اشتغال کف خیابان

در کلانشهرها، شرکتهای بزرگ حملونقل و فروشگاههای آنلاین و زنجیرهای با تکیهبر پیکهای موتوری ارزان، میلیاردها تومان در هزینههای حملونقل صرفهجویی میکنند و درعینحال سیستم توزیع و زنجیره تامین خود را با ارزانترین راهحل، ساماندهی میکنند.
این پیک موتورهای انبوه که غالباً فاقد بیمه، حقوق پایدار و امنیت شغلیاند عملاً به ماشینهای متحرک انتقال کالا بدل شدهاند. در دهههای گذشته، قیمتهای پایین این موتورها و البته رانتهای شهری، نوجوانان و خانوادهها را بهسرعت جذب کرد و این در حالی بود که کیفیت ساخت و استانداردهای ایمنی و عمر مفید در بسیاری از آنها بسیار پایین بود. از سوی دیگر واردکنندگان برخوردار از رانت دولتی، توانستند بازار را قبضه کنند. در برابر ترافیک فزایندهٔ کلانشهرها و سهمیهبندی بنزین، موتورسیکلت «راهحل موقت» و پانسمان آلوده زخمی بود که تسکین موقت به همراه داشت. موتور ضمن کاستن فشار از زیرساختهای تامین انرژی و بحران کمبود بنزین، ناترازی انرژی پالایشگاهها را بهبهای افزایش ناامنی جادهای، آلودگی صوتی و زیستی و معلولیت دائمی هزاران نفر و مرگومیر بسیار گسترده موتورسوارها موقتاً پنهان کرد.
امروز هرچه تراکم در خیابانها بیشتر شده و هر چه درآمد پایدار دور از دسترستر میشود، تقاضا برای موتورسیکلتها بهعنوان ابزار دور زدن ترافیک بالا میرود. پشت زنجیره موتورسوار کردن مردم، شبکهای از کارگاههای کوچک و غیرمجاز و فاقد استاندارد، قطعات فاقد کیفیت و ایمنی حداقلی را تولید و توزیع میکنند.
امروز انبوه موتورسوارها در شهر نهفقط وسیلهٔ حملونقل که ابزارِ موقتیِ پنهانسازی بحرانهای ترافیک، انرژی، خودروسازی و اشتغال است.
از سوی دیگر موتورسواری، برخلاف ظاهر پُرشتاب و گاه هیجانانگیز آن، حامل مجموعهای از عوارض جسمی، روانی، اجتماعی و اقتصادی است که نهتنها سلامت فردی، بلکه بافت اجتماعی را نیز تحتالشعاع قرار میدهد. کار با موتورسیکلت بهویژه بهعنوان شغل، بهمرورزمان آسیبهایی پدید میآورد که گاه جبرانناپذیرند و در اغلب موارد هیچ نهادی پاسخگوی آنها نیست.
قرار گرفتن طولانیمدت روی زین موتور که اغلب از ساختار و فیزیک مناسبی برخوردار نیست، به فشار مزمن به مفاصل ران، لگن و مهرههای کمری و گردن منجر میشود. بیماریهای ناحیه نشیمنگاهی، التهاب عصب سیاتیک و حتی تضعیف تدریجی عضلات پشت و شکم، ازجمله پیامدهای رایج موتورسواری مدام هستند. وضعیت ستون فقرات در موتورسواران با باربران سنگین برابری میکند. ارتعاشات شدید موتورهای فرسوده و قرارگیری طولانی در معرض هوای سرد و مرطوب و حتی شدیدا آلوده، ابتلا به دردهای مزمن مفصلی و افزایش سطح التهابات بدن را تشدید میکند. در کشورهایی مثل ایران موتورسواران اصلیترین قربانیان تصادفات شهری هستند. در برخی استانها تا ۴۰ درصد کشتهشدگان تصادفات را موتورسواران تشکیل میدهند. درنهایت کار روزانه در شرایط پرتنش تماس بادهها مشتری با خلقیات متفاوت، بیاحترامیهای مکرر و دستمزد پایین فرد را بهتدریج دچار اختلالاتی مانند افسردگی مزمن، سرکوب و انباشت خشم، اضطراب اجتماعی و فقدان اعتمادبهنفس میکند.
بسیاری از موتورسواران بهجای کسب درآمد تنها در چرخهای از هزینههای دائم گرفتارشدهاند که امکان خروج از آن را ندارند. موتورسواران به علت قرارگیری مداوم در معرض خطر، تغذیه نامنظم، کار فشرده و استرس بالا، دچار پیری زودرس جسمی و روانی میشوند.
موتورسواری در بافت شهری امروز نهتنها به یک شیوه معیشتی بلکه به یک پدیده ناهنجار و پرآسیب تبدیلشده که لایههای پنهانی از فرسایش روانی، اجتماعی و زوال سلامت جسمی را با خود حمل میکند.
اکثر موتورسواران شاغل در نرمافزارهای حملونقل برای رسیدن به سقف درآمد روزانه باید ساعتهای بسیار طولانی کار کنند. این اجبار به کار مداوم باعث تحلیل شدید انرژی روانی و افزایش احتمال خطا در رانندگی و شکلگیری اختلالاتی مانند خشم و افسردگی میشود. پلتفرمهای خدماتی حملونقل محور با الگوریتمهای سودمحور، موتورسواران را وادار به رقابت بیوقفه و انتظارهای طولانی و سفرهای پرفشار در نقاط مختلف شهر میکنند. موتورسوارانی که خدمات درمانی یا بیمه مؤثر برای آنان تدارک دیده نشده و هیچ صنف و اتحادیه و پشتوانهای ندارند.
افزایش افسارگسیخته موتورسواری در شهرهای ایران بهویژه در کلانشهرها نه یک پدیده خودجوش اجتماعی بلکه حاصل مهندسی شهرنشینی است که با هدایت شبکهای از تولیدکنندگان، واردکنندگان و توزیعکنندگان موتورسیکلت شکلگرفته و در چنین ساختاری موتورسیکلت نه بهعنوان یک انتخاب، بلکه بهعنوان اجبار در دسترس قشر ضعیف قرارگرفته است.