رهبران جهان دیگر از ترامپ نمیترسند
دست پرزیدنت رو شده

رسانههای روسی اکنون ترامپ را بهعنوان فردی سرسخت و سخنور که همیشه کوتاه میآید و هرگز عواقبی را تحمیل نمیکند، به تصویر میکشند. رئیسجمهوری همچنین فکر میکرد که میتواند با مقابله با شی جینپینگ، در یک جنگ تجاری، چین را مطابق میل خود شکل دهد. اما او سیاست چین را اشتباه فهمیده بود. تنها کاری که یک فرد مستبد در پکن هرگز نمیتواند انجام دهد، سر تعظیم در برابر رئیسجمهور آمریکا است. مقامات آمریکایی اکنون میگویند که از اینکه چین به تعهدات خود برای کاهش تنش تجاری عمل نکرده است، ناامید شدهاند. ترامپ، همانند چین، در جنگ تعرفهای خود با اتحادیه اروپا نیز عقبنشینی کرد. سپس رابرت آرمسترانگ، مفسر فایننشالتایمز، با ابداع اصطلاح تجارت تاکو (TACO)، رئیسجمهور را خشمگین کرد. کلمه تاکو، مخفف، «Trump Always Chickens Out» است؛ به این معنی که ترامپ همیشه عقب میکشد.
گذشته از همه اینها، او در دوره اول ریاستجمهوری خود تقریبا هر آنچه را که نخستوزیر اسرائیل میخواست، انجام داد. اما اکنون که او در تلاش برای میانجیگری صلح در خاورمیانه است، ترامپ دریافته است که طولانی شدن درگیری غزه برای حرفه سیاسی نتانیاهو حیاتی است، دقیقا مانند اوکراین برای پوتین. جاهطلبی ترامپ برای توافق هستهای با تهران، برنامههای اسرائیل برای مقابله نظامی با برنامه هستهای ایران را خنثی میکند.
رهبران قدرتمند، نسخههای خودشان از منافع ملی را دنبال میکنند که در واقعیتی موازی و در بازههای زمانی تاریخی و واقعی، متفاوت، کوتاهتر یا حتی دورتر بهنظر میرسند. بیشتر آرزوهای رؤسایجمهور آمریکا جنبه معاملهگرایانه دارند. اکثر آنها پذیرای درخواستهای شخصی بدون اینکه از طرف مقابل یک تضمین برای «بازپرداخت» داشته باشند، نیستند. پس از تلاشهای ترامپ برای تحقیر ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهوری اوکراین و سیریل رامافوسا، رئیسجمهوری آفریقای جنوبی، در دفتر بیضی شکل، جذابیت کاخ سفید رو به کاهش است.
ترامپ سال گذشته ماهها در جریان مبارزات انتخاباتی خود به این موضوع میبالید که «رابطه بسیار خوب» او با پوتین یا شی جین پینگ، بهطرز جادویی مشکلات عمیق ژئوپلیتیک و اقتصادی بین قدرتهای جهانی را که ممکن است غیرقابل حل باشند، حل خواهد کرد.
او بههیچوجه نخستین رهبر آمریکایی نیست که از چنین توهماتی رنج میبرد. جورج دبلیو.بوش، رئیسجمهوری سابق ایالات متحده بهطرز معروفی به چشمان اقتدارگرای کرملین نگاه کرد و «روح او را درک کرد». باراک اوباما، رئیسجمهوری پیشین آمریکا، روسیه را بهعنوان یک قدرت منطقهای رو به زوال تحقیر میکرد و زمانی پوتین را بهعنوان «بچه بیحوصله ته کلاس» خطاب کرد. اما این موضوع زمانی که این بچه بیحوصله کریمه را ضمیمه خاک روسیه کرد، چندان خوب پیش نرفت.
بهطور کلی، رؤسایجمهور قرن بیستویکم همگی طوری رفتار کردهاند که گویی مردان سرنوشت هستند. بوش با این تصمیم به قدرت رسید که دیگر نقش پلیس جهانی را بازی نکند. اما حملات ۱۱سپتامبر در سال۲۰۰۱ او را دقیقا به این سمت سوق داد. او جنگهایی را در افغانستان و عراق آغاز کرد که ایالات متحده در آنها پیروز شد؛ اما صلح و آرامش را از دست داد. هدف شکستخورده او در دوره دوم ریاستجمهوریاش برای دموکراتیزه کردن جهان عرب هرگز به جایی نرسید.
اوباما تلاش کرد تا جبران مافاتی را برای جنگ جهانی علیه تروریسم انجام دهد و به مصر سفر کرد تا به مسلمانان بگوید زمان «آغازی نو» فرا رسیده است. اوایل ریاستجمهوری او با این حس همراه بود که کاریزما و پیشینه منحصر به فردش به خودی خود اکسیری جهانی خواهد بود.
جو بایدن پس از بیرون راندن ترامپ از کاخ سفید، به سراسر جهان سفر کرد و به همه گفت که «آمریکا بازگشته است». اما چهار سال بعد، تا حدودی بهدلیل تصمیم فاجعهبار خودش برای نامزدی در دور دوم ریاستجمهوری، آمریکا - یا حداقل نسخه بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم آن - دوباره از بین رفت و ترامپ بازگشت.
پوپولیسم «اول آمریکا»ی ترامپ بر این فرض استوار است که ایالات متحده برای دههها مورد کلاهبرداری قرار گرفته است، فارغ از اینکه اتحادهای آن و شکلگیری سرمایهداری جهانی، آن را به قدرتمندترین ملت در تاریخ کره زمین تبدیل کرده است. اکنون که او نقش مرد قدرتمندی را بازی میکند که همه باید از او اطاعت کنند، با جدیت در حال از بین بردن این میراث و خرد کردن قدرت نرم ایالات متحده - یعنی قدرت ترغیب - با جنگطلبی خود است.
چهار ماه اول ریاستجمهوری ترامپ، با تهدیدهای تعرفهای، هشدارها در مورد گسترش قلمرو ایالات متحده در کانادا و گرینلند و تضعیف برنامههای کمکهای بشردوستانه جهانی، نشان میدهد که بقیه جهان نیز در آنچه اتفاق میافتد، حق اظهارنظر دارند. تاکنون، به نظر میرسد رهبران چین، روسیه، اسرائیل، اروپا و کانادا محاسبه کردهاند که ترامپ آنطور که فکر میکند قدرتمند نیست و اینکه هیچ هزینهای برای مقابله با او وجود ندارد یا اینکه سیاستهای داخلی خودشان مقاومت را الزامی میکند.