چگونه ایران میزبان بحران شد؟

به گزارش گروه آنلاین روزنامه دنیای اقتصاد؛ ایران در یک دهه گذشته میزبان یکی از بزرگ‌ترین امواج مهاجرت در منطقه بوده است؛ اما نه از سر آمادگی، بلکه به دلیل فقدان سیاستگذاری لازم. طی سال‌های پس از بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان در سال ۲۰۲۱، میلیون‌ها مهاجر افغان به ایران پناه آوردند.

وزیر امور خارجه اعلام کرده است که تنها در عرض هفت ماه، یک‌میلیون نفر از مرز گذشته‌اند؛ آماری تکان‌دهنده برای کشوری با اقتصادی بحرانی و منابع محدود. جمعیت مهاجران افغانستانی در ایران حالا به حدود پنج‌میلیون نفر رسیده؛ بدون برنامه، بدون زیرساخت، و حالا بدون آینده.

واقعیت آن است که ایران در دهه‌های گذشته به‌جای داشتن سیاست مهاجرتی شفاف و پایدار، همواره واکنش‌هایی کوتاه‌مدت و پراکنده از خود نشان داده است.

در سال‌های اخیر، ضعف مدیریت مرزها، نبود سازوکارهای ثبت هویت، و نگاه امنیت‌محور به مهاجران، فضایی برای قاچاق انسان و ورود گسترده اتباع غیرقانونی فراهم کرد. در چنین شرایطی، ورود میلیون‌ها مهاجر نه‌تنها فشاری بر منابع عمومی وارد کرد، بلکه با نارضایتی عمومی نیز همراه شد.

از طرفی، زیرساخت‌های اقتصادی و اجتماعی ایران نیز سال‌هاست که تحت فشار تحریم‌ها، سیاست‌های نادرست و سوءمدیریت از کار افتاده‌اند. کاهش قدرت خرید مردم، افزایش بیکاری و شکاف طبقاتی، افکار عمومی را نسبت به حضور مهاجران حساس‌تر کرده است؛ به‌خصوص وقتی منابعی همچون یارانه نان و سوخت، آموزش رایگان یا خدمات بهداشتی، به مهاجرانی تعلق می‌گیرد که حتی هویت رسمی ندارند.

در واکنش به این فشارها، دولت و مجلس به‌جای اصلاح زیرساخت‌ها، به سراغ راه‌حل‌های ساده‌انگارانه رفتند؛ اخراج فوری. طرح جدید مجلس در شهریور ۱۴۰۳، وزارت کشور را موظف کرد اتباع غیرمجاز را اخراج کند و توزیع جمعیت اتباع مجاز را به زیر ۳ درصد در هر منطقه برساند.

نتیجه آن، خروج بیش از ۶۴۰ هزار مهاجر افغان از ایران در چند ماه اخیر بوده است؛ که بخش زیادی از آن‌ها پناهنده یا متولد ایران بودند.

این تصمیم اما تنها از منظر عدد و آمار قابل تحلیل نیست. «آرزو»، دختر ۱۳ ساله‌ای است که در ایران به دنیا آمده و حالا باید به کشوری بازگردد که نه می‌شناسدش، نه اجازه تحصیل در آن دارد. پدرش کارگر روستایی اطراف تهران است و برای گرفتن مدارک هویتی دخترش، هزینه زیادی صرف کرده؛ مدارکی که در جریان بازداشت مأموران، پاره شده‌اند. این فقط یک روایت از هزاران داستان تلخ مهاجرت اجباری است.

از منظر اقتصادی نیز، حذف مهاجران تبعات سنگینی خواهد داشت. کارگران افغان سهم قابل‌توجهی در مشاغل سخت و کم‌درآمد در بخش‌های ساختمان، کشاورزی و خدمات داشتند. خروج آن‌ها در شرایط تورم شدید، منجر به افزایش هزینه‌های تولید و کمبود نیروی کار خواهد شد؛ پدیده‌ای که احتمالاً به‌زودی خود را در قیمت‌ها نشان خواهد داد.

اما شاید جدی‌ترین پیامد، در سطح سیاسی رقم بخورد. افغانستان امروز یکی از بحران‌زده‌ترین کشورهای جهان است. نیمی از جمعیت آن نیازمند کمک‌های بشردوستانه‌اند و دولت طالبان توان جذب این موج بازگشتی را ندارد. بازگرداندن دسته‌جمعی مهاجران بدون هماهنگی، می‌تواند به تنش‌های دیپلماتیک میان ایران و طالبان دامن بزند. در داخل ایران نیز، رشد رفتارهای خشونت‌بار و برخوردهای خیابانی با مهاجران، از گسترش گتوهای فرهنگی و نفرت‌پراکنی خبر می‌دهد.

ایران در طول چهار دهه گذشته، بارها بین «پذیرش» و «طرد» مهاجران افغان در نوسان بوده، اما هرگز سیاستی پایدار و راهبردی برای این مسأله تدوین نکرده است. اگر چشم‌اندازی برای حکمرانی مهاجرتی وجود نداشته باشد، نه‌تنها هزینه‌های انسانی و اقتصادی بیشتری تحمیل خواهد شد، بلکه چرخه‌ای از نارضایتی، تنش و بی‌ثباتی دائمی تکرار خواهد شد؛ هم برای میزبان، هم برای میهمان.