‌متحده تبدیل شد و بعدا انتشارات دانشگاه شیکاگو را متقاعد کرد تا کتاب «راه بردگی» (The Road to Serfdom) (هایک ۱۹۴۴) را پس از آنکه ناشران تجاری متعددی آن را رد کرده‌بودند، منتشر کند. جای تعجب نیست که دایرکتور به‌سرعت نقد ستایش‌‌‌‌‌آمیزی برای «راه بردگی» نوشت: «پروفسور هایک توانمندترین تاریخ‌‌‌‌‌نگار ما در توسعه ایده‌های اقتصادی است» (دایرکتور ۱۹۴۵).

در آستانه پایان جنگ در سال‌۱۹۴۵، هایک و سایمونز تلاش کردند دایرکتور را تشویق کنند تا به شیکاگو بیاید و رهبری پروژه‌ای را که توسط «صندوق ولکر» (Volker Fund)-شرکتی در کانزاس‌‌‌‌‌سیتی که در دوران پس از جنگ به‌شدت در تامین مالی جناح راست دخیل بود-تامین مالی می‌شد، بر عهده بگیرد. این پروژه مستلزم نوشتن نسخه آمریکایی «راه بردگی» بود. هارولد لوهنو، رئیس صندوق ولکر، تلاش کرد هایک را برای انجام این کار متقاعد کند، اما هایک مایل به سازماندهی یک پروژه بین‌المللی بود و تمایلی به تحمیل‌ بار نوشتن نسخه‌‌‌‌‌ای آمریکا‌‌‌‌‌محور به خود نداشت. او صندوق ولکر را متقاعد کرد که اجازه دهند او این پروژه را به سایمونز و دایرکتور واگذار کند. سایمونز بلافاصله این فرصت را پذیرفت و متعاقبا تذکرنامه‌‌‌‌‌ای تهیه کرد. او اظهار کرد؛ دایرکتور باید رهبری پروژه را بر عهده بگیرد و پژوهش‌ها را برای پیشبرد آموزه لیبرالی هدایت کند، با این‌حال دایرکتور در سال‌۱۹۴۵ این فرصت را رد کرد.

پس از پایان جنگ، هایک و سایمونز دوباره نگاه خود را به دایرکتور بازگرداندند تا رهبری پروژه را بر عهده بگیرد. در اواخر بهار ۱۹۴۶، دایرکتور موافقت کرد تا به دانشکده حقوق شیکاگو آمده و پروژه «مطالعه بازار آزاد» (Free Market Study) تامین‌‌‌‌‌شده توسط ولکر را رهبری کند. هدف ظاهری پروژه «مطالعه چارچوب حقوقی و نهادی مناسب یک نظام رقابتی موثر» بود (کوز ۱۹۹۸)‌. هنگامی که مدیریت مرکزی دانشکده حقوق در مورد پیشنهاد پروژه مطالعه بازار آزاد رای‌‌‌‌‌گیری کرد، از تصویب آن خودداری کردند زیرا پیشنهاد تصریح می‌کرد که پس از پایان دوره قرارداد پنج‌‌‌‌‌ساله پروژه، دایرکتور به‌صورت دائم در دانشکده منصوب شود (حق استخدام دائم دریافت کند.) کمتر از یک هفته پس از رد پیشنهاد توسط مدیریت مرکزی، هنری سایمونز خودکشی کرد.

در همین‌حال، ویلبر کاتز، رئیس دانشکده حقوق و رابرت هاچینز، رئیس دانشگاه شیکاگو، بر روی پیشنهاد اصلاح‌‌‌‌‌شده‌‌‌‌‌ای توافق کردند و آن را به دایرکتور ارائه دادند. دایرکتور پس از شنیدن خبر غم‌‌‌‌‌انگیز دوستش، از هایک مشاوره خواست. هایک دایرکتور را تشویق کرد که امید خود را از دست ندهد و به شیکاگو بیاید: «(پس از) نامه شما، می‌خواهم بگویم که به یک معنا، به‌نظر من حتی مهم‌تر از قبل است که شما رهبری این پروژه را بپذیرید. به‌نظر من این تنها شانس است که سنتی که هنری سایمونز ایجاد کرد در شیکاگو زنده نگه داشته شده و ادامه یابد و به‌نظر من این (موقعیت) فوق‌‌‌‌‌العاده مهم است.» (هایک به دایرکتور، ۱۰ ژوئیه ۱۹۴۶، مجموعه مقالات هایک، جعبه ۵۸، پوشه «William Volker Fund ۱۹۳۹–۱۹۴۸»).

دایرکتور پس از دریافت نامه هایک با اشتیاق موافقت کرد که رهبری پروژه را بر عهده بگیرد.

پس از ورود به شیکاگو در اوت ۱۹۴۶، دایرکتور پروژه مطالعه بازار آزاد را رهبری کرد که اعضای آن شامل فرانک نایت، تئودور شولتز، میلتون فریدمن، گارفیلد کاکس، ادوارد لوی و ویلبر کاتز بودند. این پروژه به بررسی چگونگی بازنگری آموزه لیبرالی می‌پرداخت که در سال‌۱۹۴۶ در معرض خطر انقراض به‌نظر می‌رسید‌ (والپن ۲۰۰۵.) دایرکتور دست‌کم هر دو ماه یکبار جلسه برگزار می‌کرد و با پال ولکر، تحقیقاتی را به دانشجویان تحصیلات تکمیلی شیکاگو مانند وارن ناتر(۱۹۵۱) واگذار می‌کرد.

دایرکتور همچنین انجام حداقل یک پروژه تامین‌‌‌‌‌شده توسط ولکر در دانشگاه کالیفرنیا، لس‌‌‌‌‌آنجلس(UCLA) را تشویق کرد که توسط جی. فرد وستون- فارغ‌‌‌‌‌التحصیل دانشکده بازرگانی شیکاگو- با عنوان «نقش ادغام‌‌‌‌‌ها در رشد بنگاه‌های بزرگ» (The Role of Mergers in the Growth of Large Firms) (وستون ۱۹۵۳) انجام شد. در طول پروژه مطالعه بازار آزاد، دایرکتور نقدی بر کتاب چارلز لیندبلوم با عنوان «اتحادیه‌‌‌‌‌ها و سرمایه‌داری» (Unions and Capitalism) منتشر کرد. او استدلال کرد که نظام بازار از طریق «تاثیر تخریبی رقابت» (corroding influence of competition)، «گرایش قابل‌توجهی» دارد که «همه انواع انحصار را تخریب کند.»

علاوه بر این، دایرکتور تاکید کرد؛ «تاکنون در غیاب کمک و تشویق دولتی، گرایش‌‌‌‌‌های رقابتی بر گرایش‌‌‌‌‌های انحصاری یا محدودکننده پیروز شده‌اند» (دایرکتور ۱۹۵۰). این ادعاهای دایرکتور به‌ویژه هنگامی قابل‌توجه است که در کنار اظهارنظر او در سال‌۱۹۴۶ قرارداده شود که نشان‌دهنده نوعی تردید نسبی نسبت به‌قدرت رقابت بود: «البته ما می‌توانستیم از این موضع شروع کنیم که تمرکز موجود به نقطه‌‌‌‌‌ای رسیده‌است که از دیدگاه سیاسی نامطلوب است، یا دوباره می‌توانستیم از این موضع شروع کنیم که تمرکز موجود منجر به‌کارآمدترین استفاده از منابع می‌شود و به انحرافات قابل‌توجهی از رفتار رقابتی نمی‌‌‌‌‌انجامد.» (مجموعه مقالات تئودور دبلیو. شولتز، نوامبر ۱۹۴۶، یادداشت، جعبه ۳۹(الحاقات)، پوشه «Free Market Study»).

ادعای او در سال‌۱۹۵۰ نشان می‌دهد؛ تحقیقات کافی در سه سال‌گذشته انجام‌شده تا تردید سال‌۱۹۴۶ او را برطرف کند،که نشان‌دهنده اهمیت پروژه مطالعه بازار آزاد برای توسعه دیدگاه‌های دایرکتور است. در سال‌۱۹۵۱، همزمان با پایان‌یافتن تدریجی پروژه مطالعه بازار آزاد، دایرکتور در کنفرانسی در دانشکده حقوق شیکاگو شرکت کرد. او با تعامل با دیدگاه آدولف برل در مورد نقش بنگاه مدرن، استدلال بعدی جورج استیگلر علیه ادعاهای برل و گاردینر مینز درباره واگرایی بین مالکیت و کنترل را پیش‌بینی کرد: «انضباط بازار سرمایه رقابتی، ابزاری کلی‌‌‌‌‌تر و موثرتر برای جلوگیری از واگرایی قابل‌توجه و مداوم منافع فراهم می‌کند» (دایرکتور ۱۹۵۱، ص ۲۳).

در سال‌۱۹۵۳، دایرکتور پروژه تامین مالی ‌‌‌‌‌شده توسط ولکر با عنوان «پروژه ضد‌انحصار» (Antitrust Project) را رهبری کرد؛ پروژه‌ای که هایک نیز در تسهیل آن نقش مهمی داشت (ون هورن ۲۰۰۷). صندوق ولکر برای رابرت بورک، جان مک‌‌‌‌‌گی، وارد بومن، ویلیام لتوین و دیگران بورسیه‌‌‌‌‌هایی فراهم کرد تا به شیکاگو آمده و در مورد مسائل ضد‌انحصار تحقیق کنند.

تحت‌رهبری دایرکتور، پروژه ضد‌انحصار حجم عظیمی از پژوهش‌های علمی ضد‌انحصار را در مورد مسائل «ترتیبات الحاقی» (tying arrangements) (بومن ۱۹۵۷)، «قیمت‌گذاری تهاجمی» (predatory pricing) (مک‌‌‌‌‌گی ۱۹۵۸)، «حفظ قیمت فروش مجدد»(resale price maintenance) (بومن ۱۹۵۲، تلزر ۱۹۶۰)، «مقررات تجاری» (trade regulation) (دایرکتور و لوی ۱۹۵۶) و «قانون شرمن»(Sherman Act) (بورک ۱۹۵۴) خلق کرد. به‌طور کلی، این پروژه سودمندی تلاش‌ها برای کنترل اشکال خاصی از رفتارهایی را که قدرت بازار ممکن است از طریق آن خود را نشان دهد، به چالش کشید و همچنین برداشت رایجی را که بر اساس آن قانون ضد‌انحصار ریشه‌‌‌‌‌دار در میراث حقوق عرفی است، زیر سوال برد. به‌طور قابل‌توجهی، چندین مورد از این مقالات، تز اصلی و اعتبار بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نظیری را به دایرکتور نسبت می‌دهند.

کمی قبل از آغاز پروژه ضد‌انحصار، دایرکتور کنفرانسی با تامین مالی صندوق ولکر در مورد مقررات دفاع نظامی برگزار کرد. دایرکتور این کنفرانس را به این دلیل تشکیل داد که: «در شیکاگو، مزایای بازار به‌عنوان روشی برای سازماندهی امور اقتصادی چنان ارزشمند دانسته می‌شود که نمی‌توان آن را در دوره‌‌‌‌‌های به‌اصطلاح اضطراری کنار گذاشت» (دایرکتور ۱۹۵۲، ص ۱۵۸.) هدف کنفرانس بررسی دامنه و ماهیت کنترل‌‌‌‌‌های دولتی، به‌ویژه در رابطه با جنگ کره بود. دو سال‌بعد، در سال‌۱۹۵۳، دایرکتور در کنفرانس دانشکده حقوق با عنوان «آزادی و قانون» شرکت کرد و در آنجا (دایرکتور ۱۹۶۴) به‌شدت از کسانی که به «بازار آزاد ایده‌‌‌‌‌ها» (free market of ideas) نسبت به «بازار آزاد اقتصادی» (free market economy) اولویت می‌دادند، انتقاد کرد. اولویت‌دادن به بازار ایده‌‌‌‌‌ها، به فرآیندهای تصمیم‌گیری سیاسی اولویت می‌داد که اقتصاد بازار و در نتیجه آزادی را تضعیف می‌کرد.

دایرکتور استدلال کرد که برای حداکثر‌کردن آزادی، باید به اقتصاد بازار آزاد اولویت داده‌شود. تا زمانی‌که در سال‌۱۹۶۵ دانشکده حقوق شیکاگو را ترک کرد، دایرکتور در دانشکده حقوق، به تدریس «قانون ضد‌انحصار» و «نظریه قیمت» پرداخت، با اعضای هیات‌علمی دانشکده حقوق همکاری کرد و دانشجویان تحصیلات تکمیلی اقتصاد را راهنمایی می‌کرد (کیچ ۱۹۸۳، کوز ۱۹۹۸.) در سال‌۱۹۶۵، دایرکتور به لوس‌‌‌‌‌آلتوس، کالیفرنیا نقل‌مکان کرد، جایی‌که در موسسه هوور و دانشگاه استنفورد کار کرد و از آنجا از فعالیت آکادمیک حرفه‌‌‌‌‌ای بازنشسته شد. آرون دایرکتور در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۴ در سن ۱۰۲ سالگی درگذشت.